کیست این پنهان مرا در جان و تن
چگونه از شر گفتوگوهای درونی خلاص شویم
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
حتما برای شما هم پیش آمده که بعضا در هنگام انجام امور شخصی و فعالیتهای روزانه خویش، صداهایی نجواگونه در سرتان بپیچد و بهطور مکرر جملاتی منفی همچون «چرا باز هم خراب کردی»، «باز هم نتوانستی از پس انجام این کار بر بیایی»، یا اینکه «تو در مقایسه با دیگران هیچی» سلسلهوار پیش چشمتان ردیف شود؛ چنین گفتگوهای درونی منفیکه بار فکری فراوانی را برای فرد به همراه میآورد، اضطراب و استرس بسیاری را در شخص به وجود میآورد که قطعا یکی از پیامدهای منفی چنین جریانی، مختل شدن سیستم فکر و اندیشه است؛ این گفتگوهای درونی منفی تا جایی ادامه مییابند که سبب میشوند فرد از مسیر بالفعل کردن پتانسیلهای درونی و همچنین انجام فعالیتهای روزمره خویش باز بماند.
در قلمرو روانشناسی گفتوگوی درونی یا با خود سخن گفتن، درواقع همان تعمق کردن به درون خویش و درونگری است. البته لازم به ذکر است گفتوگوی درونی لزوماً به معنای با صدای بلند با خود حرف زدن نیست بلکه میتواند شامل فکر کردن و تصویرسازیهای خیالی هم باشد.
روانشناسان معتقدند، هر آنچه که فرد میاندیشد، تجسم میکند و یا با خود زمزمه میکند (چه مثبت و چه منفی) بطور مستقیم بر رفتار و کنش وی تاثیر میگذارد. بر این اساس به اعتقاد آنان تفکر بیشاز حد میتواند باعث بروز اشکالات اساسی در اعمال آدمی شود؛ به ویژه برای آن دسته از افرادی که بطور معمول در زندگی شخصی خویش در استرس و ناامیدی بهسرمیبرند که درنهایت منجر به پیدایش اختلالات اضطرابی و افسردگی خواهد شد.
با توجه به تحقیقات و پژوهشهای روانشناسی در حوزه آسیبشناسی این اختلال، میتوان گفت هنگامیکه افکار مزاحم، منفی و ناخوشایند در ذهن انسان گیر میکنند، نشخوارهای ذهنی بسیاری در ذهن فرد بهراه میافتد که وی را مجبور میکند ساعات زیادی از شبانهروز خود را صرف مرور خاطرات ناخوشایند و استرسزای زندگیاش کند این امر عاقبت باعث بروز ناراحتی و اختلالات روانی دیگری در فرد میشود. علل پیدایش و تولید گفتگوهای منفی درونی میتواند از یک اشتباه در کار یا هر چیز دیگری نشات گرفته باشد که اضطراب، نگرانی و ترس ماحصل آن است.
ازاینرو روانشناسان معتقدند یکی از بهترین راهکارها برای توقف تفکرهای منفی بیش از حد و بدست آوردن آرامش در زمان حال این است که سعی کنید با شناسایی آگاهانه، زبان و لحن گفتوگوهای درونی خود را بشناسید و آنها را درک کنید. در این صورت است که با شناخت دقیق و هوشیارانه از افکارتان میتوانید خود را بخاطر اشتباهی که مرتکب شدهاید و سبب پدیدایی نجواهای درونی منفی شدهاید، ببخشید. البته باید بدانید مغز انسان تمایل طبیعی به تفکر بیش از حد دارد؛ به عبارتی هنگامیکه پذیرفتید بیش از حد ممکن فکر میکنید، بینش به دست آمده به شما کمک میکند راحتتر با شرایط پیش آمده خود را سازگار سازید.
براساس پژوهشهای روانشناسی مغز انسانها به سبب پیچیدگیهایی که دارد برای تفکر بیش از حد برنامهریزی شده است؛ بنابراین هنگامیکه انسان در اثر یک رخداد دچار استرس میشود به سبب آنکه افکار و خاطرات آدمی بهطور ذاتی به یکدیگر مرتبط هستند، سیل افکار منفی که هیچ ربطی به موضوع اصلی هم ندارد به یکباره به ذهن هجوم میآورد و عمکرد وی را در ابعاد مختلف زندگی مختل میسازد. به عنوان نکته پایانی تاکید میشود کاملا طبیعی است هنگامیکه در معرض اتفاقات ناخوشایند و احساسات منفی قرار میگیرید، به تمام مسائل و رخدادهای منفی زندگی خویش که حتی به یکدیگر هم ربطی ندارند و شاید حتی وجود هم نداشته باشند، فکر کنید؛ ازاینرو بهتر است در چنین شرایطی قالببندی و چارچوب فکری که بطور معمول در شرایط استرسزا استفاده میکردید را به چالش بکشید و باور داشته باشید با تغییر شیوه تفکر میتوانید برای خود آرامش فکری و روانی به ارمغان آورید.
دیدگاه تان را بنویسید