کافهها و کافیشاپها؛ پرشمار و پرمخاطباند
فضایی برای آرام گرفتن
جوانان ایرانی این روزها به تعامل، تمایل بیشتری دارند؛ فضای تعاملی که جنبه مثبت آن ترویج فرهنگ گفتوگو با یکدیگر است. گفتوگویی که به نوعی میتواند کاهشدهنده خشونت و تنش باشد. کافهها این امکان را در اختیار نسل جوان قرار میدهند. جوانان به هر ترتیبی خود را از فضای گاه لبالب از سوءتفاهم خانواده و کوچه و خیابان و محل کار و خستگیهای روزمره به کنج کافهها میکشانند تا فکرشان را آزاد و با هم گفتوگو کنند.
آذر فخری، روزنامهنگار
یک جمع سه چهار نفری هستند؛ گاهی کم و گاهی زیاد، اما پای ثابتشان همین سه چهار نفرند که هفتهای سه روز به این کافیشاپ میآیند، دور همان میز همیشگی مینشینند و درباره موضوعی که از قبل مشخص کردهاند یا درباره کتابی که خواندهاند، یا درباره فیلمی که همهشان دیدهاند، صحبت میکنند. گاهی چای یا قهوه با کیک سفارش میدهند، گاهی هم مفصلتر از خودشان پذیرایی میکنند.
مشتریهای اینچنینی کافیشاپ کم نیستند؛ دانشجوهایی که برای درس خواندن میآیند، عشاقی که برای دیدار و گفتوگو میآیند و البته کسانی که از خانه فراریاند و به قول خودشان از آن دهه شصتیها و هفتادیها هستند که دیگر نه در خانه جایی دارند و نه در سطح اجتماع چون نه توانستهاند کاری پیدا کنند و نه توانستهاند ازدواج کنند. پس برای این که کنتاکت و برخورد کمتری با خانواده داشته باشند معمولا تنهایی یا با دوستی، ساعتهای روزشان را در کافیشاپ میگذرانند.
کافهنشینی این روزها در جامعه ما بسیار باب شده است. اغلب جوانان و حتی بزرگترها، خیلی از قرارهایشان را در کافهها میگذارند. خیلی از برنامههای فرهنگی و حتی جشنهای کوچکی مثل جشن تولد یا جشن سالگرد ازدواج و گاه جشن رونمایی و امضای یک کتاب تازه چاپ شده، در کافه برگزار میشود.
کافه و کافیشاپ- که البته با هم فرق دارند!-، جایی است سرشار از همدلی؛ این را مشتریهای ثابت کافهها میگویند: برای بچههایی که محفل گپوگفت کتاب و فیلم دارند، یا اصلا فقط برای حرف زدن و دور هم بودن به اینجا میآیند، میز ثابتشان همیشه آماده است. کافهچی با شناختی که از مشتریهای ثابت دارد گاهی بیهیچ پرسشی مهیای پذیرایی از آنها میشود و این کار به مشتریهای ثابت احساس خوشایندی میدهد، احساسی که ترکیبی است از آشنایی و دیده شدن و در امنیت بودن. به همه اینها اضافه کنید داستان همیشگی و سنتی «حساب دفتری» را که ماهانه شارژ میشود و بعضی از مشتریها از آن استفاده میکنند تا وقتی پولی در بساط ندارند هم بتوانند با خیال راحت به کافه بیایند.
کافه امروز برای افراد جامعه ما، فرقی نمیکند که جوان باشند، میانسال باشند یا پیر، پاتوقی است نیمه فرهنگی که فضایش به طرز خاصی فرد یا افراد را از فضای حاکم بر کوچه و خیابان و از اتمسفر جریانات حاکم بر زندگی روزمره، جدا میکند و برای مدتی آنها را در نوعی فانتزی خودساخته و نرم فرومیبرد.
شاید به همین دلیل است که شهرها با گسترش روزافزون کافهها و کافیشاپها، چه ثابت و چه سیار مواجهاند. بهخصوص در شهری مثل تهران در هر محلهای تقریبا بیش از چند کافیشاپ وجود دارد و اگر دقیق شده باشید همیشه همه این کافههای همجوار لبالب از مشتریاند و گاه اگر دیر برسید، جایی نخواهید یافت و این در نگاه اول تاحدودی عجیب به نظر میرسد.
فضای دنج بدون تنش
یک جامعهشناس معتقد است: «کافه و کافهنشینی به مثابه فضاهایی عمومی برای تعامل میان افراد و رشد قابلیت همزیستی بهویژه در شهرهای بزرگ امروز، ضرورتی حیاتی دارند، کافهها مکانهاییاند برای تخلیه انرژیهای منفی و تعامل اجتماعی در جامعه.»
ناصر فکوهی میگوید: «به نظر من، چنین فضاهایی برای شهرهای بزرگ ضرورتی حیاتی دارند. این امر البته به معنای آن نیست که این فضاها آسیبپذیر یا آسیبزا نیستند، اما تصور اینکه بتوان یک کشور بزرگ را با جمعیتی در حد 80 درصد شهری، و غالبا با سرمایههای فرهنگی بالا، بدون حوزههای عمومی گسترده و فراوان و متنوع، اداره کرد کاملا توهمی است. هر اندازه این کافهها، این پاتوقها، این مراکز تجمع که میتوانند بنا بر سبک زندگی و تمایلات آدمها متفاوت باشند، بیشتر باشند، برای بازتولید سیستم اجتماعی و سالمسازی آن بهتر است.»
وی باتاکید بر اینکه کافه پدیدهای جهانشمول است، چنین ادامه میدهد: «کافه را میتوان اینگونه تعریف کرد بهوجود آمدن گروهی از مردم برای یک مبادله کوتاهمدت که اساس این مبادله کوتاه خوردن در مفهوم غذا نیست، بلکه نوعی از تغذیه است که نقش اصلی در سیستم تغذیه ندارد، کافه جایی است که افراد نوشیدنی سرد یا گرم را میخورند و مدتی در آنجا میمانند. کنش در کافه، کنش غیرتغذیهای است و بیشتر نوشیدنی است. چنین پدیدهای همیشه به نوعی و در هر مقطع زمانی وجود داشته است.»
کافه امروز برای جامعه ما، پاتوقی است نیمه فرهنگی که فضایش به طرز خاصی فرد یا افراد را از فضای حاکم بر کوچه و خیابان و از اتمسفر جریانات حاکم بر زندگی روزمره، جدا میکند و برای مدتی آنها را در نوعی فانتزی خودساخته و نرم فرومیبرد
با چنین توضیحی این واقعیت سربرمیآورد که کافهها این روزها به پای ثابت تفریحات جوانها تبدیل شدهاند، روشنفکرها، جوانان اهل شعر و ادب و بحثهای فلسفی و عشاق و البته جمعهای دوستانه در کافهها به هم میرسند. حتی هستند کسانی که نه برای شادی بلکه برای غصه خوردن پای ثابت کافهها شدهاند! کسانی هستند که با کافهنشینی عادت شام خوردن را فراموش کردهاند و به جای غذا به کیک و نوشیدنی داغ و سرد عادت کردهاند و همین میشود که شبها در میان دوراهی رستوران و کافه، اولویت با یک کافه دنج است. در این میان البته کافه مدرن و لوکس از رقابت جا میماند، چرا که کافهبروهای حرفهای، کافههای دنج با تم کمی کهنه را ترجیح میدهند.
از تنهایی مگریز به تنهایی مگریز!
جوانان ایرانی این روزها به تعامل، تمایل بیشتری دارند؛ فضای تعاملی که جنبه مثبت آن ترویج فرهنگ گفتوگو با یکدیگر است. گفتوگویی که به نوعی میتواند کاهشدهنده خشونت و تنش باشد. کافهها این امکان را در اختیار نسل جوان قرار میدهند. جوانان به هر ترتیبی خود را از فضای گاه لبالب از سوءتفاهم خانواده و کوچه و خیابان و محل کار و خستگیهای روزمره به کنج کافهها میکشانند تا فکرشان را آزاد و با هم گفتوگو کنند، گفتوگویی که حتی ممکن است گاهی بیسوژه باشد، اما به هر حال نوعی تبادل انرژی روحی در این میان اتفاق میافتد.
برخی از جامعهشناسان نیز مسئله افزایش حضور جوانان در کافهها را بیارتباط با افزایش آمار تجرد نمیدانند. به باور آنان به هر صورت تجرد به هر دلیلی سبب گسترش احساس تنهایی در بین جوانان شده و کافهها مکانی هستند که میتوان این تنهایی ملالآور را پر کرد. شلوغی این مکانها نشان میدهد که کافهها در میان جوانان جای خود را باز کردهاند و بخشی از زندگی جوان امروزی ایرانی شدهاند و البته هر روز بر تعداد آنها افزوده میشود، چراکه به طور ناخودآگاه کافهها با حضور افراد غریبه یک نوع جامعه کوچک به وجود میآورند که افراد در آن حس هم شکلی دارند و این حس که افرادی که به این مکانها میآیند شبیه خودشان هستند یا از لحاظ فکری به هم نزدیکند. این مسئله به آنها آرامش میدهد و باعث میشود مدام به کافهها سر بزنند. به این ترتیب، کارکرد کافه و کافیشاپ برای بخشی از جامعه جوان ایرانی این روزها این است که آنها را از انزوا و در خانه نشستن یا در تنهایی فرو رفتن- که طبعا حالها را بد میکند- بیرون میکشد، هرچند ممکن است کافه رفتن هم چاره کار نباشد؛ اما از هیچ بهتر است، آن هم وقتی پای یک قهوه داغ در میان باشد.
هر اندازه این کافهها، این پاتوقها، این مراکز تجمع که میتوانند بنا بر سبک زندگی و تمایلات آدمها متفاوت باشند، بیشتر باشند، برای بازتولید سیستم اجتماعی و سالمسازی آن بهتر است
چند نکته فراموش شده!
اول: در حوزه جامعهشناسی هنجارهای مصرف در جوانانی که در حال رفتوآمد به کافیشاپها هستند باید گفت اگر هدف جوانان با حضور در این فضاها رفع خستگی روزانه یا حضور در کنار دوستان یا همسر و خانواده باشد و بخواهند ساعاتی را با هم سپری و با یکدیگر تبادلنظر کنند مفید و ارزشمند است، اما متأسفانه برخی کافیشاپها تبدیل شدهاند به محلی برای اتلاف وقت و کشیدن قلیان توسط دختران و پسران.
بنابر این باید نوعی نظام ارزشی و هنجاری برای چنین فضاهایی تعریف بشود. در اغلب نقاط دنیا، کافه و کافیشاپ، محل تجمع روشنفکران یک جامعه است و اغلب جنبشهای فکری، ادبی، هنری و حتی سیاسی از دل کافهها برآمدهاند. بنابراین فضای کافه با چنین ازدحامی میتواند دریچهای باشد برای رشد فرهنگی جـوانان کـشور، جوانانی که بـهرغم حـساسیتهای زیادی که در مورد آنان وجود دارد؛ کمتر به فضای نشاط و تفکر و اوقات فراغت آنان پرداخته شده است و تقریبا هیچ کار عـلمی در این مورد انجام نگرفته است و در واقع جوانان نیز مثل بسیاری از مسائل کشور به حال خود رها شدهاند و فقط رفتارهای بازدارنده و محدودکننده در مورد آنها اتفاق میافتد. در واقع پدیده فراغت وتفریح از نگاه کارگزاران سیاسی، فرهنگی و اجتماعی پنهان مانده یا نادیده گرفته شده است و هنگام مواجهه با این نیاز هم اغلب جهتدار برخورد کرده و آن را محدود میکنند. این محدودیتها طبعا موجب میشوند جوانان آسیبهای اجتماعی بیشتری ببینند. برای ایجاد چنین فضاهای مناسب نیاز به نظرات کارشناسی، جامعهشناسان و مدیران فرهنگی است که بهصورت علمی و با در نظر گرفتن مؤلفههای پویایی فرهنگی، تکثرگرایی اجتماعی ... راهکار ارائه دهند.
دوم: جایی اشاره کردیم که کافه با کافیشاپ یکی نیست. کافه جایی است که از شما صرفا با نوشیدنی گرم و سرد با کیک یا شیرینی در کنارش پذیرایی میکنند و همین. اما در کافیشاپ، منو گستردهتر است و شما میتوانید در کنار نوشیدنیها، از غذاهای گرم و سرد هم استفاده کنید.
سوم: در برخی کافهها و کافیشاپها سیگار یا ممنوع است و یا برای سیگاریها فضای جداگانهای در نظر گرفته شده است. البته بعضی کافیشاپها هم هستند که از قوانین تخطی میکنند و قلیان هم به مشتریان عرضه میکنند، در این مورد میتوانید شکایت کنید.
چهارم: تهران حدود 250 کافه و کافیشاپ دارد که البته هر روز بر تعداد آنها افزوده میشود. اما خوب است بدانید که بجز کافههای سیار، بقیه کافهها و کافیشاپها، مجوز دارند.
دیدگاه تان را بنویسید