با تداوم تسلط کلیشههای جنسیتی؛
خودکشی در ایران زنانه شده است
با افزایش ۵ درصدی خودکشی زنان در سال ۹۶، زنان ایرانی رتبه اول «خودکشی» را در خاورمیانه کسب کردند! روانشناسان علت خودکشی را در ویژگیهای شخصیتی و روانی افراد، خصوصاً افسردگی زنان جستوجو میکنند، اما جامعهشناسان بیشتر به ساخت و شرایط جامعه و تأثیر آن بر زنان توجه دارند.«بازتولید کلیشههای جنسیتی» از جمله عواملیاند که زنان را بیش از مردان بهسوی خودکشی جلب میکنند: ۴۰ درصد علل خودکشی زنان مربوط به فرودستی جنسیتی است که به لحاظ سابقه تاریخی در کشور ما قدمت بیشتری دارد و ریشهدارتر است. عدم آگاهی یا پایین بودن سطح آگاهی، ازدواج اجباری یا پیش از موعد، فقر، تجاوز جنسی و مشکلات روانی، از جمله عوامل موثر درخودکشی زنان است. به بهانه ۸ مارس، روز جهانی زن، به مقوله «خودکشی زنان در ایران» و علل و عوامل آن نگاه ویژهای داشتهایم که میخوانید.
به بهانه 8 مارس، روز جهانی زن
آذر فخری
خودکشی در جامعه ما به شکلی عجیب و با روشهایی دردناک در حال افزایش است. البته که آمار دقیقی در مورد خودکشی-خودسوزی زنان در دست نیست. چون اغلب خودسوزیها و خودکشیهای زنان در شهرستانها صورت میگیرد و خانواده که این عمل را ننگی بر دامان خود میدانند علت مرگ زنان و دختران خود را دلایل دیگری عنوان میکنند.
خالد توکلی، فعال سیاسی-اجتماعی میگوید: «خودکشی زنان در ایران برخلاف نرخ رایج آن در جهان، بیشتر از نرخ خودکشی مردان است.» و این یعنی خودکشی در تمام جهان امری مردانه است، اما در کشور ما امری زنانه شده است.
زهرا حضرتی، استاد جامعهشناسی اعلام میکند زنان ایرانی رتبه اول «خودسوزی» را در خاورمیانه دارند و پروین بختیارنژاد، پژوهشگر حوزه زنان با تأیید این مطلب میگوید اگرچه آمار دقیقی از میزان خودکشی و تعداد خودسوزی موجود نیست، اما این پدیده چنان شدت یافته که به نوعی «فرهنگ غالب» تبدیل شده است.
سحر دیناروند، فعال حقوق زنان نیز با تاکید بر فشارهای مضاعف جامعه بر زنان، میگوید در نبود چترهای حمایتی، خشم درونی در زنان تداوم مییابد و به خودتخریبی منتهی میشود: «این عوامل، موجب میشود روح و روان آنها آزرده و توام با خشم و افسردگی شود؛ خشمی که منجر به خودسوزی میشود. به نظر من آنها یک نوع انتقام توام با زور از جامعه خود میگیرند.»
در شهرها یا استانهای توسعهیافته همچون تهران و گیلان خودکشی بیشتر است، اما آمار خودکشی که در استانهای کمتر توسعهیافته اتفاق میافتد، بسیار قابل تامل است و آن خودکشی از نوع خودسوزی است
زنان؛ حقوق و خودسوزی!
پروین بختیارنژاد به سطح آگاهی زنان ایرانی از حقوق خود در مقابل زنان در سایر کشورهای خاورمیانه اشاره میکند:«اینکه زنان ایرانی رتبه اول خودکشی و خودسوزی را در خاورمیانه دارند، چندان هم دور از ذهن نیست. زنان ایران از سطح آگاهی بالایی نسبت به دیگر زنان منطقه برخوردارند، اما از آنجا که این آگاهی با بنبستهای قانونی و اجتماعی مواجه میشود و به تغییر شرایط نمیانجامد، به ابزاری برای رنج بیشتر آنها تبدیل شده است.» مهمترین عامل خودسوزی به گفته این پژوهشگر «اختلافات خانوادگی» است؛ که بخش عمده این اختلافات نیز به مسایل اقتصادی اختصاص دارد.
بختیارنژاد خودکشی در زنان را نوعی «اعتراض» میداند و معتقد است زنان معمولا قصد پایان دادن به زندگی را ندارند: «خودکشی و خودسوزی میان زنها بیشتر اعلام یک اعتراض است تا مفهومی سنتی و شناختهشده. رفتاری که پیامی شوم به همراه دارد. شاید این زنها امید دارند که با خودکشی از بار خشونت و تبعیضی که علیه خود احساس میکنند، کاسته شود.»
به گفته بختیارنژاد خودسوزی بهعنوان روشی برای خودکشی نوعی «اعتراض» و «انتقامگیری» از اطرافیانیست که خشونت را بر زن اعمال کردهاند. فرد خود را مقابل دیدگاه دیگران به آتش میکشد تا «خشم» خود را نسبت به خشونتی که علیه او اعمال شده، نشان دهد.»
اینکه زنان در موقعیتهای خاص اقدام به خودکشی میکنند، به مسئله فقدان «حمایتهای اجتماعی» مرتبط است. خودکشی بهعنوان راهی برای رهایی از موقعیت نامناسب و اندوهناک انتخاب میشود و حامل پیامی به جامعه است
کارکرد معکوس خانواده در ایران!
مریم توسکی، عضو هیات اندیشهورز استان مرکزی در رابطه با خودکشی زنان متاهل چنین میگوید: «متاسفانه اخیراً آمار خودکشی در کشور جنسیتی شده، یعنی گزارشها و تحقیقاتی که در کشور انجام شده است، حکایت از این دارد که نرخ رشد خودکشی زنان متاهل بالا رفته است. این در حالی است که در تئوریهای جامعه شناختی بیان میشود هر چهقدر چسب اجتماعی افراد نسبت به جامعه بیشتر باشد، آسیبهای اجتماعی از جمله خودکشی کمتر میشود، اما این مسئله در ایران برعکس است و علیرغم اینکه زنان متاهل چسب اجتماعی بیشتری نسبت به مجردها دارند، اما نه تنها رشد خودکشی بلکه رشد اعتیاد و درخواست طلاق نیز در میان این قشر بیشتر شده. نوعی آسیب اجتماعی از نوع جنسیتی در کشور در حال رشد و غلبه است.»
خودسوزی، نمایش نیست
توسکی با اشاره به اینکه معمولا خودکشیها شکلهای مختلفی دارد، میگوید:« آنچه در کشور ما در رابطه با خودکشی زنان در حال رخ دادن است، «خودسوزی زنان» است، که بر اساس آمار 99 درصد خودکشی از این نوع است. این مرحلهای است که فرد هم آگاهانه و هم با فشار بالایی که از محیط و اجتماع دریافت میکند و با اراده بالا، اقدام به این عمل میکند. فرد این کار را برای نمایش انجام نمیدهد، نوعی از خودکشی است که به مرگ میانجامد. خودکشی در شهرها یا استانهای توسعه یافته همچون تهران، گیلان خودکشی بیشتر است اما آمار خودکشی که در استانهای کمتر توسعه یافته اتفاق میافتد، بسیار قابل تامل است و آن خودکشی از نوع خودسوزی است. ممکن است رقم خودکشی در این استانها کم باشد، ولی رشد این نوع خودکشی در سالهای اخیر دو برابر شده و انتخاب این نوع خودکشی نشانگر یک مسئله و آسیب اجتماعی بسیار مهم است.
خودکشی زنان و فقدان حمایتهای اجتماعی
در کشور ما آمار اقدام به خودکشی در زنان در حال افزایش است وعوامل محیطی و اجتماعی در این موضوع دخیل هستند. محیط خانوادگی افراد، کنترل مردسالارانه بر زنان در خانواده و جامعه تا روشهای تربیتی متفاوت و جنسیتزده یا احساس مورد تبعیض بودن در جامعه، ازدواجهای اجباری قبل از سن قانونی، اختلافات شدید و خشونتهای خانوادگی که اغلب از نوع نهانی و خاموش نیز هستند، در کنار حاکمیت سنتها و عرف بر کنشهای فردی زنان و محرومیت گسترده آنها در خانواده و جامعه، از مهمترین عوامل افزایش خودکشی در بین زنان و دختران بهشمار میروند.
اینکه زنان در موقعیتهای خاص به اقدام به خودکشی میکنند، بیشتر از ویژگیهای فردی و روانی به مسئله فقدان «حمایتهای اجتماعی» مرتبط است. خودکشی به عنوان راهی برای رهایی از موقعیت نامناسب و اندوهناک انتخاب میشود و در زمینه نوع اجتماعی صورت گرفتن آن، حامل پیامی است به جامعه در آخرین لحظات زندگی فرد که میخواهد بهصورت فریاد اعتراضی به وضعیت خود در قالب نمایش مرگ آنرا منتقل کند.
بختیارنژاد تصریح میکند:«زنان نسل امروز در اثر ارتقای آگاهیها و سطح دانش و عزت نفس و کسب سرمایههای فرهنگی، نگرشهای متفاوتی با نسلهای مادران و مادربزرگان خود دارند، سطح تحصیلات در میان آنان افزایش و توقعاتشان نیز از خود، همسر و زندگی مشترکشان تغییر پیدا کرده است.
این زنان دیگر الزاماً قائل به این باور که با لباس سفید به خانه بخت بروند و با کفن سفید خارج شوند نیستند، بنابراین در مواردی شخص هنگامی که شرایط زندگیاش را مطابق با انتظارات و ایدهآلها و حقوق انسانی خود نمییابد، ممکن است به شرایط سخت و تحمیلی تن در ندهد، و در چنین شرایطی، اگر طلاق برای وی غیرممکن نباشد، احتمالاً طلاق میگیرد و در برخی موارد که این گونه نیست، ممکن است به خودکشی منجر شود.
دیدگاه تان را بنویسید