جلیقهزردهای فرانسوی و سه رویکرد پاسخگویی
مجتبی لشکر بلوکی
حتما در جریان اعتراضات اخیر فرانسه هستید که به «جنبش جلیقهزردها» معروف شده است و آن شعار جالبشان بر پشت جلیقهها! اصلا چرا جلیقه زرد؟ جلیقههای زرد جلیقههایی است که بنابر قانون فرانسه باید در خودروهای همه فرانسویها باشد تا وقتی ماشین آنها خراب میشود و شرایط اضطراری پیش میآید، آن را بر تن کنند و منتظر کمک بمانند. عدم رعایت این قانون که در سال ۲۰۰۸ به اجرا درآمد میتواند به جریمه نقدی ۱۵۳ دلا بینجامد.
اتفاقی که در فرانسه رخ داده است، میتواند همه جا رخ دهد. در خانههای ما، در سازمان ما و در جامعه ما. چرا؟ چون آنچه در فرانسه رخ داده به زبان ساده این است: شکاف بین انتظارات کنونی و آینده مورد انتظار یا به عبارتی «تلنبار شدن انتظارات ناکام». دقت کنید که شکاف بین انتظارت کنونی و عملکرد کنونی نیست بلکه شکاف بین انتظارات کنونی و عملکرد آینده است. وقتی خواستههای فرزند یا همسر شما برآورده نمیشود و تصویر از آینده نیز چنین است که برآورده نخواهد شد، تحمل، تلنبار تحمل، تلنبار و آنگاه این فرآیند تبدیل به گریز عصبانیت و خشونت خواهد شد.
وقتی اعضای یک جامعه، ترجیحات و آرزوهایشان برآورده نمیشود و چشمانداز آینده نیز نوید هیچگونه تغییر ملموسی را نمیدهد، آنگاه مردم دو دسته میشوند: آنها که میتوانند، میروند که میشود مهاجرت نخبگان و خروج سرمایه. و آنها که میمانند؛ تحمل، تلنبار، تحمل، تلنبار و سپس کوه آتشفشان که روزی بغضش خواهد ترکید.
تحلیل و تجویز راهبردی
اگر این شکاف وجود دارد چه میتوان کرد؟ سه رویکرد وجود دارد.
رویکرد اول انکار درمانی: در این حالت شما هیچکاری نمیکنید. اصلا اعتراض و نارضایتی را کتمان میکنید. حالا دو نفر آمدهاند به خیابانها، اینکه چیزی نیست! خسته میشوند برمیگردند به خانههایشان. آنهایی هم که برنمیگردند مریضاند و اوباش و آشوبگر و خودمان برشان میگردانیم. واقعیت را بهگونهای دیگر جلوه میدهید از تمام ابزارهای رسانهای نیز استفاده میکنید و کار به جایی میرسد که یک معترض میگوید: دولت در حال ... کردن روی ماست اما رسانهها میگویند باران رحمت در حال باریدن است!
رویکرد دوم گفتار درمانی: گفتار درمانی به تمام روشهایی میگویند که شما واقعیت را تغییر نمیدهید، عملکرد را تغییر نمیدهید بلکه فقط با استفاده از فرمول طلایی «وعده بده زمان بخر»، واکنشهای تند ناراضیان را به تعویق میاندازید. این وعدهها میتواند خود را درقالب سخنرانیهای بیمحتوا و تکراری یا در انتشار برنامهها و سیاستهای بیفایده و دهان پرکن نشان دهد. دقت کنید که اصطلاح گفتاردرمانی سیاسی با گفتار درمانی که در دانش توانبخشی مطرح میشود متفاوت است.
رویکرد سوم کنش درمانی: به این معنا که «انتظارات ناکام تلنبارشده» را به رسمیت بشناسیم و متناسب با آن تغییرات ملموس ایجاد کنیم. همسر، فرزند، کارمند، مشتری و شهروند ناراضی از ما انتظار حرفهای فلسفی ندارد. در ضمن انتظار هم ندارد که در کوتاهمدت همه مشکلات حل شود. فقط کافیست احساس کند که در یک دوره زمانی معقول، آینده مورد انتظارش با خواستههایش همخوانی خواهد داشت. اقدامات زمانبندی شده دارای مسئول مشخص همراه با دستاوردهای ملموس باید در دستور کار شما در خانوادهتان، سازمانتان و کشورتان قرار گیرد. همراه با اولین دستاورد همان کوه آتشفشان به یک باره خاموش میشود نه به این خاطر که به شرایط موجود راضی است بلکه به این دلیل که فرض میکند اگر با همین روند جلو برویم، در آینده انتظاراتش برآورده خواهد شد. اگر اعضای خانواده ما، سازمان ما و جامعه ما، جلیقههای زرد به تنشان نکردهاند بدان معنا نیست که راضیاند، سکوتشان از رضایت نیست. شاید آرامش قبل از توفان باشد. انتظارات ناکام در کوتاهمدت شاید نه، ولی در بلندمدت تبدیل میشوند به جلیقههای زرد.
دیدگاه تان را بنویسید