کارشناس حوزه آب مطرح کرد؛
حقابه عمده دریاچه ارومیه در زمینهای کشاورزی آذربایجان غربی
یک کارشناس حوزه آب معتقد است: سطح زیر کشت در استان آذربایجان غربی ، از 180 هزار هکتار در اوایل انقلاب به حدود 600 هزار هکتار در همین دهۀ اخیر رسیده است و این حجم از کشت، قاعدتا حجم بزرگی از آب دریاچه ارومیه را میبلعد.
محمدعلی حامدی در گفتوگو با عصرایران گفت: سیمینهرود در استان آذربایجان غربی، زرینهرود در کردستان و تپهرود که از سمت آذربایجان شرقی سرشاخه میگیرد، در دریاچۀ ارومیه تخلیه میشدند و تبخیری را که به طور طبیعی در دریاچه صورت میگرفت، جبران میکردند.
به گفته او در این سه استانی که آب دریاچۀ ارومیه را تامین میکردند، تحولات بزرگی در حوزۀ کشاورزی و توسعۀ شهری رخ داده. مثلا تبریز و ارومیه کلانشهر شدهاند. در نتیجۀ توسعه شهری و توسعه در بخش کشاورزی یعنی در زراعت و باغداری و در محصولات آببر، تقاضا برای آب در آذربایجان غربی و شرقی و در کردستان افزایش پیدا کرده. بیشتر از همه در آذربایجان غربی، سپس آذربایجان شرقی و کمتر از همه در کردستان.
به گفته او منابع آبی که از کردستان به دریاچه میآمد، کماکان دارد میآید. یعنی یک و نیم میلیارد متر مکعب آب بعد از وارد شدن به سد شهید کاظمی، وارد حوضۀ دریاچۀ ارومیه میشود. چرا که کردستان توسعۀ زیادی نداشته است.
حامدی افزود: بخشی از این آب هم از آب زیرزمینی، که رابطهای هیدرولیکی با دریاچه دارد، تامین میشود. یعنی هم آب سدی کاهش پیدا کرده، هم برای منابعی که از طریق سفرههای زیرزمینی، دریاچه را تغذیه میکردند، تقاضای زیادی پیدا شده است. در نتیجه، ورودی سه و نیم میلیارد متر مکعب آب به دریاچه، بسیار کاهش یافته است. اگر 400 هکتار را ضربدر 10هزار متر مکعب بکنیم، میتوان برآورد کرد چه حجمی از آب قبل از اینکه به دریاچه برسد، در سطح دشتهای حوضۀ سیمینهرود و آذربایجان غربی وارد بخش کشاورزی میشود و اینجا تبخیر میگردد، حالا یا از سد یا از سطح سبز.
این کارشناس آب اظهار کرد: بنابراین علت واضح وضعیت فعلی دریاچۀ ارومیه، افزایش تقاضای آب به دلیل توسعۀ نسنجیدۀ بخش کشاورزی و شهری است. شهر هم افزایش تقاضا برای آب شرب دارد. شهر تبریز خودش یک بلعندۀ بزرگ است. در آذربایجان غربی هم ارومیه به شدت توسعه پیدا کرده و شهرهای پیرامونش هم توسعه پیدا کردهاند. این شهرها آب شرب تصفیهشده میخواهند و منابع آبی را که قبلا وارد دریاچه میشدند، میبلعند. به گفته او، ترکیب کشت بسیار متنوعی در آن منطقه وجود دارد. از چغندر قند بگیرید تا باغات سیب و انگور و محصولات صیفی عمدتا محصولات آببر هستند. مثلا توسعۀ دامپروری صورت گرفته است. توسعۀ دامپروری قطعا به توسعۀ علوفهکاری منجر میشود. علوفه هم بسیار آببر است. باغات آببر هستند. چغندر قند هم یکی از محصولات کشاورزی پرتقاضا از حیث مصرف آب است.
حامدی با اشاره به موضوع حقابۀ تالابها گفت: ما حقابۀ دریاچۀ ارومیه را صرف توسعۀ بخش کشاورزی کردهایم. در همه جای ایران حقابۀ تالابها را برای توسعه مصرف کردهایم. در گاوخونی، تالابهای فارس: «پریشان» و «طشک و بختگان». در سی چهل سال گذشته، وقتی میخواستیم بین حقابۀ تالابها و توسعۀ کشاورزی روستاییان انتخاب کنیم، دومی را انتخاب کردهایم و این انتخابها گاه محصول رویکردی پوپولیستی بوده است.
او با اشاره به اینکه چهل سال قبل، ایران جمعیت روستایی بزرگی داشت که تقاضای شرب و توسعۀ کیفی زندگی داشت و طبیعتا به افزایش درآمد نیاز داشت و باید به این نیازش پاسخ داده میشد، گفت: نزدیکترین راه برای تامین این نیاز، مسیر توسعۀ کشاورزی بود. پیچیدهترین مسیر هم توسعۀ صنعتی و توسعۀ معیشت جایگزین بود. خود مردم به طور طبیعی تقاضای پیمودن مسیر ساده را داشتند. یعنی جامعۀ روستایی در بسیاری جاها با دولت درگیر شده. من اعتقادم این است که یک تحول جمعی رخ داده است. او ادامه داد : نمیتوانم بگویم این وضع فقط محصول سوءمدیریت دستگاههای دولتی است. چون تقاضا برای توسعۀ بخش کشاورزی، فقط از سوی مقامات دولتی ارائه نمیشد. رفتار مدیریتی ما در این زمینه بیشتر عکسالعملی بوده.یعنی جامعه چنین مطالبهای داشته و حکومت هم ناچار شده به خواست مردم پاسخ دهد.حکومت بدون اینکه به عمق موضوع یا به امکانات خودش نگاه کند، کوتاهترین مسیر را انتخاب کرده است. یعنی مسیری را که خود جامعۀ روستایی انتخاب کرده، حکومت هم دنبالهروانه طی کرده است.
دیدگاه تان را بنویسید