ضرورت توجه به مسائل روانشناختی آسیبدیدگان
سیل آسیبزاست، برای کودکان بیشتر
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
امان از سیل؛ به میلیاردها میلیارد خسارتی که وارد آورده کاری نداریم، چراکه ضرر مالی هرچقدر هم سخت و جانفرسا باشد، باز هم مساله بدون راهحلی نیست؛ با تلاش بیشتر، با کمکهای بیدریغ مردم و نهادهای مردمی حلشدنی خواهد بود. مساله مهم، رنگ باختن دنیای کودکانه و آرزوهای کودکان این مرزوبوم است؛ آنچه دل آدمی را به درد میآورد خراب شدن دنیا بر سر کودکی است که از درک اتفاقات و پیشامدهای ناشی از حوادث و بلاهای طبیعی عاجز است؛ او فقط خانهای را که میبیند که جز گل و لای از چیز دیگری پر نشده است؛ بگذریم از اینکه وقتی خبری از عروسک و ماشینهای بازی خویش میگیرد، پاسخی جز اینکه همبازی فعلی تو گلولای است، دریافت نمیکند! کودک نگران است؛ نگران آنکه حالا که تلویزیون، یخچال، ظرف و ظروف و اسباب زندگیشان از بین رفته، چطور باید زندگی کنند و روزگار بگذرانند.
دقیقا یکی از دردهای مهمی که غیر قابل چشمپوشی است همین به یکباره بزرگ شدن کودک و خداحافظی با دنیای کودکانه است! کودک است دیگر! چه میفهمد سیل چیست! فقط با خود تکرار میکند خانه ما سقف داشت؛ دلم برای عروسکم تنگ شده؛ خیلی وقت است برنامه کودک ندیدهام؛ مدرسهام چه میشود؛ دلم اتاقم را میخواهد؛ تمام وسایل زندگیمان را آب برده است؛ زندگی در چادر را دوست نداریم و .... همه اینها تنها بخشی از درد و دلهای کودکان سیلزدهای است که اکنون از آب بدشان آمده و به یکصدا معتقدند که قبل از آمدن آب، زندگی قشنگتری داشتهاند. براستی درون ذهن کودک چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است! با نگاه نگران و پر از ترس از آیندهای نامعلوم که در ذهن این کودکان شکل گرفته است، چه باید کرد؟
حقیقتا تجربه بلاهای طبیعی برای هر انسانی دردناک است و بزرگ و کوچک نمیشناسد. اما بررسی شواهد و گزارشهای آسیبشناسی نشان داده است که درک این مساله به مراتب برای کودکان سختتر است. ازاینرو حفاظت از کودکان و توجه به نیازهای جسمانی و روانشناختی در زمان وقوع حوادث باید نسبت به دیگر افراد در اولویت قرار گیرد. درست است که والدین نیز در شرایط تنشزا و اضطرابآوری به سر میبرند، اما ضروریست که به یاد داشته باشید که کودکان نیز در شرایط بدتر و سختتری از اضطراب و نگرانی دستوپا میزنند. ازاینرو برای آنکه کودک بتواند خود را با شرایط جدید وفق دهد و وقوع بحران را درک کند، لازم است با صداقت با او رفتار شود. از دادن وعدههای توخالی به شدت اجتناب شود. بنابراین والدین باید بدانند بدون آنکه بهطور غیرواقعبینانهای شرایط را توصیف کنند، بهتر است صرفا در کلام خود صادق باشند تا بتوانند رابطهای محکم و قابل اعتماد با کودک برقرار کنند.
نکته حائز اهمیت دیگر آن است که به کودک باید فرصت صحبت کردن داده شود تا بتواند نگرانیها و احساسات خویش را بازگو کند. به باور کارشناسان مطلوب است والدین برای این کار به خوبی به حرفهای کودک خویش گوش کنند و اجازه دهند احساسات خود را بروز دهند؛ گریه کنند، فریاد بزنند یا بدوند. همچنین لازم است والدین نیز از ناراحتیهای خویش با آنها صحبت کنند و به آنها بگویند که آنها نیز ناراحت هستند. عصبانی هستند.
باید به کودک بگویند بیا برویم با هم بدویم تا ناراحتیهایمان را تخلیه کنیم. باید عادتهایی که در شرایط عادی انجام میدادند را در شرایط بحران نیز استفاده کنند تا بتوانند به تدریج به روال عادی زندگی برگردند.
از آنجاکه کودکان به هنگام وقوع بحران و بلایای طبیعی به شدت درباره آینده نگران میشوند و دائما در سردرگمی به سر میبرند که آیا به اندازه کافی پول برای تهیه لباس و غذا خواهند داشت؟! و اینکه آیا خانواده آنها مجبور به کوچ و مهاجرت خواهند شد یا خیر! بنابراین هنگامیکه کودک از آینده میپرسد، لازم است والدین تلاش کنند تا همچنان که پاسخ صادقانهای به او میدهند، احساس امنیت را نیز در او ایجاد کنند.
بنابراین ضروری است سازمانهای مسئول، نهادهای دولتی و مردمی در کنار جمعآوری کمکهای مالی و تهیه اقلام و لوازم ضروری برای نیازهای اولیه فیزیولوژیک و زیستی که برای حیات لازم است، از مسائل روانشناختی کودکان و بزرگسالان نیز غافل نباشند و با اتخاذ راهبردی در این زمینه، شرایطی را رقم بزنند تا آسیبدیدگان راحتتر و بتوانند شرایط بحران را سپری کنند.
دیدگاه تان را بنویسید