جامعه با مجرمان عفو شده چه رفتاری داشته باشد؟
اغماض و حمایت به جای نگاه به پشتسر
جرم در تعریف خود پدیدهای است اتفاقی که در اثر نقض قانون در جوامع ایجاد میشود، اما در کشور ما جرم به یک پدیده مستمر و رو به افزایش تبدیل شده که نشانگر آن است که ما نقاط آسیبخیز را از بین نبردهایم. در دادگاههای کیفری هر ماه یک حجم پرونده وارد و خارج میشود که نشان میدهد عدهای بهطور مداوم مرتکب جرم میشوند و بهطور مداوم به آنها رسیدگی میشود. پرسش این جاست که چه زمانی این روند و چرخه معیوب ارتکاب جرم و رسیدگی به آن، شکسته میشود؟
آذر فخری
برای برخی خانوادهها در کشور ما، یکی از خوشحالکنندهترین خبرها در مناسبتهای مختلف ملی یا مذهبی مشمول عفو قرار گرفتن و آزاد شدن زندانیان است، چرا که این خانوادهها با زندانی شدن سرپرست، پدر، پسر و همسرشان؛ بدون پشتوانه در یک جامعه سنتی رها شدهاند، بی آنکه بهعنوان خانواده یک زندانی، هیچ خدمات اقتصادی و روانکاوانهای از جامعه دریافت کنند. در واقع زندانی شدن یک مجرم که در عین حال همسر و پدر هم هست، بیش از آنکه برای خود او آسیبی و ضرری در پی داشته باشد، موجب آسیب دیدن خانواده او میشود؛ با زندانی شدن او، همسر و فرزندانش، تامین مالی و پشتوانه عاطفی خود را از دست میدهند. و همین مسئله موجب افزایش آسیبهای مختلف اجتماعی میشود. زنی که به تنهایی باید خانواده را تامین کند و فرزندانی که ناچارند از درس و مدرسه بگذرند تا به کمک خانواده بشتابند. در واقع با زندانی شدن یک نفر، یک نفر تنبیه نمیشود که تمام افرادی که به او وابستهاند بهنوعی درگیر و شریک جرم او شده و همراه او تنبیه میشوند و تقاص پس میدهند! یکی از اتفاقات خجسته اخیر مورد عفو قرارگرفتن و آزادی 66 هزار زندانی، و اعلام این خبر از سوی دادستانی کل کشور است. 66 هزار زندانی که با این طرح، به آغوش خانوادههای خود بازگشتند. اما از این پس این جامعه است که باید برای این افراد امکانات و شرایطی فراهم آورد که بتوانند به زندگی سالم و بدون آسیب بازگردند و بتوانند روزگار خود و خانوادهشان را بگذرانند. در این میان، آزادی این افراد، یعنی که جرمشان چندان بزرگ و رفتارشان چندان غیرقابل جبران نبوده و با اندکی اغماض و با همیاری خیران و نهادهای تولیدی میتوان به بازتوانی این افراد کمک کرد.
این یک مشکل جهانی است!
هر جامعهای حتی توسعهیافتهترین آنها، درگیر میزان خاصی از جرم و بزه هستند. و البته هر چه جامعهای از نظر اقتصادی و اجتماعی درگیر تلاطمهای شدیدتری باشد، بر تعداد افراد مجرم آن هم افزوده میشود. چرا که اساسا، یکی از مهمترین دلایل جرم و بزه در میان افراد بهخصوص جوان، نبود کار و نادیده گرفته شدن بهعنوان یک شهروند رسمی است. و منظور از شهروند رسمی کسی است که در یک جامعه پذیرفته میشود و به کرامت انسانی او احترام گذاشته میشود. از همینجا میشود خیلی راحت نتیجه گرفت که حاشیههای شهرهای بزرگ، که پذیرای مهاجران از کار بیکار شده شهرها و روستاهای کشور هستند، مناطقیاند که فرد در آن احساس نمیکند یک شهروند رسمی است. او بنا به گفته خودش صرفا یک غربتی است که اگرکاری پیدا کند چه بهتر؛ اما اگر کاری پیدا نکرد خود را مجاز میداند مرتکب هر نوع جرمی شود.
اغلب افراد مجرمی که دستگیر میشوند، در پاسخ به این سوال که پس از آزادی چه خواهند کرد، معمولا جوابی ندارند جز اینکه نمیدانند. حتی اگر از کرده خود پشیمان باشند برخی اعتراف میکنند که چون کاری ندارند ممکن است دوباره مرتکب جرم شوند. این اعتراف را از اغلب این افراد شنیدهایم و یک نگاه کوتاه به سابقه آنان، ثابت میکند که این مجرمان پس از هر بار آزادی با فاصله کوتاهی دوباره به زندان بازگشتهاند.
زندان کارکرد خود را از دست داده است
علی حسین ابرندآبادی، جامعهشناس جنایی، با توجه به تغییر تنبیه بدنی به حبس، از زمانهای دور و از آغاز قرن هجدهم به این سو اشاره میکند در آغاز این حس وجود داشت که حبس و دور کردن مجرم از زندگی اجتماعی روشی امیدوارکننده است و میتوان با این روش، هم به کرامت انسانی احترام گذاشت؛ چون تفکر و تغییرات اجتماعی به سمتی میرفت که کتک و شکنجه و تنبیه بدنی را بر خلاف کرامت و شان انسان میدانست. اما ابرندآبادی تصریح میکند که زندانها از همان ابتدا، مشکلات و معضلات خاص خودشان را نشان دادند. و اینطور نبود که زندانی شدن و از جامعه و ارتباط دور ماندن باعث تنبیه و بهتر شدن مجرم شود. به زودی زندانها چنان پر شدند که حکومتها ناچار از افزایش تعداد زندانها شدند یا مجبور شدند مجرمین با مجازات کیفری سبک را شامل عفو کنند و دوباره به جامعه بازگردانند. این جامعهشناس جنایی اشاره میکند بسیاری نیز بر تاثیر سوء زندان بر روح و روان زندانیان تاکید دارند و اینکه فرد بدون سابقهای که وارد زندان میشود و تا مدتهای طولانی در کنار زندانیان سلابقهدار، زندگی میکند و با آنها حشر و نشر دارد، دقیقا در یک کلاس آموزشی قرار گرفته و این حشر و نشر فرصتی است برای کارآموزی و استفاده از تجربه سابقهدارها در انجام جرم و بزه و روشهای فرار از قانون!
وی چنین ادامه میدهد: «زندانها و بازداشتگاهها حتی در ثروتمندترین و توسعهیافتهترین کشورها تحت فشار ازدحام جمعیت هستند و در نتیجه از آسیبها و مشکلاتی مانند فضای فیزیکی نامطلوب، تسهیلات بهداشتی، درمان ناکافی، سوءاستفادههای جنسی، خشونت و پرخاشگری، استعمال موادمخدر و استفاده از داروهای روانگردان، خودکشی و خودزنی و خالکوبی، عدم طبقهبندی صحیح زندانیان و عدم اشتغال زندانیان رنج میبرند. آسیبها و مشکلاتی که به برخی از آنها اشاره شد در حصار تنگ زندانها محدود نمیمانند و خواه ناخواه به کل جامعه تسری مییابند و اگر روند بازتاب برخی از این آسیبها و مشکلات در جامعه تا حدودی کند و غیرقابل لمس باشد در برخی جنبهها، بسیار چشمگیر، سریع و حساسیت برانگیز خواهد بود که شیوع برخی بیماریهای واگیردار مهم مانند:ایدز و هپاتیت از جمله آنهاست.»
در دنیای کنونی بسترهایی برای رشد آسیبهای اجتماعی به دلیل پیچیدگیهای زندگی انسان و گسترش شهرنشینی و مشکلات ناشی از مهاجرتها ایجاد شده و زندان ایستگاهی است برای پیاده شدن افرادی که خواسته یا ناخواسته گرفتار آسیبهای اجتماعی شدهاند
حسین باقریتبار، جامعهشناس، نیز تاکید زیادی بر طبقهبندی کردن زندانیان دارد: «عدم طبقهبندی و تفکیک صحیح زندانیان (انتقال تجارب به یکدیگر) یکی از اصول زندانبانی در دنیا طبقهبندی زندانیان است که به علت تنوع زیاد جرایم، طبقهبندی کامل زندانیان امکانپذیر نیست ولی با توجه به امکانات طبقهبندی زندانیان بر حسب جنس، سن، و شخصیت صورت میگیرد. بدیهی است که زندانها، هم مثل مدارس یک کشور که اثر مستقیم در امر آموزشوپرورش نسلها دارند. در اصلاح و تربیت انسانهایی که خواسته یا ناخواسته مرتکب جرمی شده اند، موثرند و در نهایت به مدتی حبس محکوم شدهاند و البته منظور از نگهداری بزهکاران در زندان علاوه بر تنبیه، بازسازی فکری و اصلاح و تربیت آنان میباشد. بنابراین به همان اندازه که در مورد مدارس اعمال نظرهای تربیتی و پرورشی خصوصا در بخش آموزش واجب و اساسی است و هرگز امکان آموختن و تعلیم دادن به افراد مختلف در سطوح گوناگون علمی و پایه تحصیلی در یک کلاس بهصورت ایدهآل مقدور نیست و هر کوششی عبث و بیهوده است، در زندانها هم به مراتب، با اهمیت بیشتری به این مسئله باید توجه داشت و برای رسیدن به هدف عالی تربیت و اصلاح و بازسازی زندانیان طرح طبقهبندی و تفکیک آنها را پیاده و با دقت اجرا کرد . نه تنها جدا سازی، تربیت و اصلاح مددجویان از حیث تربیتی ضروری است .بلکه نگهداری از سایر زندانیان نیز بدون طبقهبندی و تفکیک آنان میسر نخواهد شد و این امر از سایر جهات، بهداشت و درمان، استراحت و آسایش، تغذیه فنآموزی و اشتغال و تفریحات سالم و ورزش، نیز غیر قابل اجرا است.» باقری تبار برای تفکیک و طبقه بندی زندانیان چنین مراحلی را مد نظر دارد: «اول بر حسب سن (اطفال، جوانان، بزرگسالان ، سالمندان). دوم بر حسب نوع اتهام و وضعیت محکومیتهای قطعی (متهمین، محکومین قطعی). سوم بر حسب مدت محکومیت (محکومیتهای کوتاهمدت، محکومیتهای میانمدت، محکومیتهای دراز مدت). چهارم بر حسب نوع جرم ( جرایم سیاسی، جرایم موادمخدر، جرایم عمومی، جرایم مالی). پنجم بر حسب وضعیت جسمی و سلامت (محکومان بیمار جسمی و روانی، محکومان معتاد به موادمخدر، محکومان سالخورده).
اغلب افراد مجرمی که دستگیر میشوند، درپاسخ به این سوال که پس از آزادی چه خواهند کرد،معمولا جوابی ندارند جز اینکه نمیدانند. حتی اگر از کرده خود پشیمان باشند برخی اعتراف میکنند که چون کاری ندارند ممکن است دوباره مرتکب جرم شوند
زندانی باید یک حرفه بیاموزد
ابرندآبادی به عنوان یک جامعهشناس جنایی توضیح میدهد که:«جوامع انسانی برای حفظ هنجارها و صیانت از ارزشهای اجتماعی خود از شیوههای مختلفی استفاده میکنند. در دنیای کنونی بسترهای مناسبی برای رشد آسیبهای اجتماعی به دلیل پیچیدگیهای زندگی انسان و گسترش شهرنشینی و مشکلات ناشی از مهاجرتها ایجاد شده و بالطبع زندان ایستگاهی است برای پیاده شدن افرادی که خواسته یا ناخواسته گرفتار آسیبهای اجتماعی شده و نا خود یا خودآگاه به بیراه وارد و راه اصلی خود را گم میکنند. حال وظیفه سیستم زندانبانی است که از طریق کاردرمانی و اشتغال و حرفهآموزی این به دام افتادگان ناشی از هنجارهای اجتماعی را دوباره به جاده اصلی اجتماع باز گرداند. از طرفی اشتغال برای خود زندانی و خانواده ، نیز به دلایل تامین نیازهای مالی و معاش خانواده مفید است و کمکی خواهد بود به عدم از هم پاشیدگی کانون خانواده بزهکاران. بنابر این مددجو با واژه شغل و کار خاصی که برای آن حقوق و مزدی معین شده باشد آشنا شده و این احساس خودباوری را در او تقویت میکند. با توجه به مشکل اشتغال در جامعه و کمبود فرصتهای شغلی در زندانها باید روشی در پیش گرفته شود که اشتغال همسو با چرخه اشتغال در جامعه کنونی و بیرون از زندان باشد و بهترین روش ترویج و بسترسازی و اجرا کردن خوداشتغالی است.» وی استفاده از تنبیههای جایگزین را در حرفهآموزی زندانیان موثر میداند:« به جای زندانی کردن این افراد، بهتر است آنان را به کارگاهها، مزرعهها، و حتی مناطق آسیب دیده از سیل و زلزله فرستاد تا هم از نیروی کار آنان سود برد و هم به آنان حرفه و شغلی آموخت. فردی که به جای سه سال در حبس ماندن،سه سال صرف آموختن نجاری یا آهنگری یا خیاطی کند، وقتی که آزاد میشود حتما به دنبال خوداشتغالی و ترمیم خانواده و سابقه خود خواهد بود و به این ترتیب چرخه رفت و آمد مستمر او به زندان شکسته خواهد شد.»
دیدگاه تان را بنویسید