ورزش زنان، تنگناها و موانع عرفی- اجتماعی
جهانی بیندیشیم، ملی عمل کنیم
زنان بیش از نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند، بهشدت آسیبپذیرند و در عین حال مسئولیت خطیر تربیت نسل آینده را برعهده دارند. زندگی شهری هم باعث تغییر الگوهای حرکتی روزانه و کاهش فعالیتها در زنان شده و روشهای ناسالم زندگی اندامها و عضلات آنها را تحتتاثیر و خطر جدی فقر حرکتی و ضعفهای بدنی قرار داده است. برای پیشگیری از این عوارض علاوه بر ایجاد جاذبهها و امکانات لازم برای همگانی کردن ورزش در میان زنان، باید نگاه جامعه را هم نسبت به این مسئله تغییر داد.
آذر فخری، روزنامهنگار
ما زنها، دوسه ماه مانده به عید نوروز، به تکوتا میافتیم برای رفتن به باشگاه و کم کردن فوری و فوتی وزنی که در طول 9 ماه گذشته اضافه کردهایم. به هرحال سال نو در پیش است، قراراست به دید و بازدید برویم، مهمانی و شبنشینی داشته باشیم و... خوب «آخه این هیکل چیه من برای خودم درست کردم؟!»
این است که با دو سه دوست و خواهر و همکار و خانمهای همسایه جمع میشویم میرویم باشگاه یا دستهجمعی صبح علیالطلوع میرویم پیادهروی و گاهی هم از این وسایل آهنی و خشنی که شهرداری توی پارکها و بوستانها گذاشته استفاده میکنیم؛ البته اگر قبل از ما آقایان، آنجا را قرق نکرده باشند. که در این صورت، به همان پیادهروی اکتفا میکنیم.
داستان ما زنها در رابطه با ورزش، یکی این است که خودمان نگاه فصلی و ابزاری نسبت به آن داریم و آن چیزی که از ورزش انتظار داریم، ربط چندانی به سلامتیمان ندارد و بیشتر برای عوض کردن و ترمیم قضاوت نگاه دیگران در مورد انداممان انجام میشود. در اینجا لازم به تذکر مهم و اکید است که این نگاه الزاما و همیشه نگاه «مردانه» نیست؛ بلکه از قضا در اغلب مواقع شامل نگاه «زنانه» هم میشود؛ ما زنها در مورد یکدیگر قاضیهای بیرحمی هستیم و در مورد زنانگیهای یکدیگر شدیدا در حال نظردادن و قضاوت و مقایسه کردنیم.
دور از همه این قضاوتها و فراتر از این مقدمه شداد و غلاظ داستانی که میخواهیم امروز به آن بپردازیم، ورزش زنان و بایدها و نبایدهایش است. این که ما زنان همیشه در معرض نگاه جامعه -مردانه و زنانه- هستیم و همین نگاه خیره، ما را از بسیاری از امکانات و توانمندیهایمان محروم کرده است. یکی ازمهمترین مسائل جامعه زنانه امروز ما، ورزش است؛ حالا هم در کسوت تماشاگر و مناقشههایی که بر سر استادیوم رفتنمان وجود دارد و هم بر سر ورزش کردنمان چه بهصورت حرفهای که با محدودیتهای خانوادگی- مثلا اجازه پدر یا همسر- مواجه است و چه بهصورت تفریحی که برای روی فرم آمدن و یا سلامتی انجام میشود.
زنان هم باید ورزش کنند
خوب این دیگر چونوچرا ندارد. از هر طرف که به این مسئله نگاه کنیم میبینیم ورزش برای زنان مهم و حیاتی است، چه به خاطر خودشان، و چه برای مصالح جامعه و تربیت نسلی سالم.
زنان بیش از نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند. بهشدت آسیبپذیرند و در عین حال مسئولیت خطیر تربیت نسل آینده را برعهده دارند. زندگی شهری هم باعث تغییر الگوهای حرکتی روزانه و کاهش فعالیتها در زنان شده و روشهای ناسالم زندگی اندامها و عضلات آنها را تحتتاثیر و خطر جدی فقر حرکتی و ضعفهای بدنی قرار داده است. برای پیشگیری از این عوارض باید علاوه بر ایجاد جاذبهها و امکانات لازم برای همگانی کردن ورزش در میان زنان، نگاه جامعه را هم نسبت به این مسئله تغییر داد. زنان ما سهم کمی در ورزش همگانی و بالتبع ورزش قهرمانی داشته و دارند. اگر از نگاه جامعهشناسانه به این معضل اجتماعی بپردازیم دیدگاه و طرز فکر ایرانیان باعث میشود زنان نتوانند مانند آقایان در محیطهای عمومی ورزش کنند. اگر زنی در معابر شهری ورزش کند نوع نگاه افراد به وی تغییر خواهد کرد پس ورزش نکردن زنان تنها به دلیل عوامل زیستشناختی نیست و عوامل اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی نیز بهطور متقابل با عوامل زیستشناختی ارتباط دارند یا ممکن است مقدم بر آن باشند.
دستیابی به مزایای ورزشی تخلیه انرژی اضافی پرکردن زمانهای بیکاری با ورزش، درک مفید بودن ورزش برای سلامتی و اصرار دوستان، آشنایان و خانواده برای شرکت در فعالیتهای ورزشی تجربهای مثبت برای زنان فراهم میکند
نهادهایی مانند آموزشوپرورش دانشگاهها، محیط زیست و استانداریها با برگزاری بازیهای بومی و محلی، برگزاری همایشهای همگانی دوچرخهسواری، اسکیت تیراندازی و اهدای جوایز جهت تشویق و ترغیب خانوادهها به امر مهم ورزش جلوی بیتحرکی افراد جامعه ، بهخصوص زنان را تا حدی میگیرند.
شناخت عوامل تاثیرگذار بر مشارکت زنان در فعالیتهای بدنی از مهمترین موضوعات جامعهشناسی ورزش است. جامعهشناسان سه عامل حمایت خانواده، حمایت دوستان و حمایت دیگران را بر تعهد ورزشی زنانی که در فعالیتهای ورزشی شرکت میکنند، بسیار تاثیرگذار میدانند. حمایت خانواده، حمایت دوستان و حمایت دیگر اعضای جامعه تاثیر مستقیم و مثبتی بر تعهد ورزشی زنان دارد.
چرخه فزایندهای میان ورزش زنان، کارکردهای آن و توسعه انسانی، وجود دارد. هرچه ورزش زنان رشد کند، کارکردهای آن قویتر میشود؛ این کارکردها، موجب رشد بیشتر توسعه انسانی نیز خواهد شد. رشد توسعه انسانی هم به معنای رشد بیشتر ورزش زنان و ادامه این تعامل است
دستیابی به مزایای ورزشی تخلیه انرژی اضافی، پرکردن زمانهای بیکاری با ورزش، درک مفید بودن ورزش برای سلامتی و اصرار دوستان، آشنایان و خانواده برای شرکت در فعالیتهای ورزشی تجربهای مثبت برای زنان فراهم میکند.
ورزش زنان، جامعهشناسی و سواد جسمانی
علی دینی، استادیار موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی میگوید: ورزش یک نیاز جدی در جامعه امروز است؛ و هر چه زمان جلوتر میرود؛ امر ورزش فراگیرتر شده و مرزهای جنسیتی و نژادی و قومی را درمینوردد. تامین این نیاز از منظر رویکرد توسعه انسانی هم به معنای تقویت قابلیتهای افراد است و هم به معنای تامین حقی از حقوق شهروندیشان. چنین نیازی زن و مرد نمیشناسد. چون نیازی انسانی بهشمار میآید. این پژوهشگر چنین ادامه میدهد: میتوانیم بگوییم چرخه فزایندهای میان ورزش زنان، کارکردهای آن و توسعه انسانی بهعنوان یک مثلث، وجود دارد. هر چه ورزش زنان رشد کند، کارکردهای آن قویتر میشود؛ این کارکردها، موجب رشد بیشتر توسعه انسانی نیز خواهد شد. رشد توسعه انسانی هم به معنای رشد بیشتر ورزش زنان و ادامه این تعامل است. بیتوجهی به ورزش زنان به معنای، هم نادیدهگرفتن ارزش ذاتی آن است و هم ارزش کارکردی آن. درنتیجه، هم جامعه و اقتصاد آسیب میبیند و هم از منظر اجتماعی شکاف میان دولت به معنای عام کلمه و ملت پیش میآید، چراکه نیاز به ورزش زنان در ابعاد مختلف ازجمله به ورزشگاه رفتن و با شرایط راحتتر به ورزش پرداختن، به مطالبهای اجتماعی تبدیل میشود که نادیده گرفتن آن موجب بروز تضاد خواهد شد.
رئیس مرکز آموزش علمی کاربردی فدراسیون ورزش پهلوانی و زورخانهای و مدرس سابق با اشاره به «مهمترین شاخصهای توسعه انسانی» میگوید: سلامت، سواد و امید به زندگی سه شاخص تعیینکنندهاند؛ ورزش در هر سه شاخص فوق، نقش اساسی دارد. در تعریف سلامت از سوی سازمان بهداشت جهانی علاوه بر سلامت جسمانی، به سلامت روانی هم تاکید شده که پرداختن به ورزش هر دو شاخص سلامت را فراهم میکند. در علوم ورزشی و تربیتبدنی تاکید بر «سواد جسمانی» است که این سواد با مهارتهای حرکتی پایه مانند راه رفتن، دویدن و... تقویت میشود. بیژن شیری با اشاره به سواد جسمانی و کسب مهارتها از طریق ورزش برای زنان میگوید: سواد جسمانی باید در 10 سال اول زندگی بانوان آموزش و تمرین داده شود تا مهارتهای پایه برای آنان نهتنها ملکه شود؛ بلکه امید به زندگی را در این قشر افزایش دهد. علاوه بر این باید توجه داشت امروزه ورزش فقط انجام فعالیتهای جسمانی نیست بلکه رویدادهای ورزشی محل بسیار مناسبی برای نمایش مهارتها و توانمندی روحی، جسمانی ورزشکاران بانو تلقی میشود. به گفته او، حضور بانوان در ورزشگاهها و دیدن مسابقات ورزشی در پر کردن اوقات فراغت و تخلیه هیجانات به شکل مناسب، نقش عمدهای دارد.
ورزش زنان و تنگناها
شهناز صداقتزادگان، عضو هیأت علمی دانشگاه بحث تفسیر ایدئولوژیک قواعد درباره ورزش بانوان را به انضمام آنچه در حوزه قدرت وجود دارد، مطرح میکند و میگوید: مسأله ورزش در جامعه تنگناهایی دارد که این موارد برای زنان مضاعف است. بانوان عموماً در مسابقات بینالمللی شرکت میکنند، ولی نتیجه مورد انتظار به دست نمیآید، پس سیاستگذاران میگویند وضعیت مورد تأیید آنها نیست. در این زمینه، باید حواسمان باشد که ما هم بحث مشروعیت داخلی را داریم و هم مشروعیت بینالمللی را. حضور زنان تا حد زیادی میتواند برای ما مشروعیت بینالمللی ایجاد کند. بعد از انقلاب ورزش بانوان در اغلب مجامع و انجمنهای ورزشی تفکیک شد و بهواسطه برخی افراد، تا حدی رشد کرد تا دهه 80. از سوی دیگر شواهد نشان میدهند تا زمانی که مدیریت ورزش بانوان در انجمنها به دست بانوان بود، ما دستاوردهای قابلتوجهی داشتیم. البته در این زمینه، عواملی مانند ضعف اقتصادی تخصص غیرمرتبط مدیران، تعداد محدود زنان فعال در حوزه ورزش بانوان نیز بهعنوان موانع رشد این ورزش تأثیرگذار بودهاند.
صداقتزادگان به یک نکته مهم نیز اشاره میکند: زن میخواهد در فضای عمومی ورزش کند، ولی احساس مطلوبی ندارد؛ چون رعایت پوشش تکلیف او را ساقط کرده و به نظر میرسد حالا نوبت مرد است که بر اساس آموزههای دینی تقوا پیشه کند. کشور ما، دومین مصرفکننده لوازم آرایش در دنیا است. ابراز وجود یک نیاز طبیعی است، ولی وقتی که ابراز وجودی که شرعی و عرفی و موردپسند خداوند است، نفی شود؛ بالطبع به طریق دیگری تأمین خواهد شد. اگر زن در المپیک قهرمان شود، میتواند الگو باشد و حتی ابراز وجود کند. این در حالی است که زنان در جامعه ما تأیید جنسیتی نمیگیرند و طبعاً به طرف مسائل دیگری مثل اغراق در آرایش و عملهای جراحی میروند. حتی زنانی هستند که میتوان گفت پوشششان به طریقی است که جنسیت خود را نفی میکنند. در این شرایط، با وجود آنکه ورزش به خودی خود، چنین چیزی را تقویت نمیکند ولی شاید زنانی که جنسیتشان مورد تأیید نبوده این نفی را در ورزش جستوجو میکنند.
موانع ورزش زنان
موانـع مشـارکت زنـان، بـه سـه دسـته تقسـیم میشود: اول موانـع عملـی ماننـد: کمبـود وقـت بچـهداری، ضعـف بنیه مالـی کمبـود حمـل و نقـل عمومـی امنیـت شـخصی و عـدم دسترسـی بـه تسـهیلات ورزشـی. دسـت دوم موانـع شـخصی هسـتند ماننـد: نـوع تلقی زنـان از بـدن، پوشـاک و تجهیزات ورزشـی، فقـدان اعتمـاد بهنفس و نفـوذ والدیـن و بزرگترهـا و دسـته سـوم، موانـع اجتماعـی - فرهنگـی هسـتند کـه شـامل حاکمیـت فرهنـگ مردانـه در ورزش، پیشداوریهـای جنسـیتی سـوءاسـتفادههای جنسـی و عـدم پوشـش رسـانهای ورزش زنــان است.
علی دینی ضمن برشمردن مواردی که در بالا آمد؛ میگوید: ورزش، ارزش ذاتی دارد. یعنی به اعتبار نیازی که برای آن از سوی جامعه زنان وجود دارد باید مورد تکریم قرار بگیرد. علاوه بر ارزش ذاتی دارای ارزش کارکردی هم هست. ازجمله تاثیری که بر سلامت و روان جامعه زنان دارد. نیاز به ورزش زنان در ابعاد مختلف از جمله به ورزشگاه رفتن و با شرایط راحتتر به ورزش پرداختن، به مطالبهای اجتماعی تبدیل شده است که نادیده گرفتن آن موجب بروز تضاد خواهد شد. گذار از «رویکرد سنتگرای تجدد ستیز» و پذیرش اصل «جهانی فکر کن-ملی عمل کن»، راهکار معرفتی برای پاسخگویی به نیاز انسانی نیمی از جامعه در عرصه ورزش است. نیازی که با توجه به شرایط جهانی تبدیل به نیاز اکثریت جامعه شده است.
دیدگاه تان را بنویسید