ممنوعالکاری بخشی از جامعه به پشتوانه کدام قانون صورت میگیرد؟
چنگاندازی خالصسازی بر سینما و تلویزیون
سعیده علیپور
«ممنوعالکاری» در عرصه سینما و تلویزیون، واژه جدیدی نیست. سالهاست که هر از چندی در لابهلای گزارشهای بعضا غیررسمی، خبرهایی از این دست شنیده میشود، اما این روزها موج ممنوعالکاری در سینما و تلویزیون بیشباهت نیست به آنچه تحت عنوان خالصسازی در عرصههای دیگر کشور مثل دانشگاهها تجربه میشود. با این تفاوت که این بار تصفیهها نه در لوای کاغذبازیهای اداری مثل سن بازنشستگی و عدم درخواست تبدیل وضعیت و ازدیاد نیروی کار و...-که اساسا چنین مناسباتی بین هنرمندان و نهادهای دولتی وجود ندارد- بلکه به وضوح، انتشار تصاویر خارج از عرف معمول و رسمی، دلیل این ممنوعالکاری اعلام شده است.
هرچند فعالیت در عرصه هنر، به خصوص بازیگری، در کشور ما تعهد مالی برای دولت ندارد و قریببهاتفاق بازیگران، اصطلاحا «نانخور» دولت محسوب نمیشوند، اما اخباری که این روزها شنیده میشود نشان میدهد که دولت و نهادهای حاکمیتی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد و سازمان صدا و سیما به راحتی میتوانند امکان ادامه فعالیت را از فعالان این عرصه سلب کنند. رفتاری که نه تنها بابت آن خود را به کسی پاسخگو نمیدانند که ضرر و زیان ناشی از آن را هم احتمال از جیب بودجه عمومی تامین میکنند.
هنرمندان و بازیگران و مجریانی که حضورشان در فیلمها و سریالها و آیتمها میتواند پولساز باشد و صنعت سینما و تلویزیون و شبکه خانگی را رونق دهد، حالا سالهاست به یمن سیاست «همینی که هست» درها را بسته و هر روز هم افراد بیشتری را از حریم خود میراند.
واکنشها به دستور ممنوع الکاری
در یکسال گذشته، سلبریتیها و مخصوصا هنرمندان سینما و تاتر واکنشهای خبرسازی به اعتراضات داشتند. واکنشهایی که در برخی موارد، کار را به احضاریه و حتی بازداشت هم رساند. اما حالا پس از یکسال، برخی نهادهای حاکمیتی در اقداماتی غیر قضایی افراد را از ادامه شغل حرفهایشان محروم میکنند.
در پی تایید رسمی ممنوعالکار شدن تعدادی از بازیگران زن از سوی وزیر ارشاد، چند هنرمند به این تصمیم اعتراض کردند.
رضا کیانیان، بازیگر سرشناس سینما و تئاتر، در حساب اینستاگرام خود نوشت: «آیا بر طبق قانون اساسی، کسی یا وزارتخانهای میتواند بدون حکم قطعی قضایی حق کار کردن را از فردی بگیرد؟ تا آنجا که من میدانم، طبق قانون اساسی فقط دستگاه قضایی میتواند چنین حکمی بدهد».
او افزود: «من از آقای اژهای [رئیس قوه قضاییه] میپرسم. آیا دستگاه قضا چنین حکمی صادر کرده است؟ چون کار کردن حق طبیعی هر کسی است. این همکاران من بیشترشان ستارهای هستند در آسمان هنر ایران. سالها زمان لازم است که ستاره دیگر در این حد و اندازه طلوع کند».
کیانیان با بیان اینکه این هنرمندان سرمایههای ملی هر کشوری هستند، این سوال را مطرح کرد: «آیا «سرمایه سوزی» برای کشور ما کار صحیحیست؟ به جای تعامل با این هنرمندان «تیغ کشیدن» و «بریدن رشته گفتگو» صحیح است؟ کار وزارت ارشاد پشتیبانی از هنر و هنرمندان است. قدر و اندازه هنرمند را مردم مشخص میکنند. هنر و هنرمند را نمیتوان با دیکته کردن از بالا تعیین کرد!».
چهارشنبه گذشته، محمدمهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد در حاشیه جلسه هیأت دولت درباره بازیگران زنی که پیشتر در جریان اعتراضات، بدون حجاب در اماکن و مراسم عمومی ظاهر شدهاند، گفت: «کار کردن برای کسانی که قانون را اجرا نمیکنند امکانپذیر نیست».
پیش از این هم حبیب ایلبیگی، معاون امور سینمایی درباره زنانی که بدون پوشش در مجامع عمومی حضور یافتند، گفته بود: «آنها به دلیل محدودیتی که برایشان وجود دارد نمیتوانند در فیلمهای سینمایی بازی کنند. آثار قبلیشان به تدریج منتشر میشود که مالکان فیلمها متضرر نشوند. چون سرمایه زیادی خرج شده است. ولی از این به بعد نمیتوانند در فیلم جدیدی بازی کنند.»
آنچه این روزها در عرصههای مختلف آن را تجربه میکنیم، هرچند عنوان خالصسازی را یدک میکشد، اما به اعتقاد ناظران، اجرای سیاستی است که شاید بهترین عنوان آن عبارت عامیانه «همینی که هست!» باشد. سیاستی که یک معنا را به شهروندان ابلاغ میکند: تا زمانی که قدرت به تمامی دست ماست، تصمیماتی که با هیچ قانونی سازگار نیست را هم به اجرا در میآوریم
هفته پیش هم روزنامه اعتماد در گزارشی نوشته بود که بازیگرانی چون «باران کوثری، ویشکا آسایش، ترانه علیدوستی، کتایون ریاحی، پانتهآ بهرام، فاطمه معتمد آریا، گلاب آدینه، افسانه بایگان، هنگامه قاضیانی، پگاه آهنگرانی، مریم بوبانی، دنیا مدنی و شقایق دهقان» از این پس از بازیگری منع شدهاند.
کتایون ریاحی، یکی از این بازیگران، در واکنش به اظهارات وزیر ارشاد در حساب اینستاگرام خود نوشت: «شرافتم اجازه کار در سینمای امروز را نمیدهد. شما کی باشید؟!».
پانتهآ بهرام، بازیگر سینمای ایران که چندی پیش ویدیویی از خود منتشر کرد در استوری اینستاگرامش نوشت: «ممنوعالکاری حتی آخرین دغدغه من هم نیست». هنگامه قاضیانی نیز در اینستاگرامش نوشت: «یک سال پیش با جهان بازیگری خداحافظی کردم، حس این را دارید شما من را ممنوعالکار کردید؟». منیژه حکمت، کارگردان و تهیهکننده هم با بازنشر این خبر در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «عزیزانم تکتک شما خود هنر هستید، خود خود سینما، این دوران نیز بگذرد».
اجرای سیاست همینی که هست
آنچه این روزها در عرصههای مختلف آن را تجربه میکنیم، هرچند عنوان خالصسازی را یدک میکشد، اما به اعتقاد ناظران، اجرای سیاستی است که شاید بهترین عنوان آن عبارت عامیانه «همینی که هست!» باشد. سیاستی که یک معنا را به شهروندان ابلاغ میکند: تا زمانی که قدرت به تمامی دست ماست، تصمیماتی که با هیچ قانونی سازگار نیست را هم به اجرا در میآوریم. این مدعا در خصوص توقیف و برخورد با بیحجابی بدون آنکه حتی مصوبه قانونی آن در مجلس تصویب یا در شورای نگهبان تایید شده باشد، به عینه قابل لمس است . این تجربه در دانشگاهها هم به شکل دیگری در جریان است. مثلا چندی پیش رئیس دانشگاه شریف در واکنش عجیب به اخراج شریفی زارچی، یکی از اساتید این دانشگاه گفت که «برخورد با این استاد قانونی بوده، هست و خواهد بود!»
رسول جلیلی اضافه کرده بود که« از غوغا سالاری نمیترسیم». همین رویکرد در چند سالی که پیمان جبلی رئیس صدا و سیماست هم به وضوح قابل مشاهده است.
خط و نشان کشیدن برای بخشی از جامعه و پروژه سلبریتیسازی از دانشگاه امام صادق، در شرایطی است که رئیس سازمان صدا و سیما بابت این مجموعه بخشی از بودجه عمومی شهروندان را صرف میکند و از سویی خود را به جامعه پاسخگو نمیداند
او در میان دانشجویان دانشگاه امام صادق بخش دیگری از پروژه خاص سازی در عرصه سلبریتیها را رونمایی کرده و گفته بود: «در این مدت اخیر و در ماههای بعد از فتنه، چهرههای جدیدی کشف شدهاند و اتفاقاً تبدیل به سلبریتی شدهاند. منتهی سلبریتیهای ارزشی. چه بسا اصلاً بین خود شما افرادی باشند که قابلیت داشته باشند دو روز دیگر به صداوسیما بیایند و سلبریتی شوند».
اما این خط و نشان کشیدن برای بخشی از جامعه و پروژه سلبریتیسازی از دانشگاه امام صادق، در شرایطی است که رئیس سازمان صدا و سیما بابت این مجموعه بخشی از بودجه عمومی شهروندان را صرف میکند و از سویی خود را به جامعه پاسخگو نمیداند. این اتفاق با تسری مدیریت این سازمان بر پلتفرمهای نمایش خانگی هم رخ داده و عملا بخشی عمدهای از محدودیتها به این پلتفرمها تسری یافته است. با این حال حتی خصوصی بودن این مجموعهها و لزوم کسب درآمد هم نتوانسته است خللی در این شکل رفتار به وجود آورد.
به اعتقاد کارشناسان سازمانی که بیشترین تلاش را برای سانسور و فیلترینگ شبکههای اجتماعی انجام داده و با راندن افراد متخصص و کاربلد با فقر محتوا دست به گریبان است؛ چندان دغدغه پاسخگویی ندارد و همانطور که طی چند دهه رسانه پرظرفیتی چون صداوسیما را به مجموعه بدون مخاطبِ کمدرآمد و ناکارآمد تبدیل کردند، بیمحابا این رفتار را ادامه میدهد.
دیدگاه تان را بنویسید