اینجا محدوده شما نیست
سلبریتیها فا صله ایمنی را حفظ کنید!
سیاست فرهنگی ما، نتوانسته است الگوی مناسب تربیتی و فرهنگی تولید کند؛ پس در عرصهای که نوجوان و جوان، به قهرمان نیاز دارد تا با الگو گرفتن از او سفر زندگیاش را آغاز کند؛ قهرمان-سلبریتیهای ما مشغول موش دواندن در هر عرصهای هستند که ممکن است برایشان، نام و نان و آب، توامان داشته باشد! و برای دنبال کنندگانشان هم اصلا مهم نیست که آنها، تخصص و یا حداقل سوادی در این مورد دارند یا نه.
آذر فخری، روزنامهنگار
چند نفر از آنها، درصفحه اینستاگرام یا یوتیوبشان، مدام بیانیههای سیاسی صادر میکنند. یعنی آنقدر فرصت دارند که تمام اخبار سیاسی داخلی و خارجی را رصد میکنند و مدام درباره آنها پست میگذارند؛ یک روز این سیاستمدار را به خاک سیاه مینشانند و روز دیگر، آنیکی را به عرش میکشانند.
بعضیهایشان که کمتوقعترند شوآف لباس و لوازم آرایش و زیورآلات راه میاندازند و در افتتاحیه این فشنشوها شرکت میکنند و عکسهایشان در صفحات مجازی منتشر میشود.
یک عده هم هستند که بیشتر از دیگران ادعای روشنفکریشان میشود؛ اینها دیگر اوج مصیبتاند و با هزار من عسل هم نمیشود قورتشان داد؛ از ادبیات گرفته تا هنرهای تجسمی و غیرتجسمی و فلسفه و حتی علوم تجربی و پزشکی و اگر فرصت کنند، درباره فیزیک اختری هم نظر میدهند.
وجه مشترک همه اینها سلبریتی بودنشان است؛ دوربین آنها را نشان میدهد: اول از سریالها و تلهفیلمهای درجه چندم تلویزیون شروع میکنند، بعد وارد سینما میشوند؛ از سینما که بازنشسته شدند، کارگردان و نقاش و عکاس و فعال اجتماعی میشوند یا وظیفه تبلیغ برخی تولیدات خاص را به عهده میگیرند. وجه خیلی مشترکترشان این است که وقتی وارد سینما میشوند، شروع میکنند به انتقاد و بدگویی از تلویزیونی که یک روزی دریچه ورودشان به دنیای هنر! بوده است. حتی اگر ممکن باشد، آن سابقه را به نحوی انکار و یا پاک میکنند.
سلبریتی در دنیای امروز، روی رأی شما در انتخابات هم تاثیر میگذارد؛ کافی است یک کاندیدا، با یکی از آنها عکس یادگاری بگیرد. اینطوری میتواند مردمی را که بهدنبال او هستند، با خودش همسو کند؛ کارکرد و ارتباطی کاملا برعکس شده و مبتنی بر عوامگرایی و پوپولیسم
نمیتوان انکار کرد که سینما و هنرپیشگی برای اغلب مردم جذابیت دارد. دختران و پسران جوان زیادی هستند که خود را به هر آب و آتشی میزنند تا فقط یک نقش کوچک در فیلم یا سریالی داشته باشند. بسیاری از همین جوانان دختر و پسر، برای ورود به عرصه بازیگری، حاضرند هر هزینهای بپردازند؛ مادی یا معنوی! و خوب بازار در این مورد، بسیار گشادهدست است و این هزینهها و هزینهکنندگان را بهسوی خود جلب و جذب میکند.
اما داستان ما، همانی است که در ابتدا گفتیم، سلبریتیهای ما-که هرچند سلبریتی بودنشان هم در حد استانداردهای جهانی نیست و حکایتشان، حکایت پادشاهی یک چشم در سرزمین کوران است- و دخالتشان در هر امر مربوط و نامربوط، سیاسی و اجتماعی اقتصادی و پزشکی، خانوادگی و عشقی، و الی ماشاءالله موضوعی که دوروبرمان ریخته است و اگر نریخته باشد، میتوان ساخت.
یادداشتنویس روزنامه گاردین میگوید:«... نه اینکه هنرپیشهها حرفی درخور شنیدن ندارند، اما دلمشغولی بیشازحد به موضوعات این صنف سبب میشود صداهای دیگر گنگ شوند. یکی از نتایجش این است که هیچ موضوعی موضوعیت نمییابد، مگر زمانی که از دهان یک هنرپیشه خارج شود
سلبریتی پیشتاز پدیدهای جهانی!
چهره بودن و توجه به چهرهها و چشم دوختن به دهان آنها، فقط خاص ما ایرانیها نیست. سلبریتی در همه دنیا، برای عامه مردم، یک الگوست. سلبریتی همین که پشت دوربین قرار گرفت، از فرق سر تا نوک پا، میتواند الگوی مردمی باشد که آمادهاند دنبالش راه بیافتند و برایش کف بزنند و هورا بکشند و خوب اغلب سلبریتیهای سینما وجهی از خوشچهرهگی هم دارند که باعث میشود نوجوانان و جوانان به قول خودشان نسبت به آنها «کرش» هم داشته باشند. بسیاری از این سلبریتیها، اولین و حتی آخرین عشق نوجوانان و جوانان بودهاند و رویای رمانتیک ذهنهای نابالغشان. برای همین است که سلبریتی با مجوز و بدون مجوز، با سواد و بیسواد، باسابقه و بیسابقه، میتواند وارد هر عرصهای که دلش میخواهد و دوست دارد بشود؛ یکی سیاستمداران را نقد و حتی مسخره میکند و میداند که به صبح فردا نرسیده، پستش در اغلب صفحات و کانالهای مجازی منتشر خواهد شد و مردم آن را برای هم نقل خواهند کرد: «دیدی فلانی چی نوشته بود؛ کاش همه جرات اونو داشتن!»
بعضیها هم میپوشند و میآویزند و رنگ میکنند تا بازار را داغ کنند. یکی هم پیدا میشود که دارویی را معرفی میکند برای فلان بیماری یا بهمان اعتیاد. این دیگر اوج پیشتازی و روشنفکری است؛ روشنفکر باید بتواند روح و جان آدمها را به سوی فلاح و رستگاری ببرد و حالا که روشنفکر ما خانهنشین یا دور از وطن در کنج عزلت است، خانم یا آقای سلبریتی خوب بلد است که جای او را پر کند.
آخه دیگه معرفی و تبلیغ دارو؟!
بله دارو که جای خود دارد سلبریتی در دنیای امروز، روی رأی شما در انتخابات هم تاثیر میگذارد؛ کافی است یک کاندیدا، با یکی از آنها عکس یادگاری بگیرد یا به آنها ناهار و افطاری بدهد. اینطوری میتواند مردمی را که بهدنبال سلبریتی هستند، با خودش همسو کند؛ کارکرد و ارتباطی کاملا برعکس شده و مبتنی بر عوامگرایی و پوپولیسم.
جورج مونبیو، یادداشتنویس روزنامه گاردین در این مورد میگوید: «... نه اینکه هنرپیشهها حرفی درخور شنیدن ندارند، اما دلمشغولی بیشازحد به موضوعات این صنف سبب میشود صداهای دیگر گنگ شوند. یکی از نتایجش این است که هیچ موضوعی موضوعیت نمییابد، مگر زمانی که از دهان یک هنرپیشه خارج شود. فروپاشی اقلیم، آوارگان، حقوق بشر آزارگری جنسی؛ به نظر میرسد هیچیک از این مسائل نمیتوانند بدون اینکه به هالیوود [سینمای ما در ایران] بروند مطرح شوند...»
اثر نورافکن اجازه میدهد تعداد معدودی که مورد توجهاند اولویتها را تعیین کنند، و اینگونه است که تقریباً تمامی موضوعات اساسی در تاریکی اطراف حلقه نور گم میشوند. رسانهها روزانه هزاران صفحه کاغذ و هزاران ساعت برنامه منتشر میکنند، اما بهندرت چیزی از این حجم کاغذ و زمان به موضوعاتی میپردازد که واقعاً اهمیت دارند: ازبینرفتن محیطزیست، نابرابری، محرومسازی، ازبینبردن دموکراسی با پول. در جهانِ هویتهای جعلی، چیزهای بیاهمیت تبدیل به دغدغه ما میشوند. عنوان خبری یکی از گزارشهایی که در اخبار بی.بی.سی کار شد این بود: «مگان خودش درِ ماشین را بست»*. خوب البته هنوز کار ما به این جاها نکشیده است. سلبریتیهای هنرپیشه ما که از قضا با خوانندگانی هم ازدواج میکنند که پدر و پسر ادعای آوانگاردی دارند، هنوز خودشان درها را میبندند و باز میکنند. اما البته چگونه بستن و باز کردن در توسط این آدمهایی که به قول مونبیو، نورافکن بر آنها تابیده، مهم است و میشود دستمایه رفتاری بسیاری از عامه مردمی که سیاست فرهنگی نتوانسته است الگوی مناسب تربیتی و فرهنگی در اختیار آنها بگذارد و در عرصهای که نوجوان و جوان، به قهرمان نیاز دارد تا با الگو گرفتن از او سفر زندگیاش را آغاز کند قهرمان-سلبریتیهای ما مشغول موش دواندن در هر عرصهای هستند که ممکن است برایشان، نام و نان و آب، توامان داشته باشد! و برای دنبالکنندگانشان هم اصلا مهم نیست که آنها، تخصص و یا حداقل سوادی در این مورد دارند یا نه.
سلبریتیها به ما آسیب میزنند!
سلبریتی ناآگاه و کمسواد ما دارویی را تبلیغ-معرفی میکند که خودش در مورد آن کمترین سواد پزشکی ندارد و موجب میشود طرفدارانش-آن دسته از فالوئرهایی که درگیر مواد هم هستند- بجا و نابجا به سراغ آن دارو بروند.
سلبریتیهای ما، هیجانزده و غیرمسئولانه، به مناطق زلزلهزده میشتابند و شماره حساب اعلام میکنند و در این نوع ماجراها، دقیقا همان کاری را میکنند که مونبیو میگوید: «موضوع را از موضوعیت میاندازند.» یک فالوئر و بیننده معمولی عکس، فکر میکند که خوب این سلبریتی دارد به درد مردم آسیبدیده میرسد و خودش میرود پی کارش؛ زیرا عکس سلفی، به او این پیام را میدهد که کسی هست که به زلزله یا سیلزدگان برسد. در حالیکه اگر آقا و خانم سلبریتی با هوچیگریهای ویژهاش وارد این ماجرا نمیشد، مشکل این آسیبدیدگان، به افراد مسئولتر و متخصصی سپرده میشد که از آنها امید خیر و حرکتی هست؛ آنهایی که هیچ عکسی و حتی هیچ صفحه مجازی هم ندارند.
پینوشت:
* Rachel Meghan Markl: هنرپیشه سابق آمریکایی که با پرنس هری ازدواج کرد و با لقب دوشس ساسکس عضو خاندان سلطنتی بریتانیا شد. داستان خبر از این قرار بود که فیلمی از او منتشر شد که هنگام پیادهشدن از خودرو، خودش (بهجای راننده) در را بست. بعضیها گفتند این نشانه فروتنی اوست و عدهای دیگر به شوخی گفتند شاید مسئول باز و بستهکردن در خودرو را اخراج کرده است.
دیدگاه تان را بنویسید