نقش احساس قدردانی در رضایت از زندگی
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
بارها و بهدفعات متعدد ممکن است برایتان پیش آمده باشد که بخاطر محقق نشدن انتظارات و تصورات ایدهآلتان از جانب دیگران، در یاس و غضب فرورفته باشید! درحقیقت با مرور گذشته و یادآوری دوران کودکی ممکن است این نکته را در خلوت خویش یادآور شوید که والدینتان چه کارهایی میتوانستند برای شما انجام بدهند ولی انجام ندادند؛ و یا چه شرایطی را میتوانستند برایتان فراهم آورند تا خودتان خواستهها و ایدهآلهایی که مدنظرتان است را بدست آورید تا شاید بهاینترتیب میتوانستید زندگی خوشتری برای خود محقق سازید.
بنابر مطالب مطرح شده میتوان گفت اگر فردی دید و بینش خویش از جهان را به یک تصور ذهنی و رویائی محدود کند، زندگی در تمام قواعدش وی را ناامید و مایوس خواهد ساخت. اما اگر افق دید و بینش خود را بسط داده و به شناسائی و توجه آنچه که زندگی به وی عطا کرده است بپردازد، متوجه خواهد شد که با دنیائی با درجات والای عنایات و نعمات و حمایتهای بینظیر احاطه شده است.
روانشناسان براساس تحقیقات و پژوهشها معتقدند قدرشناسی، روابط افراد با دیگران را مثبت میکند، بهخصوص وقتی این افراد پدر، مادر یا همسر باشند؛ لذا بخش زیادی از رضایت زندگی بهواسطه بیان همین قدرشناسیها مستحکمتر میگردد و درنهایت منجر به توسعه و گسترش روابط مثبتتری نیز میشود. درحقیقت قدرشناسی، یک کلید جادویی است و به معنای حالتی است که در آن فرد، قدر چیزی را که دریافت کرده است، میداند و سپاسگزار است. تحقیقات علمی اخیر در حوزه روانشناسی نیز نشان میدهند که احساسات مثبتی مانند قدرشناسی و محبت، بر سلامتی تاثیر دارند. این تاثیر از طریق ترشح اندروفین (یک نوع هورمون مفید) در جریان خون و در نتیجه تقویت و ارتقای سیستم ایمنی عمل میکند. بنابراین قدرشناسی مشروط و منوط به توجه و نگرش به درون خود است. بدون یک توجه واقعی نمیتوان به وجود تعداد بیشماری از رخدادهای تکراری که به نفع ما در جریان است پی برد و آنها را دید، لمس و درک کرد. ازاینرو روانشناسان معتقدند قدرشناسی افسردگی را تقلیل میدهد. البته لازم بهذکر است که آدمهای قدرشناس به این دلیل افسرده نمیشوند که این حس قدردانی با آن حس پنهان خودخواهی درونی مقابله میکند. باتوجه به مطالب مطرح شده روانشناسان اظهار دارند قدرشناسی، روابط افراد با یکدیگر را مثبت میکند، و برایناساس بخش زیادی از رضایت از زندگی نیز به همین رابطه مثبت برمیگردد؛ به همین خاطر کسانی با شما راحتترند که بدانند علاوه بر اینکه بدیهایشان را میگویید، لطفهایشان را هم به یاد دارید و به زبان میآورید. بهاینترتیب افراد قدرشناستر آدمهای راضیتری هستند. آنان از زندگی خودشان بیشتر راضی هستند و خوبیها و نکات مثبت و ارزشمند اعضای خانوادهای که با آنها زندگی میکنند و همچنین دوستان و اطرافیان خویش را بیشتر از دیگر افراد میبینند و درک میکنند.
بنابراین قدرشناسی یک مهارت است که همیشه میتوان آن را آموخت و تجربه کرد. در همین راستا روانشناسان بیان میکنند قدرشناسی را میتوان در یک روش آموزشی تحت چهار مرحله 1) شناخت افکار قدرناشناس 2) فرموله کردن افکار قدرشناس 3) جانشین ساختن افکار قدرناشناسی با افکار قدرشناسانه 4) انتقال احساسات درونی به اعمال و رفتار آموخت.
ازاینرو باتوجه به مطالب ذکر شده و همچنین بنابر تئوری انگیزشی مازلو یکی از نظریهپردازان و روانشناسان برجسته میتوان گفت، هر کسی قادر به شناسایی و فهم نعمات و آسایشی که از آن برخوردار است، نیست. و برایناساس تنها انسانهای خود ساخته یعنی آنان که تسلیم خواستهها و نیازهای ناچیز خود نمیشوند، از توانایی عالی قدرشناسی برخوردار هستند که میتوانند مواهب اساسی و اولیه زندگی را همواره به صورت خستگی ناپذیر با احترام، خوشحالی، ابراز تعجب و تشکر و حتی شور و شعفی بیاندازه قدردان باشند و ارج نهند. بنابراین به عنوان نکته آخر توصیه میشود برای آنکه از افسردگی که از یک نوع خودخواهی خیلی عمیق اما خیلی پنهان سرچشمه میگیرد، و همچنین خشم و حسادت که هر دو از ناکامی نشات میگیرند، رهایی یابید بهتر است حس قدردانی به معنای رضایت حداقلی از جنبههای مثبت وضعیت فعلی را در خود پرورش دهید و قدردان داشتههای خویش باشید.
دیدگاه تان را بنویسید