یک جامعه‌شناس در تحلیل وضعیت اجتماعی ایران می‌گوید: جامعه در حال حرکت به سوی بدترین شکل افسردگی است و در صورتی که سیاست‌های حاکمیت به نفع اصلاحات تعدیل نشود، فروپاشی جامعه آسیب‌های جدی به آینده ایران خواهد زد.

اردشیر گراوند، در گفت‌وگو با رویداد ۲۴، در پاسخ به این پرسش که «ناامیدی همه‌گیر فعلی چه تأثیری بر رفتار‌های اجتماعی مردم می‌گذارد؟»، می‌افزاید: بدترین برونداد شرایط روانشناسی اجتماعی فعلی افسردگی است. اگر این افسردگی اجتماعی عمومیت پیدا کند، نظام اجتماعی به بن‌بست می‌خورد. امید جامعه را حرکت می‌دهد اما وقتی صد اقدام برای بهبود انجام می‌دهید ولی هیچ پاسخی گرفته نمی‌شود و به نتیجه نمی‌رسد، جامعه به افسردگی شدید مبتلا می‌شود. این افسردگی با یک احساس ناتوانی همراه می‌شود که فرد احساس بی‌قدرتی می‌کند. وقتی شهروند به این نقطه برسد، عموم جامعه از رفتار‌های طبیعی می‌افتد. رفتار‌های اولیه و طبیعی از جمله ازدواج، کار، تجربه، نوآوری و... از بین می‌رود. شرایط فعلی ما را به بدترین نقطه افسردگی می‌برد که با افزایش مهاجرت و اعتیاد و خشم همراه است.

وی با اشاره به اینکه الان در حوزه اجتماعی، شرایطی در ایران به‌گونه‌ای است که حکومت باید تمامی کار‌های خارجی‌اش را تعطیل کند و به نهاد خانواده بپردازد، تصریح می‌کند:کوچکترین واحد هر نظام اجتماعی، خانواده است. الان هم در سنجش‌های سرمایه اجتماعی، خانواده بزرگترین محل رجوع و امید مردم برای اصلاح نظام اجتماعی است. مردم اول می‌توانند به حکومت دلگرم باشند، بعد دولت‌ها، بعد جامعه و بعد به خانواده دلگرم باشند.

گراوند در ادامه این گفت‌وگو، وضعیت فعلی جامعه را از منظر تئوری‌های روانشناسی اجتماعی بررسی و تأکید می‌کند: اگر بخواهیم از منظر تئوری‌های جامعه‌شناسی ایران را بسنجیم، شرایط فعلی ما با یک تئوری قابل بیان نیست. مدل‌های جامعه‌شناسی مرسوم با ایران ارتباطی پیدا نمی‌کنند و فقدان نظریه جامعه‌شناسی نیز در این بین ما را گمراه می‌کند. آنچه با توجه به شاخص‌های فردی و اجتماعی مطرح می‌شود، آماری از بیماری و فقر را در جامعه‌شناسی به ما نشان می‌دهد، که تداوم آن باعث فروپاشیدن جامعه شده است. اتفاقات بدتری در حوزه جامعه‌شناسی در پیش است که به سیاست گزندی نمی‌رساند، اما نظام اجتماعی را نابود می‌کند؛ این نابودی شامل افزایش اعتیاد و بی‌انگیزگی برای ادامه حیات می‌شود. این رفتار‌ها به سطح غیرقابل‌پذیرشی رسیده‌اند و اگر کسی بگوید این وضعیت در چه تئوری می‌گنجد، بدترین تئوری تاریخی نام می‌گیرد.

دولت‌ها  در  ایران  اساساً  مزاحم  زندگی  مردم‌اند

این جامعه‌شناس ادامه می‌دهد: وضعیت فعلی شرایط اجتماعی تابعی از سیاست کلان کشور است؛ سیاست کلان کشور باید به جامعه برگردد. دولت‌ها در ایران هیچ کاری نمی‌توانند انجام دهند، اما اگر حکومت‌ها خواهان اصلاح شرایط فعلی باشند، وضعیت اجتماعی نیز بهبود می‌یابد. دولت، نهاد‌های عمومی، بخش خصوصی، مردم و نهاد‌های بین‌المللی با اراده حاکمیت می‌توانند شرایط را اصلاح کنند. در صورت اصلاح کشور با این چند عامل، آنگاه ناامیدی و آسیب‌های اجتماعی نیز به مرور به حاشیه ‌می‌روند. دولت‌ها در ایران اساساً مزاحم زندگی مردم‌اند و من معتقدم توسط دولت‌ها کاری از پیش نمی‌رود، اما اگر حکومت تصمیم بگیرد حتماً اتفاقات مثبتی رخ می‌دهد.

به گفته گراوند، شرایط اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی کشور در مرزی قرار گرفته که توجیه دارد تا هرگونه سیاست در قبال روابط بین‌المللی را به نفع نظام اجتماعی تعدیل کنیم و به نهاد خانواده برگردیم؛ اگر این اتفاق رخ ندهد، آسیبی که از نظام اجتماعی می‌بینیم از جنگ نمی‌بینیم. اگر به خانه برنگردیم، نظام اجتماعی فرومی‌پاشد و رقبای سیاسی ایران نیز از این مسأله خرسند می‌شوند.