ابراهیم فاطمی

 

بعضی آسیب‌ها در جامعه نیاز به ارائه آمار و ارقام ندارند؛ در پیرامون‌تان حسابی با آن‌ها درگیر هستید. مثل همین ناامیدی‌های فراگیر. حتی یک روز صبح که حال‌تان هم خوب است، می‌بینید که چند نفری جلوی‌تان سبز می‌شوند که حال‌شان خوب نیست و ناامیدند و ده‌ها مشکل ریز و درشت دارند یا خبر بدی اتفاق می‌افتد یا چیزی گران می‌شود یا .... به همین دلیل است که غالبا می‌گویند جامعه ایرانی در نمره شادی، جزو آن آخری‌هاست. واقعا چرا ما ناامید شده‌ایم؟ چرا این ناامیدی، اینقدر فراگیر شده؟ چرا روزنه‌های روشن کمی را می‌بینیم؟ و خروجی این ناامیدی‌های فراگیر در رفتارهای اجتماعی و حتی فردی ما چه چیزهایی هستند؟

چرا   ناامید   شده‌ایم؟

دلیل زیادی برای اثبات این‌که ما تبدیل به آدم‌هایی افسرده و ناامید شده‌ایم، وجود دارد. ناامیدی، یعنی این فکر در ذهن‌مان می‌چرخد که امیدی به بهبود شرایط نیست؛ و وقتی که آدمی دچار استیصال از بهبود شرایط می‌شود، یعنی کنترلی بر آن‌ها ندارد و همین احساس عدم کنترل، ایجاد یأس و ناامیدی می‌‌کند. به میزان مهاجرت‌ها نگاه کنید؛ کلی دانشجو و فارغ‌التحصیل و دکتر و متخصص و ... راهی خارج از کشور شده‌اند. طوری که می‌گویند با این وضعیت اگر ادامه بدهیم، در برخی از رشته‌ها و گرایش‌های پزشکی دچار کمبود خواهیم شد و باید یا مریض به خارج بفرستیم یا از خارج، دکتر بیاوریم. 

نشانه‌های   یک   ناامیدی   بزرگ   جمعی

علاوه بر این‌ها، نشانه‌های دیگری هم هستند که خبر از ناامیدی فزاینده عمومی مردم ایران می‌دهند. مثل این‌که حمید پیروی، نایب رئیس جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی، گفته است: «در سال ۱۴۰۱، به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر ۷.۴ نفر اقدام به خودکشی و فوت کردند. قابل ذکر است که در سال گذشته، بیش از شش هزار نفر اقدام به خودکشی منجر به فوت داشتند.» این در حالی است که به گفته برخی کارشناسان، بخشی از آسیب‌های اجتماعی و از جمله این خودکشی‌ها، منشأ اقتصادی و مشکلات معیشتی دارد؛ طوری که گاه خبر از خودکشی‌های کارگران و خودسوزی‌ها و ... می‌شنویم. مثل این‌که حسین راغفر، اقتصاددان، در گفتگو با رسانه‌ها گفته است: «خودتخریبی و خودکشی یکی از حادترین یا افراطی‌ترین اشکال اعتراض به نابسامانی‌های ناشی از سیاست‌های غلط اقتصادی است. مسئله اصلی را باید در نظام حکمرانی جست و جو کرد. پدیده خودکشی در کشور ما قطع به یقین ریشه در دو دسته از سیاست‌ها دارد، یکی سیاست‌های اقتصادی است با اهمیت بیشتر و یکی هم سیاست‌های اجتماعی است که افراد، حتی کسانی که تحصیلات عالی دارند، هیچ چشم‌انداز روشنی را در مقابل خود نمی‌بینند و دست به خودکشی می‌زنند».

خشم‌های  ناشی   از  ناامیدی

البته خروجی‌های این ناامیدی‌ صرفا یأس و افسردگی و ... نیستند، گاهی در خشونت‌های اجتماعی فردی هم خود را نشان می‌دهد. این‌که مهدی فروزش، مدیرکل پزشکی قانونی استان تهران می‌گوید که در نیمه اول امسال، 55 هزار نفر به دلیل آسیب‌های ناشی از نزاع به مراکز پزشکی قانونی استان مراجعه کرده‌اند، یک نمونه آن است. حالا این را در نسبت با جمعیت 10، 12 میلیونی تهران بسنجید. به نظر می‌رسد مردم واقعا خویشتن‌داری را از دست داده‌اند؛ تصور کنید از این 55 هزار نفر، 20 هزار نفرشان خانم بوده‌اند! زد و خوردهایی که گاهی به خاطر یک جای پارک، به قتل منجر می‌شود و در سرویس حوادث رسانه‌ها انعکاس می‌یابد.

جالب این‌که این رقم برای سه ماهه اول سال و کل کشور، نزدیک 159 هزار مورد بوده است. همچنین بر اساس این آمارها ۵۷۴ هزار نفر در سال ۱۳۹۸، ۵۸۵ هزار نفر در سال ۱۳۹۹، ۵۸۶ هزار نفر در سال ۱۴۰۰ و ۵۹۱ هزار نفر در سال ۱۴۰۱ به دلیل نزاع و درگیری به پزشکی قانونی مراجعه کرده‌اند. یعنی که در کل، خشم اجتماعی مردم و عدم تحمل‌پذیری‌شان، مدام در حال رشد و صعود بوده است. این خشم‌های انباشته که ناشی از مشکلات عدیده اقتصادی و ... است، طوری است که حتی در نظرسنجی‌ها هم خود را نشان داده است. مثل آن نظرسنجی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران، که در اسفند 1400 انجام و نتایج آن در تابستان سال گذشته منتشر شده و نشان می‌داد که آستانه تحمل و تاب‌آوری مردم تا حد زیادی کم شده و به خاطر موارد نه چندان جدی نیز، دعوا راه می‌اندازند. جالب این‌که روزنامه اعتماد هم زمانی، نوشته بود به استناد آمارهای رشد نزاع ارجاع داده شده به پزشکی قانونی، به ازای هر یک درصدی که به تورم اضافه می‌شود،‌ 1200 مورد نزاع‌ها بالا رفته است. 

دکتر محمد گراوندنیا، روانشناس و مشاور، در گفت‌وگو با «توسعه ایرانی»: «ما واقعا عصبی و خشماگین هستیم. شاید از شرایط اقتصادی جامعه، شاید از حقوقی که تا دهم برج هم کفاف نمی‌دهد و... . ما غالبا خشم خود را به صورت ناآگاهانه سر هم تلافی می‌کنیم و این کار را با رفتارهایی چون قهر، طعنه، سرزنش، مسدود و بلاک کردن، دعوا، تلافی، گرانفروشی، دروغ گفتن، خیانت، غیبت و... انجام می‌دهیم. ما عصبانی هستیم؛ از خیلی چیزها»

چه   باید  کرد؟

اما با این حجم عظیم ناامیدی که خود را در رفتارهای مختلفی چون خشم و عصبانیت و آستانه تحمل پایین و افسردگی و خودکشی و ... نشان می‌دهد، چه کار باید کنیم؟ اساسا چه کاری از دست‌مان بر می‌آید؟ دکتر محمد گراوندنیا، روانشناس و مشاور، در این‌باره به «توسعه ایرانی» چنین می‌گوید: «به عنوان یک دانش‌آموخته روانشناسی و روانشناس، خوب که به این روزهای‌مان توجه می‌کنم، به نوعی متوجه می‌شوم که همه ما خشمگین و عصبانی هستیم. به نوعی همه دل‌مان می‌خواهد کلی داد و بیداد کنیم و حتی گاهی کارمان به فریاد بکشد. این وسط کسانی هم که اهل داد و بیداد نیستند، می‌بینیم که بی‌حال و رمق گوشه‌ای افتاده‌اند و دریغ از یک مشارکت ساده در یک گفتگوی روزمره عادی و معمولی. در این میانه، برونگراها هم که مدام غرولند و شکایت می‌کنند که چرا چنین شد و چرا چنان نشد.» 

ما  واقعا   عصبانی   هستیم

از این دانش‌آموخته روانشناسی دانشگاه علامه‌طباطبایی که حضور فعالی هم در شبکه‌های مجازی دارد، می‌خواهیم درباره نسبت این خشم‌ها و ناامیدی‌ها و ... بیشتر برای‌مان توضیح بدهد. می‌گوید: «به نظر می‌رسد که ما واقعا عصبی و خشماگین هستیم. اما از چه چیزهایی؟ شاید از شرایط اقتصادی جامعه، شاید از نرخ منفی شده ازدواج، شاید زمانی از وضعیت قرنطینه و کرونا، شاید از حقوقی که تا دهم برج هم کفاف نمی‌دهد و ... . نکته قالب توجه این است که ما غالبا خشم خود را به صورت ناآگاهانه به یکدیگر منتقل کرده و سر هم تلافی می‌کنیم. به آن می‌‌گوییم ترانسفر خشم. این کار را با رفتارهایی چون قهر، طعنه، سرزنش، مسدود و بلاک کردن، دعوا، تلافی، گرانفروشی، دروغ گفتن، خیانت، غیبت و ... انجام می‌دهیم. ما عصبانی هستیم؛ از خیلی چیزها.»

در جستجوی   رابطه‌های   همدلانه

اما همه بحث‌ها باید به راه‌حلی هم برسند. چطور می‌توانیم تا ابد درباره این ناامیدی‌ها و استیصال‌های عمومی صحبت کنیم، بدون این‌که پای راه‌حلی وسط باشد. دکتر گراوندنیا در این باره اشاره می‌کند که: «شاید بپرسید که در برابر این همه ناامیدی و عصبانیت‌ها و خشم‌های ناشی از آن چه باید کرد. نکته اولم این است که باید دنبال رابطه‌هایی عمیق و همدلانه با یکدیگر باشیم. یعنی باید دقت کنیم در این شرایط سخت، دست‌کم از نظر عاطفی سعی کنیم عزیزان و نزدیکان‌مان را از دست ندهیم. نکته بعدی آن است که باید مراقب بروز خشم‌ به نزدیکان‌مان نیز باشیم؛ همان ترانسفر خشم. باید بلافاصله درک کنیم که ما خشمگین هستیم و باید در مراحل بعدی راه‌های بهتری برای تخلیه این خشم انباشته پیدا کنیم. یادمان باشد که آدم‌ها تنها سرمایه‌های روانی ما هستند. اگر از دست‌شان بدهیم، با سرعت بیشتری دچار مشکلات روانزاد خواهیم شد».  

خروجی‌های ناامیدی فراگیر در جامعه،‌ صرفا یأس و افسردگی و... نیست، گاهی در خشونت‌های اجتماعی فردی هم خود را نشان می‌دهد. این‌که مهدی فروزش، مدیرکل پزشکی قانونی استان تهران می‌گوید که در نیمه اول امسال، 55 هزار نفر به دلیل آسیب‌های ناشی از نزاع به مراکز پزشکی قانونی استان مراجعه کرده‌اند، یک نمونه آن است

رنج‌هایی  که   از   باورها   و احساسات   می‌کشیم

مسأله مهمتری که در گفت‌وگو با این روانشناس مطرح می‌شود، احساساتی است که نتیجه باورهای ماست. وقتی ما باور داشته باشیم که شرایط بهبود نخواهد یافت، نتیجه‌اش احساساتی تلخ و مأیوسانه خواهد بود. این روانشناس در این‌باره می‌گوید:«نکته دیگری که باید عرض کنم، این است که هر احساسی که دارید، ناشی از یک فکر است که دارید. مثلا اگر احساس افسردگی می‌کنید، احتمالا دارید با خودتان صحبت می‌کنید که کسی یا چیزی را از دست داده‌اید. اگر احساس گناه و شرم می‌کنید، احتمالا خودتان را آدم بدی می‌دانید که ارزش‌های خود را زیر پا گذاشته. اگر هم احساس یأس و ناامیدی دارید، به خاطر این است که به خودتان می‌گویید شرایط بد است و هرگز تغییر نخواهد کرد. اگر هم احساس خشم دارید، احتمالا فکر می‌کنید یکی غیرمنصفانه با شما برخورد کرده یا قصد سوء‌استفاده از شما را دارد. اگر هم احساس اضطراب دارید، فکر می‌کنید خطر بزرگی در کمین است یا می‌خواهد اتفاق بدی بیافتد.» 

آه   از   این  عدم  اطمینان

بله، در نهایت باورهایی که به شرایط فعلی و عدم بهبود آن‌ها داریم، راهی مغزمان شده و تبدیل به فعالیت‌های ذهنی شده و نتایجش، همین دست احساسات تلخ و یأس‌آور و ناامیدانه خواهد شد؛ و بعدها هم که منجر به رفتارهایی تلخ مانند گوشه‌گیری و خودکشی و مهاجرت و خشم و ... . این‌ها مواردی است که از عدم اطمینان ناشی می‌شود؛ عدم اطمینانی که به آینده در همه ما به وجود آمده است.