بسیاری از نیروهای جهادی و حوزه‌، مدارس را رها کردند

دیروز رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی از کمبود ۱۷۶ هزار مدرس و بازنشستگی قریب‌الوقوع ۷۲ هزار معلم تا مهر ۱۴۰۳ خبر داد. چالشی که ماه‌های اول سال تحصیلی ۱۴۰۲ -۱۴۰۳ را با بحرانی جدی در مدارس روبرو کرد، سال تحصیلی آینده هم گریبان دولت بعدی را خواهد گرفت. هرچند کمبود معلم در مدارس کشور موضوع جدیدی نیست، اما به تعبیری می‌توان این شکل غریبِ قحطی معلم را، زخمی دانست که در سال تحصیلی که به‌تازگی از سر گذراندیم و یکی دو سال اخیر دهان باز کرده است. زخمی که ناشی از سوءمدیریت، کم گذاشتن از سر و ته بودجه آموزش و پرورش، عدم توجه به حق و حقوق معلمان، برخورد با فعالان صنفی، تعدیل نیرو، کاهش استخدام و از سوی دیگر گزینش و ردصلاحیت‌های گسترده در آزمون استخدامی معلمی، ایدوئولوژی‌محوری به جای آموزش‌محوری و ده‌ها مورد دیگر بوده و حال و روز آموزش و پرورش را به وضعیت نگران‌کننده کنونی انداخته‌ است. در همین باره با محمدرضا نیک‌نژاد، کارشناس آموزشی گفت‌وگو کرده‌ایم و نظر او را از چگونگی شکل‌گیری این بحران در آموزش و پرورش و راهکارهای برطرف شدن آن جویا شدیم.

سعیده علیپور

ماجرای کمبود معلم از چه زمانی شکل گرفت و چه شد که امروز با این بحران روبرو هستیم؟

سنگ بنای این کمبود سال‌هاست گذاشته شده و دولت‌های اصلاح‌طلب و اصولگرا نه تنها در زمینه کمبود معلم چاره‌ای نیندیشیدند که به خاطر صرفه‌جویی در بودجه‌ای که از حداقل هم پایین‌تر بود؛ شروع به تعدیل و کاهش نیروهای آموزشی کردند.

شیب دانش‌آموزی ما در سال 1384 یعنی پایان کار دولت خاتمی، بیش از 19 میلیون دانش‌آموز بود. این عدد در پایان دوره احمدی‌نژاد به 12 میلیون دانش‌آموز رسید. این بدان معنی بود که جمعیت دانش‌آموزی کشور یک سوم یا به عبارتی بیش از 30 درصد کاهش داشت. آن زمان بهترین فرصت برای رفتن به سمت کیفیت‌بخشی در امر آموزش و پرورش بود. اما در عوض مسئولان امر چه کردند؟ یک سوم مدارس را تعطیل و یک سوم نیروها را تعدیل کردند. خب نتیجه این نگاه رسیدن به بحران امروز است.

سال گذشته اعلام کرده بودند 200 هزار معلم کم داریم. اوایل سال هم خبرهای فراوانی درخصوص چالش مدارس در این باره می‌شنیدیم. بعدتر این خبرها کمرنگ شد. آیا این چالش در سال گذشته مدیریت شد؟

به گفته خودشان بخشی از این کمبودها با نیروهای جهادی مثل نیروهای بسیج و حوزه علمیه رفع شد. عده‌ای از بازنشستگان به کار گرفته شدند. حتی یادم هست که بازنشسته بالای 80 سال هم پیامک دعوت به کار داشت! همچنین فاکتورهای تشویقی برای معلمان شاغل گذاشتند تا به اضافه کار تشویقشان کنند. با همین ترفندها سال گذشته آموزشی تمام شد.

این راهکارها توانست مشکل کمبود معلم را حل کند؟

عملا تنها بحران رد شد و رفع نشد. مثلا طی سال تحصیلی که گذراندیم خبرهایی آمد که بسیاری از نیروهای جهادی و حوزه‌ که در مدارس به کار گماشته شده بودند، کار را رها کردند، چون آموزش، یک امر حرفه‌ای است و کار کردن با نسل جدید ویژگی‌هایی می‌خواهد که بخشی از آن به انگیزه‌های درونی فرد و بخش دیگر به تجربه و آموزش برای نحوه تعامل با بچه‌ها مربوط است. به ویژه اینکه نیروهای ایدئولوژیک در مدارس بسیار بسیار چالش دارند. مثلا معلمان دینی و قرآن شرایط سختی در نعامل با دانش‌آموزان دارند. این نیروهای جهادی هم بیشتر برای همین دروس جذب می‌شوند. به همین دلیل هم خیلی از آنها کار را رها کردند.

البته هر سال حدود 20 تا 25 هزار فارغ‌التحصیل دانشگاه فرهنگیان جذب مدارس می‌شوند. استخدام‌هایی که از طریق ماده 28 استخدام کشوری صورت می‌گیرد هم بخشی از نیاز کمبود معلم را رفع کرد. اما متاسفانه این بخش هم به بدترین شکل ممکن جذب سیستم آموزشی شدند. یعنی نه تنها در گزینش آنها کمتر به دانش آنها توجه می‌شد که اغلب فرصت آموزش پیش از ورود به کار را هم پیدا نکردند.

کسانی که اینگونه جذب سیستم آموزشی کشور شدند چقدر بر کیفیت آموزشی تاثیر می‌گذارند؟

کسانی که بر اساس ماده 28 و شرکت در آزمون استخدامی جذب آموزش و پرورش می‌شوند بر اساس قانون باید پیش از به کارگیری در مدارس، شش تا یکسال آموزش ببینند. این در حالی است که بسیاری از اینها بدون آموزش سر کلاس رفتند یا اگر آموزشی دیدند، این آموزش خیلی ناقص بود. این وضعیت من را یاد دوران جنگ می‌اندازد که حداقل سه ماه آموزش برای اعزام به جبهه در نظر گرفته می‌شد اما به دلیل شرایط خاص بعضی‌ها را پس از 15 روز آموزش به جبهه می‌فرستادند. حالا معلمان ماده 28 هم همین شرایط را دارند به طوری که شش ماه تا یکسال به دوره دو ماهه تابستانی تبدیل شده که پولی هم بود. 

حتی سال گذشته به دلیل بحران کمبود شدید معلم و اعلام دیرهنگام اسامی قبولی‌ها، خیلی از این افراد بدون آموزش راهی کلاس‌های درس شدند. این موضوع اثر کیفی بدی بر نظام آموزش دارد.

این افت کیفیت را در دانشگاه فرهنگیان هم شاهد هستیم. به طوری که از دو سال گذشته برای مقابله با کمبود نیرو، دوره چهار ساله معلمی را به سه سال تقلیل دادند. این در حالی است که در تمام جهان پیشرفته، معلمان را 5 یا 6 سال یعنی تا مقطع کارشناسی ارشد آموزش می‌دهند.

رویکرد وزیر فعلی را در مقابله با این بحران‌ها چگونه دیدید؟

شرایط پیش رو درخصوص کمبود معلم از بی‌درایتی دولت‌های گذشته بوده است و این تنها به دولت سیزدهم خلاصه نمی‌شود. گرچه معتقدم دولت رئیسی به خاطر وزرایی که به کار گماشت و هیچ کدام حتی حداقل‌های وزارتخانه مهمی مثل آموزش و پرورش را نداشت، کارنامه به مراتب ناموفق‌تری دارد. متاسفانه این وزیر بیش از آنکه به دنبال رفع بحران‌های این بخش باشد به دنبال راضی نگه داشتن بالادستی‌ها و طرح موضوعات ایدئولوژیک بود.

به هر حال موضوع کمبود معلم چالش عمده وزیر آموزش و پرورش دولت بعدی خواهد بود. از نظر شما چه راهکاری برای مقابله با این بحران می‌توان ارائه داد؟

تا داستان کمبود معلم جبران نشود، باید از همین راه‌های میانبر استفاده کنیم. یعنی تا جایی که می‌شود بازنشستگان را به کار بگیریم. معلمان را ترغیب به اضافه کار کنیم. جذب استخدام کشوری از طریق ماده 28 را تسهیل کنیم و فارغ التحصیلان دانشگاه فرهنگیان را به کار بگیریم. 

طی سال تحصیلی گذشته خبرهایی آمد که بسیاری از نیروهای جهادی و حوزه‌ که در مدارس به کار گماشته شده بودند، کار را رها کردند، چون آموزش، یک امر حرفه‌ای است و کار کردن با نسل جدید ویژگی‌هایی می‌خواهد که بخشی از آن به انگیزه‌های درونی فرد و بخش دیگر به تجربه و آموزش برای نحوه تعامل با بچه‌ها مربوط است. به ویژه اینکه نیروهای ایدئولوژیک در مدارس بسیار بسیار چالش دارند

اما همه اینها در صورتی توفیق خواهد داشت که وعده‌ها مبنی بر حقوق ماهانه و اضافه کار و... محقق شود. این در حالی است که سال تحصیلی 1402-1403 این وعده‌ها محقق نشد. بسیاری از معلمانی که سال پیش با این وضعیت ادامه دادند، امسال بدین شکل ادامه نخواهند داد.

این معضل را در درازمدت چگونه می‌توان برطرف کرد؟

به نظر من چند کار می‌توانند انجام دهند. یکی اینکه به شکل بنیادین فکری برای شرایط جذب معلم از جهت کمی و کیفی صورت گیرد. قطعا این موضوع در سه چهار سال حل نمی‌شود. ولی پایه‌گذاری درستی برای 10 سال آینده انجام می‌شود. هر چند که با بضاعت موجود این موضوع به یک رویا شبیه است اما در هر حال مسیر ارتقای کمی و کیفی معلمان همین است.

همچنین باید مشوق‌هایی برای معلمان بازنشسته کارکشته در نظر گرفت تا آنها از آموزش رانده نشوند. خیلی از معلمان شاغل و کاربلد متاسفانه برای بازنشستگی روزشماری می‌کنند. این در حالی است که سن زیادی هم ندارند و حداقل 10 تا 15 سال دیگر توانایی معلمی دارد. خود من 52 سالگی بازنشسته شدم. با وجود اینکه توانایی آموزش داشتم اما از این سیستم با فرآیند معیوب و حقوق اندک زده شده بودم. از سوی دیگر باید شرایط زندگی معلم‌های خرید خدمات و حق‌التدریس را بهبود ببخشند. خیلی از اینها بعد از شش تا یکسال به دلیل برآورده نشدن نیازهای معیشتی و منزلتی کار را رها می‌کنند. 

 شرایط پیش رو درخصوص کمبود معلم از بی‌درایتی دولت‌های گذشته بوده است و این تنها به دولت سیزدهم خلاصه نمی‌شود. گرچه معتقدم دولت رئیسی به خاطر وزرایی که به کار گماشت و هیچ کدام حتی حداقل‌های وزارتخانه مهمی مثل آموزش و پرورش را نداشت، کارنامه به مراتب ناموفق‌تری دارد. متاسفانه این وزیر بیش از آنکه به دنبال رفع بحران‌های این بخش باشد به دنبال راضی نگه داشتن بالادستی‌ها و طرح موضوعات ایدئولوژیک بود

وضعیت نامناسب بودجه را در این فرآیند چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا همین بودجه اندک آموزش و پرورش خود دلیل مهمی در شکست وزرای این وزارتخانه نیست؟

حقوق معلم شرط لازم برای بهبود شرایط است، اما کافی نیست. بودجه آموزش و پرورش حداقل باید دو برابر شود باید کاری کنیم که آموزش و پرورش ما کیفی و به روز شود. اما متاسفانه شاهدیم که از همین کم هم سوءاستفاده می‌شود. دولت‌های متفاوتی آمدند، اما در بحث بودجه آموزش و پرورش تغییر خاصی رخ نداد. بودجه گره‌گاه مهمی در بحث ارتقای آموزشی در کشور است.

کشورهای همسایه ما مثل امارات، عربستان، عمان و ... رشد قابل‌توجهی در سال‌های اخیر در حوزه آموزش و پرورش داشته‌اند. این رشد در درجه اول ناشی از سرمایه‌گذاری بود که در این بخش صورت گرفت. به طور مثال عربستان سالانه بیش از هزار معلم را برای آموزش در دوره‌های یک‌ماهه به فنلاند می‌فرستد. این در حالی است که معلم در نظام آموزشی ما درگیر حداقل‌های معیشتی است و با مدرک کارشناسی ارشد و 30 سال سابقه 15 میلیون حقوق دریافت می‌کند. عددی که در شهری مثل تهران نصف خط فقر است.