بازهم سوگیری شناختی درحادثه اتوبوس مرگ؛
همیشه آن که میمیرد، مقصر است!
ما هم چنان درگیر «سوگیریهای شناختی» هستیم. و این سوگیری درست بر مدار خطاهای ذهنی و توهمات میچرخند و به شکلی نظاممند، موجب گرایشها، نگرشها، تصمیمگیریها، ارزیابیها و استدلالهای غلط میشوند.این سوگیری شناختی است که مسئول ما؛ یک عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی با اشاره به بازدید رئیس و اعضای کمیته بررسیکننده حادثه دانشگاه علوم و تحقیقات از محل حادثه میگوید«راننده اتوبوس» حامل دانشجویان فاقد کارت سلامت بوده است.
آذر فخری، روزنامهنگار
مادران دانشجویان سوار بر«اتوبوس مرگ»، از مسئولان خوستهاند به آنها سر نزنند؛ یعنی به ملاقات آنها نروند. یعنی برای سلفی گرفتن با آنها مزاحم حال مجروحان و داغدیدگان نشوند. این مادران، مسئولان را لازم ندارند؛ مسئولان ثابت کردهاند درست مثل پلیس در فیلمهای پلیسی که پس از پایان حادثه از راه میرسد درست زمانی که جرم و قتل و آسیب اتفاق افتاده و دیگر نمیتوان کاری کرد... دیر میرسند و نابهنگام؛ و این همیشه دیررسیدن در حال و وروزی که جامعه ما گرفتار آن است درست به معنای هرگز نرسیدن است. مسئولان ما دیگر مسئول مردم نیستند، آنها مسئول مطالبات خود هستند و در هفته گذشته شاهد تلخزبانی این مسئولان و نمایندگانی که با رای ما روی آن صندلیهایی که نباید، نشستهاند بودهایم و دردش را بر جان و جسم خود احساس کردهایم؛ مسئولین محترم! لطفا برای عیادت و دلجویی نروید، حضور شما فقط داغ دل ما را تازه میکند و زخم را همچنان خونریز نگه میدارد... نروید و بگذارید مردم خودشان فکری به حال خودشان بکنند.
بنبست سوگیری شناختی
فریده اولاد قباد با اشاره به تشکیل کمیتهای در کمیسیون آموزش برای بررسی حادثه دانشگاه علوم و تحقیقات گفته است: «به همراه آقایان دهمرده و کوچک زاده با مجروحین حادثه واژگونی اتوبوس دانشجویان دانشگاه علوم و تحقیقات در چند بیمارستان تهران ملاقات کردیم و با رئیس این دانشگاه مسئول ترابری دانشگاه و معاون پارلمانی دانشگاه آزاد نشستی داشتیم و از محل حادثه نیز بازدید کردیم. طبق گزارش ارائه شده، قرارداد پیمانکاری با یک شرکت اتوبوسرانی از فروردین ۹۷ تا اسفند ماه سال جاری منعقد شده است. ما همچنین از مسئول ترابری دانشگاه سوال کردیم آیا راننده کارت سلامت داشته و آیا اتوبوس معاینه فنی داشته که ایشان گفتند هیچکدام از این قراردادها را نداشته است. علاوه بر این راننده تنها ۲۰ روز بوده که در دانشگاه مشغول به کار شده و پسر او هم راننده همان دانشگاه است.»
اولادقبا و همراهانش، از رئیس دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات خواستهاند گزارشی از این حادثه به نمایندگان ارائه کند، گزارشی که همه میدانیم در نهایت در همان قفسهای بایگانی میشود که گزارش دختران شینآباد گزارش مدرسه اسوه حسنه، گزارش تجاوز به دانشآموزان، لایجه منع کودک همسری، گزارش تصادفات اردوهای دانشآموزی و... بایگانی شده و به خاک و خاکستر تاریخ سپرده شدهاند.
همه ما با رفتارهایی از این دست آشناییم؛ واکنش هایی که نام آنها را گذاشته ایم فرار به جلو.بهعنوان نمونه به اظهارات این نماینده توجه کنید:
فرید موسوی، رئیس فراکسیون جوانان مجلس شورای اسلامی که شامگاه سهشنبه همراه با مسعود پزشکیان نایبرئیس مجلس برای بازدید از مجروحان این حادثه به بیمارستان رفته بود میگوید: «حادثه واژگونی اتوبوس دانشجویان برای مجلس و جامعه اتفاقی شوکآور و نشانه بیتدبیری کامل مسئولان ذیربط در این حوزه بود.» آیا قبل از رخ دادن این اتفاق و اتفاقاتی از این دست که در این چند سال مدام رخ میدهند، نمیشود از این اظهارنظرها کرد؟ نمیشود قبل از وقوع حادثه، هر مسئول در هر رده از بدنه دولت که قرار دارد، به وظایف خود درست عمل کند، بداند که سیستمش چه نواقصی دارد، آگاه باشد که هر سیستمی در درون خود و براساس قوانین طبیعی، گرایش به فرسودگی و ویرانی دارد، آگاه باشد که برای جلوگیری از فرسودگی، سیستم باید مدام نگهداری، رسیدگی و تعمیر و حتی جایگزین شود؟ هرچند در جاییکه مسئولان بازنشسته، هم چنان اصرار بر نشستن روی صندلیهای چندین دههایشان دارند، بعید به نظر میرسد چنین درک و دریافتی در رابطه با سیستم و نحوه نگهدرای آن وجود داشته باشد. البته برای انجام وظیفه در چنین ابعادی، مسئول محترم باید خودش را از حاشیههای مدیریتی و تلاش و جدال و جدل برای ماندن به هر قیمت، بیرون بکشد و مباد بر ما که چنین درسهایی از تاریخ گرفته باشم زیرا که متاسفانه روال تاریخی-اساطیری نوشداروی پس از مرگ سهراب، هنوز بر زندگی و مرگ ملت ما حاکم است و انگار هیچ راه گریزی از آن وجود ندارد. انگار تمام فرزندان این ملت، با چنین پیشانی نوشتی در این سرزمین به دنیا می آیند و تمام زندگیشان تحت تاثیر این «قمر درعقربی» است که زیست انسان ایرانی را در خود فرو کشیده است.
در هنگام وقوع چنین حوادثی، اغلب مسئولان سعی میکنند یقه خود را به هر نحوی که شده، از ماجرا بیرون بکشند و به دنبال پرتقالفروش بگردند و به دنبال پرتقال فروش گشتن معمولا به تهیه گزارشهای نادرست و ضد و نقیض میانجامد
ما هم چنان درگیر «سوگیری های شناختی» هستیم. و این سوگیری درست بر مدار خطاهای ذهنی و توهمات میچرخند و به شکلی نظاممند، موجب گرایشها، نگرشها، تصمیمگیریها، ارزیابیها و استدلالهای غلط میشوند.
این ناشی از سوگیری شناختی است که مسئول ما را وامیدارد در هر حادثهای خلبان، راننده، معلم و ... را مقصر بداند نه ضعف و فرسودگی سیستم خودش را. این یعنی سوگیری شناختی است که مسئول ما؛ یک عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی با اشاره به بازدید رئیس و اعضای کمیته بررسیکننده حادثه دانشگاه علوم و تحقیقات از محل حادثه میگوید«راننده اتوبوس» حامل دانشجویان فاقد کارت سلامت بوده است.
منشور اخلاقی دولت تدبیر و امید و وجدان حرفهای
در پیام تسلیت روحانی آمده است: «ضروری است مسئولین امر ضمن بررسی دقیق علت این سانحه تمام راهکارهای لازم برای عدم تکرار اینگونه حوادث را تمهید و اجرا کنند و رسیدگیهای پزشکی و درمانی لازم برای بهبود هر چه سریعتر آسیب دیدگان مورد توجه قرار گیرد.»
متاسفانه روال تاریخی-اساطیری نوشداروی پس از مرگ سهراب، هنوز بر زندگی و مرگ ملت ما حاکم است و انگار هیچ راه گریزی از آن وجود ندارد. انگار تمام فرزندان این ملت، با چنین پیشانینوشتی در این سرزمین به دنیا میآیند
این پیام تسلیت، البته نشان ازتوجه رئیسجمهور دارد، اما توجهی نه از سر دقت و تامل، توجهی که رسیدگی به یک فاجعه و به قول برخی سایتهای خبری «جنایت» را احاله به دیگران میکند، بی آنکه خود شخصا در آن ورود نماید.
می پرسید آیا لازم است رئیسجمهور در همه چیز شخصا ورود کند؟
پاسخ این است که درحادثههای سیستمی که ناشی از بیتوجهی مدیران ارشد آن سیستم است دقیقا طبق منشور اخلاقی دولت تدبیر وامید ورود شخص رئیسجمهور را ایجاب میکند. در دو بند از منشور اخلاقی دولت تدبیر و امید چنین آمده است:
- همه آحاد مردم ایران را از همه اقوام و مذاهب الهی و بدون توجه به تفاوتهای فردی، جنسیتی و گروهی، محترم بشمارم و از حقوق، حریم خصوصی حیثیت و شرافت آنان پاسداری کنم و در استفاده از تمام سرمایههای انسانی کشور بکوشم.
-همواره از دروغ بپرهیزم؛ به شعور و افکار عمومی احترام بگذارم از دستکاری در اطلاعات و یا ارایه اطلاعات به گونهای که موجب فریب دیگران به ویژه مسئولان عالی نظام شود به شدت پرهیز کنم.
دانشآموزان و دانشجویان سرمایههای اجتماعی این سامان هستند و رئیسجمهور خود را از نظر اخلاقی، موظف به حفظ حریم و حیثیت و شرافت سرمایههای اجتماعی این سامان کرده است.
طبق روال جامعه ما و آنچه در بین مسئولین مرسوم است، در هنگام وقوع چنین حوادثی، اغلب آنان سعی میکنند یقه خود را به هر نحوی که شده، از ماجرا بیرون بکشند و به دنبال پرتقال فروش بگردند و به دنبال پرتقال فروش گشتن معمولا به تهیه گزارشهای نادرست و ضد و نقیض میانجامد؛ خلبان مرده راننده قطار مرده، راننده اتوبوس مرده پیمانکاری که با رابطه وارد کار شده و حالا متواری است، و عوامل غیر انسانی دیگر مقصر شناخته میشوند، الا خود مسئولی که این فاجعه در سیستم خود او اتفاق افتاده است و طبعا چنین گزارشهایی که عملا توهین به شعور مردم است، به دست رئیسجمهور یا دفترو معاونانش میرسد و ... همین جریان فریبی که رئیسجمهور خود را از آن پرهیز داده، در اطرافش به این شکل باورپذیر در جریان است.
وقتی رئیسجمهور دولت تدبیر و امید منشور اخلاقی منتشر میکند، یعنی خودش و تمام افراد حاضر در سیستمش را ملزم به پاسخگویی کرده است: اول در برابر وجدان خویش و دوم در برابر جامعهای که قرار است به آن «خدمت» کنند. چون قرار دولت و نظام جمهوری اسلامی از اول بر خدمت به مردم مظلوم و ستم کشیده بوده و نه بیتفاوتی و نه مواجه شدن با نمایندگانی از آن دست که این روزها فیلم و ویدئوی رفتار و سکناتشان مدام افشا و منتشر میشود و نه روبهرو شدن مردم با خلاءهای سیستمی و مسئولیتی که در یک دانشگاه گرانقیمت وجود دارد. نه! واقعا قرار مردم ما با مسئولانشان، این نبود.
برای همین است که آن مادر جگر سوخته، حال دیدن روی هیچ مسئولی و تحمل شنیدن صدای هیچ کدام از آنان را ندارد. در اینجا، در رابطه دولت و ملت، یک نقض عهد دردناک اتفاق افتاده است.
دیدگاه تان را بنویسید