شمار زنان تماسگیرنده با اورژانس اجتماعی افزایش یافته است
خانههایی رها در گردباد ناامنی
«خانه» برای بعضیها، نه تنها امن نیست که جایی است برای عذاب کشیدنهای روحی و شکنجههای جسمی. خبرها به ما میگویند که بیشترین آسیب به زنان و کودکان در خانههای خودشان به آنان وارد میشود؛ برخی تعرضات جنسی به دختران و پسران، در خانههایشان و توسط پدران و بردارانشان، اتفاق میافتد. اغلب زنان و دختران و کودکان کتکهای جانانه را ابتدا از سوی والدین و خواهران و برادران خود تجربه میکنند.
آذر فخری، روزنامهنگار
«خانه» برای اغلب ما معنا و مفهوم خاص و حتی مقدسی دارد؛ هنگام بیرون آمدن از محل کار یا مدرسه یا دانشگاه همه ما برای بازگشتن به خانه بیصبری میکنیم، یا قاعدتا باید اینطوری باشد. اینطوری که دلمان برای خانه و اعضای خانواده بتپد، اینطوری که در هرشرایط و حالی، در خانه بودن را ترجیح بدهیم.
رئیس گروه دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی: در اغلب موارد خشونت خانگی، «قربانیان خشونت» خانه را ترک میکنند، درحالیکه میتوانیم احکامی داشته باشیم که «فرد خشونتورز» را از خانه دورکنیم. »
«خانه» فضایی است درست در میان جامعهای که در آن زندگی میکنیم؛ اما البته فضایی محصور که ضمن اینکه ما را در جامعه نگاه میدارد، از آن جدا هم میکند و میگذارد نوعی دیگر از امنیت و خلوت و آرامش را تجربه کنیم؛ البته باز باید بگویم که به نظر میرسد قاعدتا باید چنین باشد!
اما شوربختانه چنین نیست. این روزها، خبرهایی میشنویم و آدمهایی را میبینیم که به ما میگویند «خانه» برای بعضیها، نه تنها امن نیست که جایی است برای عذاب کشیدنهای روحی و شکنجههای جسمی. خبرها به ما میگویند که بیشترین آسیب به زنان و کودکان در خانههای خودشان به آنان وارد میشود؛ برخی تعرضات جنسی به دختران و پسران، در خانههایشان و توسط پدران و بردارانشان، اتفاق میافتد. اغلب زنان و دختران و کودکان کتکهای جانانه را ابتدا از سوی والدین و خواهران و برادران خود تجربه میکنند. و از همه دردناکتر اینکه قانون در برابر چنین اتفاقاتی، دست کوتاه و توان اندکی دارد؛ «پدر» بهعنوان ولی و «شوهر» بهعنوان سرپرست و قیم، معمولا مجازات نمیشود و کسی نمیتواند از او بازخواست کند چراکه پدر وشوهر همان ولی یا صاحب دم است و شرعا میتواند هر بلایی که خواست، سر اهل خانهاش بیاورد. نمیدانستید؟ بدانید؛ ما قوانینی داریم که اگر واردشان بشویم، با حسرت و اندوه و احساس درد و زخم از آنها بیرون خواهیم آمد: اگر مادری بخواهد همسرش که به فرزند مشترکشان آسیب جسمی و جنسی وارد کرده، مجازات شود، باید دیه کامل یک مرد را بپردازد، البته اگر در این عدالتخواهی، کفه ترازوی این الهه کور به سمت او سنگین باشد! که معمولا هم نیست.
افزایش فرار دختران و زنان از«خانه»
طبق آخرین گزارشهای رسمی به نقل از «حسن اسدبیگی»، رئیس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی در شش ماهه نخست سال گذشته (1396)، 644 دختر فراری در بهزیستی پذیرش شدند که نسبت به 100 مورد فرار پسران قابل تامل است.
اکثر این دختران، هنگامی که فرار میکنند و از خانه بیرون میزنند، ابتدا به نجات و بیرون آمدن از شرایطی که جانشان را به لب رسانده، فکر میکنند و هیچ تصوری از آیندهای که آن بیرون در انتظارشان هست، ندارند. با آنها که صحبت میکنیم میگویند هنگام فرار با خود گفتهاند آن بیرون هر اتفاقی هم که بیافتد بدتر از اتفاقات درون خانه نیست. یکی از این دختران که (ما او را در اینجا سیما مینامیم) میگوید: مثلا به چه چیزی باید فکر میکردم؟ به اینکه آن بیرون گرگهایی هستند که ممکن است من را به دام اعتیاد و فحشا بیندازند. وضعیتی که خودم هر روز و هر شب در خانه پدرم تجربه میکردم؟! وقتی بار فرار از آن خانه را میبستم فقط به این فکر کردم که هر چه به سرم بیاید مهم نیست، مهم این است که بالاخره پلیس دستگیرم میکند و حتما زندان از خانه و خیابان امنتر است! و البته که حالا سیما حال و روز خوشتری دارد. چون او پس از دستگیری به یکی از خانههای امن سپرده شده و با توجه به وضعیتش، در حال بازپروری و مهارتآموزی است تا بتواند روزی روی پاهای توانمند خود بایستد. زنی که ما در اینجا برایش نام نرگس را انتخاب کردهایم، با پسر شش سالهاش از خانه فرار کرده و هرطور که شده خود را به یکی از خانههای امن رسانده. او میگوید برای رسیدن به این خانه امن، سه شب در پارکها خوابیدیم وروزها، پرسانپرسان از مردم کوچه و خیابان، خودمان را به بهزیستی رساندیم. نرگس زن بیسوادی نیست. اما زنی است که در طول هشت سال زندگی در خانه شوهر، که قاعدتا باید خانه او هم میبود به هیچ وسیله ارتباطی دسترسی نداشت؛ نه تلفن، نه رادیو و تلویزیون و در خانه همیشه به رویش قفل بود. او درنهایت با کمک همسایهها از خانه میگریزد؛ با سرورویی که از کتکهای دیشب شوهرش، کبود و خونریز بود و با پسر شش سالهاش که دستش از کتک پدر شکسته بود. با وجود چنین زنان و دخترانی، وقتی از«خانه» حرف میزنیم، دیگر معلوم نیست داریم از چه حرف میزنیم. و «خانه امن» تنها پاسخی است که برای مشکلات آنها داریم. خانههای امنی که تا حد امکان از افشا شدن آدرسشان، خودداری میشود، تا دست این شوهران و پدران به زنان و دخترانشان نرسد.
دیدن این زنان دردآور است!
معصومه ابتکار، وجود آسیبهای اجتماعی را بهعنوان یک مشکل جدی بهویژه در حوزه زنان و دختران مهم میداند: «افزایش آسیبهای اجتماعی در میان دختران و بانوان خاطره خوشی برای ما نمیگذارد. وقتی به خانههای امن میروم، تحمل اوضاع برایم بسیار سخت است چون مشکلات بسیار زیاد است و همه باید برای رفع مشکلات آنها تلاش کنیم. افزایش آسیبهای اجتماعی که بخشی از آن از طریق تماس با اورژانس اجتماعی منعکس میشود برای ما رنجآور است چون نشان میدهد، دختران و زنان بهحدی مورد آزار و اذیت قرار میگیرند که اورژانس را سرپناهی برای خودشان میدانند. وقتی به خانههای امن میروم و کودکانی را میبینم که خانه خودشان را که باید محل محبت، عشق، نشاط و حمایت باشد، رها کرده و گاه به همراه مادران خود مجبور به آمدن به خانه امن شدهاند این موضوع بسیار برایم دردناک است.»
ابتکار تاکید می کند که «کانون اصلی زندگی همه ما خانواده است. هیچکس نمیتواند مهربانتر از پدر و مادر و به دلسوزی آنها باشد. اما این زنان و دختران و کودکان بهحدی رنج دیدهاند که حاضر به حضور در خانههای خودشان نیستند!» هرچند که ابتکار معتقد است باید با خانواده این افراد صحبت شود تا آنها دوباره به کانون گرم خانوادهشان برگردند، اما پرسش اساسی این است که چنین خانههایی اگر «کانون گرم» بودند یا میتوانستند باشند، کار این زنان و دختران به جاییکه امروز به آن پناه آوردهاند نمیرسید. ابتکار یا هر مسئول دیگری باید متوجه این موضوع باشند که بازگرداندن دوباره این زنان و دختران به «کانون گرمی»! که از آن گریختهاند یعنی رها کردن آنان در شرایطی بدتر از گذشته. چراکه اینبار این زنان و دختران انگ فراری را هم بر پیشانی خود دارند و از قضا همان خانوادهای که به اینان ضربه و آسیب زده، گاه از پذیرفتنشان سرباز میزند!
خانه امن کجاست و چه کار میکند؟
شمار زنان تماسگیرنده با اورژانس اجتماعی افزایش یافته است و این نشان میدهد افرادی که خشونتدیده هستند و یا اطرافیان آنها، میدانند اورژانس اجتماعی و مددکاران آن میتوانند به آنها کمک کنند و این آسیبدیدگان را به خانههای امن هدایت کنند.
اکثر این دختران، هنگامی که فرار میکنند و از خانه بیرون میزنند، ابتدا به نجات و بیرون آمدن از شرایطی که جانشان را به لب رسانده، فکر میکنند و هیچ تصوری از آیندهای که آن بیرون در انتظارشان هست، ندارند
«خانههای امن» فعلا تنها مراکز حمایتی هستند که در آنها مادر و فرزند از هم جدا نمیشوند تا استرس کمتری به مادر وارد شود. این زنان میتوانند فرزندان پسر کمتر از 12 سال و فرزندان دختر را بدون محدودیت سنی همراه خود به خانههای امن بیاورند. مدت اقامت در خانههای امن چهار ماه است که با توجه به شرایط زنان و دختران،قابل تمدید است. در خانههای امن، خدماتی مانند مددکاری اجتماعی، روانشناختی و حقوقی در سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی ارائه میشود. ظرفیت هر خانه امن پنج نفر است .
گاهی زنان خشونتدیدهای که به خانههای امن پناه میآورند در پی حل مشکل خود و بازگشتن به خانه هستند. برای این زنان طرحهای ایمنی و اقدامات محافظت کننده در برابر خشونت آموزش داده میشود. در صورت لزوم برنامهریزی مداخلهگرانه و توانبخشی حرفهای نیز برای زنان در خانههای امن انجام میشود. رئیس گروه دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور به نکته جالبی اشاره میکند:«در اغلب موارد خشونت خانگی، «قربانیان خشونت» خانه را ترک میکنند. درحالیکه میتوانیم احکامی داشته باشیم که «فرد خشونتورز» را از خانه دورکنیم. » امیریزدانی میگوید:«قانونی برای اصلاح فرد خشونترسان و گذراندن ساعاتی برای اصلاح رفتار فرد نداریم. از سوی دیگر، گزارش مددکار اجتماعی در همسرآزاری جزو مستندات محسوب نمیشود که البته این مورد جدیدا در لایحه امنیت زنان و لایحه حمایت از کودکان دیده شده است. رئیس گروه دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور توضیح میدهد:«سازمان بهزیستی کشور حدود دو سال است که وارد بحث خانههای امن شده است اگرچه در سال 87 این سازمان در مراکز مداخله بحران فردی و اجتماعی در این زمینه فعالیتهایی انجام داده است.هدف خانههای امن، حمایت از زنان تحتتاثیر خشونت خانگی و فرزندان تحت حضانت آنان است تا در یک مکان جدید از خدماتی، بهرهمند شوند.»
این شمارهها را به خاطر بسپاریم
زنان خشونتدیده یا در معرض خشونت و زنان و دختران رانده شده از خانه میتوانند با شماره تلفنهای اورژانس اجتماعی 123 یا صدای مشاور 1480 تماس بگیرند تا در خانههای امن اسکان داده شوند.
دیدگاه تان را بنویسید