روند مهاجرت ایرانیان رو به افزایش است:
همسایهها در کمین پول و سرمایه انسانی ما
برخی از نهادهای غیردولتی مانند کریسشن اینترنشنال تعداد ایرانیان مهاجر را چهارمیلیون تخمین میزنند، اما منابع دانشگاهی تعداد مهاجران را بین نیم میلیون تا دو میلیون تخمین میزنند. با اینحال آمارهای مورد ذکر تعداد ایرانیان ترکیه و همینطور افرادی را که به تابعیت کشورهای میزبان درآمدهاند در محاسبات خویش در نظر نمیگیرند. در دوره معاصر ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی مهاجران ایرانی بهطور مستقیم با رویدادها و تغییرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ایران مربوط بوده است.
آذر فخری، روزنامهنگار
نمونه اول:
مادر، از رفتن هر دو دخترش به شدت ناراحت است. اگر نتواند شبی با آنها بهصورت تصویری صحبت کند، خوابش نمیبرد. گذشته از تمام نگرانیهایی که برای دو دخترش، در یک کشورغریب دارد، باید تمام حقوق بازنشستگی خودش و شوهرش را تبدیل به یورو کند و هر ماه برای آنها بفرستد تا فعلا که دانشجو هستند، بتوانند روزگار بگذرانند. این مادر، این دوستی که الان باید دوران بازنشستگیاش را در آرامش بگذراند و به سیروسیاحت بپردازد و به کارهایی که دوست دارد برسد، مدام نگران دخترهاست و خودش و همسرش در تکاپوی یک شغل موازیاند، برای بهدست آوردن درآمدی که با آن بتوانند خودشان را در اینجا، اداره کنند.
از او میپرسم خود دخترها اصرار داشتند بروند؟ یعنی هیچ جور نمیتوانستید جلویشان را بگیرید و بخواهید که همینجا درس بخوانند؟ آهی میکشد و میگوید مسئله فقط درسشان نبود، آنها بهعنوان دختر در اینجا هیچ شانسی برای پیشرفت و دیده شدن استعدادهایشان نداشتند. خودت که محدودیت زنها و دخترهای ما را میبینی. تازه اگر میماندند و درس هم میخواندند، با مدرکشان چه کار میکردند؟ از آن طرف هم سرشان بوی قورمهسبزی میداد! این شد که من و پدرشان اصرار کردیم که بروند.
نمونه دوم:
یک برادر است که اینجا در همین شهر، سر کسبوکار پدرش ایستاده و آنرا میچرخاند. با این کسبوکار خانوادگی، که از قضا تولیدی هم هست، این برادر، خانواده خودش و بازمانده خانواده پدرش را اداره میکند؛ بازمانده خانواده پدری هم یعنی پدرومادرش! برادر تا مدتها، نیمی از درآمد این کسبوکار را برای یک خواهر و برادرش که مهاجرت کردهاند، میفرستاد. این روزها هم خوشحال است که خواهرش، که حالا استاد دانشگاه استنفورد است، برای مدتی به ایران میآید؛ همه دلتنگ او هستند. اما از اینکه رفته، خوشحالترند، اگر پرنیان در ایران میماند، چه میشد؟ اگر پدرام میماند چه میشد؟ حالا هر دو با عزت و احترام استاد دانشگاهی با رتبه خوب، هستند. خانواده تشکیل دادهاند و فارغ از فشارهایی که ما در اینجا داریم تحمل میکنیم، درآسودگی زندگی میکنند. برادر میگوید حداقل دو نفر از ما به چیزی که خواستند، رسیدند؛ این کافیست.
برادر برای ادامه دادن کار تولیدی پدر، تحصیلات خود را نیمهکاره رها کرده و وارد بازار کار شده تا خانواده سرپا بماند. هر چند حالا سالهاست که در ایران، تنهاست و فقط پدرومادرش و همسرش را دارد و قصد هم ندارند بچهدار شوند: برای چه بچه بیاوریم؟ چه داریم به او بدهیم: بحران؟ زلزله؟ سیل؟ گرانی و تورم؟ ناامنی اخلاقی و اجتماعی؟ بیکاری؟ برادر تنهاست...
این یک عصیان اخلاقی است!
اغلب آنهایی که بهخصوص پس ازوقایع پیش آمده از نوروز امسال به این طرف، تصمیم جدی گرفتهاند که بروند، آدمهای خوشگذران یا راحتطلبی نیستند، از طبقات مرفه جامعه هم نیستند. آنان افراد خانوادهدار و حتی متدینی هستند که جامعه امروز را با این روند برای تربیت و امنیت فرزندانشان مناسب نمیدانند. جامعهای که در آن خبری که صبح اعلام میشود تا ظهر توسط چندین نفر تکذیب میشود؛ جامعهای که در آن به قول مادر دخترها، اگر نخواهی از «امکانات زنانهات» استفاده بکنی و تصمیم جدی داشته باشی که پاکدامن بمانی، باید با تمام هوش و استعداد و تواناییات در خانه بمانی؛ حسرت بخوری و افسرده شوی و تا مرزهای جنون پیش بروی. جامعهای که به قول برادر، در آن یک نفر در طول یک روز با ده-دوازده تلفن، یک کانتیر جنس را به ده نفر میفروشد و در نهایت خریدار آخر خودش است و این یعنی جابهجایی پول کثیف، بی آنکه آن یک کانتیر جنس از جایش تکان خورده و به دست کسی رسیده باشد!
مهدی حاج محمود کنشگر اجتماعی میگوید: شاید خیلی نیاز به تحقیق و جستوجو نداشته باشد، با کمی دقت در مکالمات جاری در مترو و اتوبوس و یا صحبتهای بین کارمندان بخشهای دولتی و خصوصی و یا در دورهمیهای خانوادگی، یکی از بیشترین موضوعاتی که در باره آن میشنویم پدیده «مهاجرت» و انواع و اقسام آن است.
متاسفانه کشور ما دچار مشکلاتی است که عمده آنها نیز عدم ثبات اقتصادی و تلاطمهای صاعقهگون آن است که کمر اقتصادی خانوادهها را نشانه رفته و مردان ایرانی را در سنوسال میانه 40 و 50 به کارهایی واداشته که قابل تامل است.
اگرکمی دقت کنید درمییابید که این مردان و حتی زنان، با توجه به شرایط بحرانی - اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، زیست محیطی- درچنین سنینی بهجای ترسیم چارچوب برای بازنشستگی، بهخاطر انواع مشکلاتی که درگیرش شدهاند، در حال مطالعه شرایط سایر کشورها برای مهاجرت هستند، در حال یاد گرفتن زبان و گرفتن مدرک بینالمللی برای پذیرش! آنهم در سنینی که باید منتظر خواستگار برای دخترشان باشند و پیداکردن عروس برای پسرشان!
رسم همسایهداری همسایهها !
با نگاهی به سیاستهای کشورهای همسایه به این حقیقت میرسیم که برای سرمایهگذاری و خروج پول از کشور همه رقم امکانات برای ایرانیان قائل شدهاند: پول بیاورید و خانه بخرید یا شرکت بزنید و ما به شما اقامت میدهیم! حتی دیگران نیز به فکر سرمایههای ایرانی هستند، در حالی که این دیدگاه در مسئولان خود ما وجود ندارد.
حاج محمود بهعنوان یک کنشگر اجتماعی میگوید این یک هشدار است: تمام آنهایی که میروند ایرانی و هموطن ما هستند. این خانواده مهاجر که اغلب پدر را همراه ندارد، درست مثل خانواده جنگزده است. خانوادههایی که پدرانشان برای دفاع از خاک و ناموس ملت رفتند و سایه بالای سرشان را یا از دست دادند یا سایه سارشان کمتر روی خانواده ماندگار شد. به درستی این پدران مجبورند دور از خانواده باشند و کارکرد آنها برای خانواده خارجنشینشان بسیار متفاوت خواهد بود. عملا پدران «مجازی» شدهاند و دیگر حضور فعال و موثری با اعضای خانواده خود ندارند. و این مسیر تربیتی فرزندانشان را با چالشی عظیم مواجه خواهد کرد.
آمارهای جهانی تکذیبهای داخلی
موسسه گالوپ به سفارش سازمان بینالمللی مهاجرت در سال ۲۰۱۵ میل به مهاجرت را در ۱۵۶ کشور را بررسی کرد که نتایج آن در سال ۲۰۱۸ منتشر شد.
بنابراین گزارش در ایران در سال ۲۰۱۵ حدود یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر از ایرانیان ابراز علاقه و تمایل به مهاجرت داشتند که از این آمار ۴۰۰هزار نفر برای مهاجرت برنامه مشخصی داشته و در حال آماده شدن برای مهاجرت بودهاند.
حسین عبده، اقتصادان و مشاور وزیر راه و شهرسازی میگوید: ۱/۵ میلیون ایرانی در صف مهاجرت به کانادا و استرالیا قرار دارند. این عدد، در مقایسه با هر عدد و رقم دیگری، تاملبرانگیز است.
۱/۵ میلیون نفر تقریبا معادل ۲ درصد جمعیت کل ایران و ۴ درصد جمعیت جوان زیر ۳۰ سال است. یعنی از هر ۱۰۰ جوان ایرانی ۴ نفر در صف مهاجرت به کانادا و استرالیا ایستاده و پرونده باز مهاجرت به این دو کشور دارد. این عدد همچنین بین ۲۵ تا ۳۰ درصد جمعیت کل مهاجران ایرانی است که طی ۴۰ سال گذشته از کشور خارج شدهاند.
از این گذشته تعداد متقاضیان ایرانی مهاجرت به کانادا و استرالیا، در مقایسه با آمارهای این کشورها نیز عجیب به نظر میرسد.
رکورد یک ساله مهاجرت به کانادا ۳۲۰ هزار مهاجر طی سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ بوده است. آمار کل مهاجران استرالیا نیز در سال ۱۶-۲۰۱۵ کمی بیش از ۱۸۰ هزار نفر بوده است.
با این حساب بر مبنای مدارک و اسنادی که عبده تبریزی دیده، صف ایرانیان متقاضی مهاجرت، سه برابر کل ظرفیت مهاجرپذیری دو کشور است.
این تازه آمار متقاضیان مهاجرت قانونی به کشورهایی است که شرایط سخت اقتصادی یا تخصصی برای مهاجرت تعیین کردهاند. میتوان با قطعیت گفت تقریبا همه متقاضیان مهاجرت به این دو کشوریا صاحب تخصص ویژهاند یا صاحب سرمایه.
به جز این دو کشور و به جز این ۱/۵ میلیون نفر، حتما کسان دیگری هم هستند که به ترک وطن فکر کرده و برای آیندهشان نقشه مهاجرت کشیدهاند.
اگر بخواهیم تصویر دقیقی از تمایل به مهاجرت در شرایط کنونی داشته باشیم، باید جمعیت کسانی را که از راههای دیگر دنبال مهاجرت به این دو کشور و کشورهای دیگر میگردند به این آمار اضافه کنیم: ایرانیانی که برای کار یا زندگی به کشورهای منطقه مثل امارات یا ترکیه و گرجستان میروند، ایرانیان زیادی که متقاضی سفر و اقامت در اروپا هستند، کسانی که خیال اقامت در آسیای جنوبی دارند و کسانی که هر سال با هزار امید و آرزو فرم لاتاری ایالات متحده آمریکا را پر میکنند.
وضعیت ما و مهاجرت
نمیتوان به طور دقیق نرخ تمایل به مهاجرت ایرانیان را محاسبه کرد، اما تردیدی وجود ندارد که بخش عظیمی از جامعه معاصر ایران، در سالهای اخیر به دنبال راهی برای خروج از کشور میگردد، اما چرا؟ از تعداد ایرانیان خارج از کشور آمارهای گوناگونی به دست داده شده است.
برخی از نهادهای غیردولتی مانند کریسشن اینترنشنال تعداد ایرانیان مهاجر را چهار میلیون تخمین میزنند، اما منابع دانشگاهی تعداد مهاجران را میان نیم میلیون تا دو میلیون تخمین میزنند. با این حال آمارها، تعداد ایرانیان ترکیه و همینطور افرادی را که به تابعیت کشورهای میزبان درآمدهاند در محاسبات خویش در نظر نمیگیرند. در دوره معاصر ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی مهاجران ایرانی به طور مستقیم با رویدادها و تغییرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ایران مربوط است.
از دهه هشتاد میلادی به بعد، نوعی «فرهنگ مهاجرت» در ایران پدیدار شده است. در ادامه مهاجرت صدها هزار ایرانی در این سی سال گذشته، داستانهای واقعی و تخیلی بسیاری در مورد نمونههای موفق مهاجرت در میان ایرانیان ایران پخش و گسترش یافته است. در حال حاضرتعداد بسیاری از مردم ایران لااقل یک نفر از دوستان، خویشان یا آشنایان خود را که به خارج مسافرت کرده میشناسند.
اگر در دهه شصت مهاجرت تنها به قشر محدود طبقات مرفه با تحصیلات عالی تعلق داشت، در حال حاضر درخواستاقامت در کشورهای غربی برای طبقات گوناگون و بخشهای وسیعی از جامعه از تبدیل شده به یک خواسته و نیاز؛ نیاز به آرامش و امنیت، نیاز به دیده شدن بهعنوان یک شهروند و همشهری و هموطن... همین!
دیدگاه تان را بنویسید