پژوهش در گفتوگو با «توسعه ایرانی» و با اشاره به حکم قطعی شهرداری برای تخلیه:
احتمالا از «خانه کودک ناصرخسرو» پارکینگ طبقاتی بازار سربرمیآورد
در خطابهها، هر چند تهران از منظر شهردارش «امالقرای جهان اسلام و ستون فقرات نظام اسلامی» تلقی میشود، اما این روزها به نظر میرسد امالقرای مورد اشاره حتی جایی برای یکی از آسیبپذیرترین گروههای اجتماعی هم ندارد. خبر قطعی این است که «خانه کودک ناصرخسرو» با حکم شهرداری تهران، باید تا پایان تیرماه تخلیه شود. دلیل این اقدام «بهسازی» این مرکز عنوان شده است؛ از آن بهانههای واهی که به شکلی دیگر به تخلیه پر سر و صدای خانه اندیشمندان هم انجامید. بهانهای که هر چند با الفاظ پرطمطراقی مثل «ایجاد ظرفیت و بستر برای فعالیت همه گروهها، جریانات و ...» و «وضعیت منصفانه و عادلانه» مطرح شد؛ بسیاری آن را نپذیرفتند، واهی دانستند و در جهت واگذاری خانه به جریانهای فکری همسو با مدیریت شهرداری توصیف کردند. طاهره پژوهش، فعال اجتماعی و مدیر عامل انجمن حمایت از حقوق کودکان، خاطره دیگری از این بهانهها و برخوردها در سالیان پیشین دارد؛ «خانه شوش این انجمن به بهانه پیدا شدن یک قنات زیر بنای آن، تخلیه شد و پس از مدتی به جای قنات ستاد جهیزیه سبز شد». حال گویی این تجربه، در مورد خانه کودک ناصرخسرو هم درحال تکرار است. این خانه از حدود ۲۰ سال پیش در منطقه ۱۲ تهران، از مناطق محروم پایتخت، با هدف حمایت و آموزش کودکان محروم ازجمله کودکان کار ایجاد شد و با ارائه خدمات مختلفی از جمله آموزش و مراقبتهای درمانی به شمار زیادی از این کودکان؛ در حال حاضر نیز بیشتر از ۱۰۰ دانشآموز در آن تحصیل میکنند و حدود ۱۸۰ نفر از خدمات مددکاری آن بهرهمند میشود. پژوهش در گفتوگو با «توسعه ایرانی» تصریح میکند که احتمالا عاقبت مدرسه ناصرخسرو هم پارکینگ طبقاتی برای بازار خواهد شد.
سعیده علیپور
دلیل حکم تخلیه «خانه کودک ناصر خسرو» از سوی شهرداری تهران «بهسازی» این مرکز عنوان شده است. بنا از نظر ایمنی مشکل دارد؟ این واژه اینگونه میتواند برداشت شود که در صورت بهسازی امکان بازگشت شما فراهم است و فقط فرصتی برای بهسازی لازم است؟
بافت منطقه از مسکونی به تجاری تغییر کرده و تقریبا تمام خانههای این بافت فرسوده در آن محدوده به انبار مواد شیمیایی تبدیل شده است. شهرداری اگر میخواست کاری کند، طبق قرار باید بازار مواد شیمیایی را که بسیار خطرناک و برای سلامتی شهروندان مضر است، از مرکز شهر به بیرون شهر منتقل میکرد. اما حالا به سراغ ما آمدهاند حکم تخلیه دادهاند. حرف ما این بود که اتفاقا تابستان فرصت مناسبی است و در این فرصت میشود کار بهسازی را انجام داد. در این صورت ما هم تخلیه نمیکنیم و پس از پایان بهسازی به فعالیت خود برای کودکان کار ادامه میدهیم. مگر در این 20 ساله که ما در اینجا فعالیت داشتیم سه بار این زمین فرو نرفته و درست نشده؟ خب الان هم میشود همین کار کرد. اما قبول نکردند. آنها حکم تخلیه قطعی دادهاند.
به نظر میرسد شهرداری مدتی است که به اینجا چشم دارد و بخشی از زمین را به فردی دیگر واگذار کرده است.
بله! چندی پیش شهرداری 200 متر از خانه کودک را دیوار کشید و قسمتهایی را تخریب کرد تا برای مصارف تجاری به فرد دیگری واگذار کند. در این رابطه شکایت کردیم و دادگاه هم از شهرداری سند مالکیت و صورت جلسه واگذاری خواست که شهرداری ارائه نداد. به همین دلیل دادگاه به نفع ما رای داد و حکم به برداشتن دیوارکشی شد. اما چه فایده چون هیچ کدام از این کارها انجام نشد و حکم در اجرای احکام باقی ماند. واقعیت این است که ما NGO هستیم و آمدهایم اینجا تا کاری برای کودکان کار انجام دهیم. ما آدمهایی نیستیم که بخواهیم دیوار خراب کنیم و از دیوار بالا برویم و شکایت کنیم و هر روز در دادگاه باشیم. تا همین قدر هم به خاطر حمایت از منافع ملی تلاش کردهایم.
چندی پیش شهرداری 200 متر از «خانه کودک ناصرخسرو» را دیوار کشید و قسمتهایی را تخریب کرد تا برای مصارف تجاری به فرد دیگری واگذار کند. در این رابطه شکایت کردیم و دادگاه هم از شهرداری سند مالکیت و صورت جلسه واگذاری خواست که شهرداری ارائه نداد حالا هم خانه با حکم شهرداری تهران، باید تا پایان تیرماه تخلیه شود
یعنی شهرداری برای این ملک سند ندارد و این احتمال وجود دارد که ملک خانه کودک متعلق به شهرداری نباشد و این ارگان در زمین دیگران در حال بازی و کسب منفعت است؟
براساس پیگیری ما به نظر چنین شرایطی دارد. مثلا یک بار برای کم کردن هزینه قبض برق، احتیاج به سند مالکیت ساختمان شد و به شهرداری مراجعه کردیم، اما شهرداری سند مالکیتی به ما ارایه نداد تا براساس آن هزینه برق را به عنوان مدرسه کم کنیم. در هر حال من فکر میکنم این ملک متعلق به مردم است و باید در خدمت شهروندان فعالیت داشته باشد نه اینکه از آن بهرهبرداری تجاری شود.
در خصوص هزینههای آب و برق به عنوان یک سمن که برای کودکان کار فعال است هیچ کمکی از ناحیه دولت دریافت نمیکنید؟
نه تنها کمکی دریافت نمیکنیم که حتی به دلیل ناامنی محل، کار کردن در اینجا هر روز سختتر هم میشود. تقریبا یک روز در میان سیمهای تلفن یا دینام کولر را میدزدند. حتی موضوع امنیت به شکلی است که من نمیتوانم دو زن جوان را به عنوان مدیر و مددکار به این خانه بفرستم. در چنین شرایطی کار میکنیم و همه هزینهها را هم از جیب خودمان و با کمکهای مردم پرداخت میکنیم، اما باز هم دولت و شهرداری حاضر به حمایت حداقلی از ما نیستند.
علیرضا نادعلی، سخنگوی شورای شهر تهران در صحبتهای اخیرش گفت که «املاک شهرداری محدود است و مجموعههایی که در این حوزهها فعالیت میکنند، هم بسیار هستند. بنابراین باید از میان مجموعههای مفید و مفیدتر، این املاک در اختیار مجموعههای مفیدتر قرار گیرد». از این گفتهها به نظر بوی همان چیزی میآید که در ماجرای خانه اندیشمندان هم مطرح شد. یعنی جایگزین کردن گروههای همفکر. آیا این شائبه جدی است؟
بله احتمالا. ما در سالهای پیش یک خانه کودک نبش میدان شوش داشتیم. حول و حوش سال 86 بود که گفتند زیر این بنا یک قنات پیدا شده و باید تخلیه شود. چند سال بعد ستاد جهیزیه از آنجا سردرآورد. به همین راحتی آن خانه بسته شد. اینجا هم ممکن است به کسانی واگذار شود که متاسفانه کمترین شناختی از وضعیت کودک و مشکلانشان ندارند یا احتمالا در آینده هم از اینجا پارکینگ طبقاتی برای بازار سردرآورد. البته اگر اینها بتوانند اثبات کنند که این ملک به شهرداری واگذار شده است. چون این خودش جزو مشکلات است.
در شرایط سختی برای آموزش کودکان کار فعالیم و همه هزینهها را هم از جیب خودمان و با کمکهای مردم پرداخت میکنیم، اما باز هم دولت و شهرداری حاضر به حمایت حداقلی از ما نیستند
در چنین شرایطی شهردار میخواهد ماموریت ویژه برای ساماندهی کودکان کار هم بگیرد. چه دور نمایی برای این موضوع متصور هستید؟
در سال 80 زمانی که شهرداری این فضا را در اختیار ما گذاشت، این مجموعه میخواست تا برای مردم سرمایهگذاری اجتماعی کند و در سیاستگذاریهای اجتماعی قرار بود برای موضوع آسیبهای شهری بودجهای در نظر گرفته شود. اما وقتی در ردیف بودجه، هیچ بودجهای برای رسیدگی به این امور نیست، با عناوین دهان پرکن ساماندهی مشکلی رفع نمیشود.
با توجه به تورم افسارگسیخته و بدتر شدن وضعیت اقتصادی مردم در این شهر، وضعیت کودکان کار هر روز پیچیدهتر از روز قبل میشود. سن کودکان کار به سرعت پایین میآید. الان بچه هفت هشت سالهای داریم که بعد از خانه کودک برای جمع کردن ضایعات میرود. حتی اشکال بدتری از کار کودک وجود دارد. پایین آمدن سن سکس ورکر و کودکی. این تنها بخشی از آسیبهای اجتماعی است. همه اینها جامعه را برای وضعیت انفجاری آمده میکند. در چنین شرایطی میطلبد هر کوچهای یک خانه کودک داشته باشد تا اینکه حداقل بتوانند مشکلات را در همین حدی که هست نگه دارند تا بیشتر نشود. آن وقت همانهایی هم که در چنین شرایط پیچیدهای با چنگ و دندان کار میکردند به بهانههای مختلف جمع میکنند.
کاری برای حل و فصل موضوع با شهرداری یا نهاد دیگری انجام دادهاید؟
بابت نامهای که به شهرداری نوشتهایم، تا الان هیچ پاسخی دریافت نکردهایم. تماسی از طرف شهرداری منطقه 12 با ما گرفته نشده است. خود ما رایزنیهایی کردهایم تا جای دیگری را پیدا کنیم اما هنوز جواب روشن و امیدوارکنندهای نگرفتهایم.
در این سالها خانه کودک انجمن الگوی عملیاتی برای فعالیت در این حوزه محسوب میشد و بسیاری دیگر از خانههای کودک با همین الگو در شهرهای مختلف فعال شدند. اما اگر این رایزنیها به جایی نرسد، عملا فعالیت عملیاتی انجمن متوقف میشود؟
به نظر میرسد فعالیت ما بسیار محدود شود. ما به عنوان NGO نمیتوانیم مشکلات را ریشهکن کنیم. دولت باید با اتکا به بودجه عمومیاش کار کند. ما به شکل الگویی کار میکنیم تا به دولت نشان دهیم با دو ساعت آموزش در روز هم میشود کودکان را باسواد کرد و هم میشود محیط دوستدار کودک به وجود آورد.
بیشترین کاری که ما انجام میدهیم آموزشی است که طبق ماده 41 پیمان نامه حقوق کودک وظیفه دولت است. در این سالها هم همه تلاشمان را بدون کمک دولت در این حوزه انجام دادیم. اما سوال این است به جای تشویق چه چیزی نصیبمان شده؛ تنها فشار و دادگاهکشی و ..... همین موضوعات است که هر روز انگیزه فعالان اجتماعی را کمتر میکند و آنها را از دور
خارج میکند.
دیدگاه تان را بنویسید