هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
افزایش خشونت علیه مردان در جامعه
اگر زنان در جامعهای قربانی خشونت و سوءاستفاده مردان باشند، مردان نیز به همان اندازه، بله به همان اندازه، قربانی خشونت و سوءاستفاده زنان خواهند بود. به زبان ساده میگویم: زنان قربانی که اغلب نمیتوانند مردان سوءاستفادهگر را مجازات کنند، خشونت را با خود حمل میکنند و حمل میکنند، و سرانجام دردهای انباشته در وجود خود را بر سر مردان بیچارهای میکوبند که میخواهند عاشقانه با آنها زندگی کنند. اگر در رسانهها و تریبونها، صدای بلند یکی را میشنویم و دیگری را نه، یک جای کار میلنگد، بدجور هم میلنگد.
آذر فخری، روزنامهنگار
این روزها از زبان خیلی از مردها میشنویم که هنگام تصمیمگیری به شوخی یا به جدی، میگویند «اول باید با خانم صحبت کنم.» یا حتی گاه پا را فراتر میگذارند و میگویند: «باید دید نظر رئیس چیست!»، در بسیاری از مسائل مربوط به کل خانواده، اغلب مردان، ترجیح میدهند زن خانه، تصمیمگیرنده نهایی باشد و معمولا آنان مجری برنامهریزیهای زنان خود هستند. هانیه در توصیف پدرش او را یک مظلوم و توسریخور تمامعیارمیداند: گاهی از بس حرف مامان را گوش میکند و اصلا چونوچرایی راه نمیاندازد، میخواهم فریاد بزنم. در خانه ما، کسی که حرف اول و آخر را میزند مادرم است و انگار اصلا ما پدری نداریم و او هم مثل ما یکی از بچههای این خانه است!
هانیه، از چنین وضعیتی ناراضی است: من نمیگویم پدر من هم مثل اغلب شوهرها و پدرها، در خانه زور بگوید و انتظار داشته باشد افراد خانواده مطیع و رام او باشند و هر چه او میگوید انجام دهند. من هم مثل خیلی از همنسلهای خودم به موازنه و تعادل و همفکری بیشتر اهمیت میدهم. اما با وضعیت پدرم در خانه، ما به شدت در نقشپذیری از او بهعنوان یک پدر و مرد، دچار مشکل هستیم و عملا او را نادیده میگیریم و برای اجازه گرفتن و مشورت در مورد هر کاری فقط به مادرمان مراجعه میکنیم. خود پدرم هم همینطور. او حتی یک دوست ندارد و هر جا برود و هر خرجی بکند باید به مادرم گزارش بدهد.
شیرین، زن جوانی که حدود سه سال است ازدواج کرده، میگوید رسم خانواده و فامیل ما این است که زن هر چه میگوید باید همان بشود. من هم با همین تفکر بزرگ شدهام و از شوهرم انتظار اطاعت دارم! دوست ندارم شوهرم روی حرفم حرف بزند. اوایل زندگیمان البته در این مورد خیلی مشکل داشتیم. شوهرم حاضر نبود قبول کند که رئیس منم و مدام دعوا و مرافعه داشتیم، ولی درنهایت تسلیم شد و الان اوضاع آرام است و کاری به کار من ندارد. البته من مواظب تمام رفتوآمدهایش هستم و با پوزخندی میگوید مرد را جانبهجانش کنی، همیشه چشمش دنبال زنهای دیگر است و خوب این روزها با این وضعیت جامعه، خیلی طبیعی است که من بدانم از کجا میآید و به کجا میرود و مدام گوشیاش، پیامهایش و تلفنهایش را چک میکنم!
مردان هم؟ بله!
مردان هم قربانی خشونت خانگی هستند. باورش سخت است؟ بله باورش سخت است. البته خشونتی که مردان در خانه و از سوی همسران خود تحمل میکنند، با نوع خشونتی که زنان از سوی مردان تحمل میکنند تفاوت دارد؛ خشونت زنان علیه مردان شامل انواع فشارها و تحقیرهای روانی و تخریب شخصیت میشود. جامعه ایران به واسطه سالها تسلط فرهنگ مردسالارانه، مصادیق متعددی از خشونت علیه زنان دارد، اما آنچه پشت این مفهوم تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است، خشونت زنان علیه مردان است. نزدیک به نیمی از موارد خشونت خانگی علیه مردان رخ میدهد، اما معمولا مردان خشونت علیه خود را گزارش نمیکنند. آنهایی هم که در جستوجوی کمک برمیآیند اغلب حرفشان باور نمیشود؛ یا متهم میشوند به این که ادا درمیآورند یا اصلا خود خشونت ورزیدهاند.
مردها اعتراف نمیکنند!
رئیس سازمان پزشکی قانونی میگوید: ۹۰ درصد مدعیان همسرآزاری را زنان و ۱۰ درصد باقیمانده را مردان تشکیل میدهند. تا سال ۹۵ فقط ۵ درصد از مدعیان همسرآزاری مردان بودند، اما در حال حاضر مدعیان مرد به ۷ درصد افزایش یافته است.
دکتر احمد شجاعی آمار دقیقی ارائه میدهد: تعداد مراجعان همسرآزاری در سال گذشته ۸۱ هزار و ۷۲۹ نفر بوده است. سهم زنان از این نزاعها، ۷۷ هزار و ۵۹ و سهم مردان ۴ هزار و ۶۷۰ نفر بوده. این مردان قربانی خشونت و آزارهای روحی و روانی از سوی همسرانشان بودهاند. اما اغلب مردان هرگز به خشونتی که برآنان وارد میشود، اعتراف نمیکنند، چراکه اعتراف به ستمدیدگی و آزار برای یک مرد ضد ارزش، شرمآور و توهین به خود تلقی میشود.
یک عضو هیئت علمی دانشگاه علومپزشکی هم در مورد خشونت علیه مردان معتقد است: مردها بیشتر قربانی خشونتهای روانی میشوند. به این معنی که زن مثلا به آنها اجازه رفتوآمد با خانوادهاش را نمیدهد. تحقیقات نشان میدهد خشونت روانی مردان با توجه به محدودیتهای اعمالشده از سوی زنان بیشتر است.
امیرحسین جلالی، درباره منشأ بروز خشونت علیه مردان میگوید: مسائلی همچون مردسالاری در جامعه زمینهساز افزایش میزان خشونت مردان علیه زنان است و در مقابل مسائلی همچون مطالبات زنان برای دستیابی به حقوق برابر منجر به افزایش خشونت از سوی زنان شود.
مردان علیه مردان!
رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران معتقد است: اگر زنان در جامعهای قربانی خشونت و سوءاستفاده مردان باشند، مردان نیز به همان اندازه، بله به همان اندازه، قربانی خشونت و سوءاستفاده زنان خواهند بود. به زبان ساده میگویم: زنان قربانی که اغلب نمیتوانند مردان سوءاستفادهگر را مجازات کنند، خشونت را با خود حمل میکنند و حمل میکنند، و سرانجام دردهای انباشته در وجود خود را بر سر مردان بیچارهای میکوبند که میخواهند عاشقانه با آنها زندگی کنند. اگر در رسانهها و تریبونها، صدای بلند یکی را میشنویم و دیگری را نه، یک جای کار میلنگد. بدجور هم میلنگد.
مردها بیشتر قربانی خشونتهای روانی میشوند، به این معنی که زن مثلا به آنها اجازه رفتوآمد با خانوادهاش را نمیدهد. تحقیقات نشان میدهد خشونت روانی مردان با توجه به محدودیتهای اعمالشده از سوی زنان بیشتر است
به همین دلیل، زنان در مقابل هجمهای از محرومیتهای القایی از سوی مردان و بهویژه در فضای خانواده قرار میگیرند و این شرایط باعث محرومشدن زنان از حقوق طبیعیشان میشود. بنابراین در چنین شرایطی یکی از احتمالات موجود گرایش زنان به رفتارهای خشونتآمیز است.
دکتر کوروش محمدی درادامه سخنان خود، با اشاره به آمارهای اخیر که نشان میدهد واکنشهای خشن نسبت به مردان از سوی برخی زنان روندی افزایشی دارد، میگوید: به نظر میرسد اتخاذ چنین روندی از سوی زنان، نوعی مقابله با فشارهای روانی است که از سوی مردان دریافت میکنند. به همین دلیل باید رفتار مردان با همسران خود را در چارچوب مطالعات علمی بررسی کنیم تا علتهای بروز خشونت زنان بهطوردقیق مشخص شود.
متاسفانه مقررات طلاق در کشور به دلیل یکسویه بودن درحمایت از مردان است و نوع تنظیم آن بهنحوی است که باعث میشود زنان برای دسترسی به حقوقشان مرتکب خشونت شوند
وی توضیح میدهد: اگرچه در سالهای اخیر شاهد تلاشهای زیادی برای ایجاد تصویری واقعی از شرایط و جایگاه والای زنان توانمند جامعه بودهایم، اما بخشی از زنان همچنان از دسترسی به شرایط ایدهآل یا حداقلی متناسب با حقوق برابر خود در حوزه شهروندی محرومند و ممکن است تحتفشارهای اینچنینی، واکنشهایی از قبیل خشونت علیه خود یا دیگران نشان دهند. به همین دلیل ضروری است قبل از هر قضاوتی بهطوردقیق و علمی بررسی کنیم که چه عواملی باعث تحریک زنان به سمت خشونت و آزار و اذیت همسرانشان شده است.
طلاق و قوانین یکسویه
قاضی دادگاه تجدیدنظر استان تهران نارسایی قوانین طلاق را عاملی برای اعمال خشونت از سوی زنان میداند. ابراهیم اسلامی، میگوید: متاسفانه مقررات طلاق در کشور به دلیل یکسویه بودن درحمایت از مردان است و نوع تنظیم آن بهنحوی است که باعث میشود زنان برای دسترسی به حقوقشان مرتکب خشونت شوند. معمولا مردان میل به حفظ استحکام خانواده دارند و زنان هم اصرار به رسیدن به حقوق حقه خودشان، پس زمانی که به بنبست میرسند و نمیتوانند راهحلی برای حل مشکلاتشان پیدا کنند، تصمیم میگیرند از سیاست حذفی استفاده کنند و همسرانشان را از بین ببرند. لذا ما اعتقاد داریم مقررات خانواده باید اصلاح و به نحوی تنظیم شود که حمایت زنان را هم در خود جای دهد. این حقوقدان تصریح میکند: چون زنان قدرت جسمی متناسب با مردان ندارند سعی میکنند از نظر کلامی همسرشان را از پای درآورند، زیرا میدانند نمیتوانند با او زدوخورد کنند، به همین دلیل سعی میکنند او را از نظر روانی به هم بریزند. در پروندههای شوهرکشی زمانی که پای صحبت زنان مینشینیم دلایلی دارند که شاید هر شنوندهای را قانع کند، اما یک فصل مشترک در مورد تمام زنان بزهکار وجود دارد و آن یک بنبست است، همه آنها میگویند چون قادر نبودند طلاق بگیرند و از سهم حقوقی و قانونی خود برخوردار شوند، همسرانشان را به قتل رساندهاند.
طلاقگریزی مردان
دلیل اینکه مردان با وجود داشتن حق طلاق، زندگی توأم با خشونت را ادامه میدهند، این است که طلاق هزینههای مالی، روحی، عاطفی و اجتماعی فراوانی به مرد تحمیل میکند. اما آثار و تبعات طلاق برای مردان بسیار کمتر از زنان است. رفتوآمدهای متوالی و طولانی و صرف هزینههای دادگاهی، به نتیجه نرسیدن در احیای حقوق مهریه و اجرتالمثل در کنار فرودستی زنان در دستیابی به منابع مالی در خانواده، عدم امکان ازدواج مجدد و کاهش حمایتهای خانوادگی از زنان مطلقه، شاهدی بر این مدعاست. شاید علت اصلی و مغفول مانده در عدم مبادرت مردان به طلاق در چنین شرایطی به دوسویه بودن خشونت و وجود نوعی رابطه علی- معلولی مربوط باشد؛ یعنی مردان در عین حال که شواهدی مبنی بر اعمال خشونت از سوی همسر و مظلوم واقع شدن خود ارائه میدهند، اما بهخوبی میدانند خود نیز در این اعمال خشونت نقش داشتهاند و بیتقصیر نبودهاند. چهبسا اعمال خشونت زنان تنها رفتاری واکنشی و تدافعی در برابر رفتارهای نادرست و خشونتآمیز خود مرد بوده است که البته مردان در عمل از اظهار آن خودداری کردهاند.
دیدگاه تان را بنویسید