از میان همه رنگها، روانشناسی، زرد را دوست دارد
داغ روانشناسی زرد بر پیشانی جامعه افسرده ما
غلبه روشهای زرد روانشناسی در مدیریت رفتاری بهجای حل معضل به صورت بنیادی، تا به حدی است که «بحران آب» به رفتار شهروندان حواله داده میشود، در حالی که کمتر از ۱۰ درصد مصرف آب در شهرها است، مسئله ترافیک و آلودگی هوا به رفتارهای افراد حواله داده میشود در حالیکه بحران در اقتصاد سیاسی ایرانخودرو است، بحران محیط زیستی با بنر «قطع درختان را قطع کنیم» پاسخ میگیرد در حالیکه نهادهایی که خود در مظان اتهام ویرانسازی محیطزیست و باغات هستند،این بنرها را برای «فرهنگسازی» به در و دیوار میزنند! یکی از دلایل روی آوردن افراد به روانشناسی زرد، ساده و عامهپسند بودن محتوای این کارگاههاست. افراد به سمت این همایشها و کارگاهها میروند درست مثل این که سراغ کتابهای فالگیری یا یک فالگیر میروند. این روشهای زرد در روانشناسی، همان کاربرد فالگیرها و فالگیری را برای مردم دارند از طرفی، هر روز با فرایند بیرویه خصوصیسازی و پیمانکاری و شرکتیشدن حیات انسان ایرانی مواجهیم و از سوی دیگر باید انسان ایرانی را به گونهای تربیت کرد که با این منطق سازگار باشد و «روانشناسیگری» راهی فراهم میکند برای تحقق این شعار که هر ایرانی یک شرکت تجاری
آذر فخری، روزنامهنگار
«افزایش اعتماد بهنفس در یک روز»، «بهسرعت ثروتمند شوید»، «موفقیت شما را تضمین میکنیم»، «ده روش برای رسیدن به اهداف تان»، «120 میلیون تومان در 120 ساعت» و... .
اینها عناوینی از نمونه کتابها و کارگاههایی است که تهیهکنندگان و گردانندگان آنها نه تنها روانشناس نیستند که این مطالب با پژوهش علمی هماهنگ و سازگار هم نیست. این کارگاهها اغلب بر مفاهیمی همچون موفقیت، ثروت، اعتماد بهنفس و آرامش تکیه میکنند. این همایشها و کارگاهها اغلب با تاثیرات کوتاهمدت بر مخاطبین، تصویری غلط از روانشناسی پدید آوردهاند. روانشناسی زرد با استفاده از اغراقها و فریبها و گزافهگوییهای بسیار تلاش میکند تا بر مخاطب خود این را القا کند که همهچیز بهسرعت درست میشود و می توان راه صد ساله را در یک شب طی کرد!
این بازار، با تمام مشکلات اقتصادی و معیشتی، هر روز داغتر میشود. شاید هم علت داغی این بازار، همین مشکلات معیشتی و اقتصادی باشد.
این روزها، مطبهای روانکاوی، مشاوره و نیز بازار رواندرمانی با مشاوره یا با دارو، بسیار داغ است. مشاوران روانکاوی، دیگر طول گفتوگو و مشاوره را نه به ساعت که به دقیقه محاسبه میکنند، بعضیها که منصفترند، همان مبلغ پیشین را الان برای 50 دقیقه میگیرند و بقیه، برای 30 دقیقه. یعنی درست در جایی که مردم نیازمند گفتوگو و پیدا کردن راه حل برای افسردگیها و حزن درونیشان هستند، افرادی هم هستند که با یدک کشیدن عنوان روانکاو روانشناس و مشاور، از این آب گلآلود ماهی میگیرند.
یکی از دوستان که اخیرا دچار افسردگی شده و برای مشاوره نزد یک روانکاو میرفت، درمانش را در نیمه کاره رها کرد، وقتی علتش را پرسیدیم، گفت هزینه درمان، افسردهترم میکرد! در مطب مشاور، مدام حواسم به ساعت بود که اززمان مقرر، بیشتر نشود، چون در آن صورت باید هزینه مشاوره را به صورت تصاعدی میپرداختم و همین باعث فشار و استرس در من میشد. پس به این نتیجه رسیدم که دیگر برای مشاوره نروم و با مشکلاتم یک جور دیگری کنار بیایم یا حداقل به همین دارو درمانی اکتفا کنم که هزینه واسترسش کمتر است.
قورباغهات را گاز بزن!
بازار داغ این روانشناسی های بازاری و زرد محدود به دنیای کتاب نمانده است، چرا که، میزان مطالعه در میان مردم ما بسیار کم است یا اصلا کسی حال کتاب خواندن ندارد. اما انسان ایرانی حرف زدن و قصه شنیدن را دوست دارد. پس خیلی راحت ازهمایشها و کارگاههای مختلفی که در این زمینهها برگزارمیشود که استقبال میکنند. از سوی دیگر، اگر آموزش فنون مراقبه، فنگ شویی، یوگا و انرژی درمانی را حساب کنیم، سودهای کلان چند میلیاردی به جیب آموزشدهندگان این فنون میرود. اغلب کتابهای روانشناسی زرد ترجمهاند، اما این یک روی سکه است، بسیاری هم کتابهای روانشناسی زرد مینویسند، نام یک نویسنده خارجی روی آن میگذارند و نام خود را بهعنوان مترجم روی کتاب میآورند! اما نسخههای داخلی این روانشناسیها هم شکل گرفته و برای خود اساتید و سخنرانان بسیاری پیدا کرده است. این اساتید همایشهای مختلفی در زمینههای موفقیت . خانواده خوشبخت و «بخواه تا بشود» برگزار میکنند. جلسه اول بسیاری از این همایشهای موفقیت رایگان برگزار میشود و همین، افراد را تشویق میکند که در جلسه اول حاضر شوند؛ آنگاه، در آنجا اقناع شوند که در صورت شرکت در این کارگاهها موفق خواهند شد و یا حالشان خوب میشود. در واقع جلسات اول رایگان، نوعی روش نوین در جذب مشتری است. در این همایشها معمولا سیدیها و کتابهای سخنران برای فروش عرضه میشود، که سودی چندین برابری برای برگزارکنندگان دارد. جالب اینکه هیچ نظارتی هم بر کار این افراد وجود ندارد و آنها از ابزارهای مختلف برای فریب مردم استفاده کنند. این نوع روانشناسیها به دنیای مطبوعات هم راه یافتهاند؛ مجلههایی با این عناوین منتشر میشوند که در واقع تریبونی هستند برای اساتید روانشناسی زرد و بازاری.
روانکاوی یا فالگیری؟!
دکتر وحید شاهرضا، روان درمانگر در مورد رواج چنین جوی در جامعه میگوید: یکی از دلایل روی آوردن افراد به روانشناسی زرد، ساده و عامهپسند بودن محتوای این کارگاههاست. افراد به سمت این همایشها و کارگاهها میروند درست مثل این که سراغ کتابهای فالگیری یا یک فالگیر میروند. این روشهای زرد در روانشناسی، همان کاربرد فالگیرها و فالگیری را برای مردم دارند.
شاهرضا چنین ادامه میدهد: در این همایشها مقداری اطلاعات و ویژگیها و علائم و نشانههایی ارئه میشوند که بعضی از آنها ممکن است درست باشند. اما این درست بودن به معنای آن نیست که برای همه میتوان تجویز کرد و در مورد همه جواب میدهد. این اساتید! از ویژگیهای کلی صحبت میکنند که در میان همه افراد مشترک است و همه دوست دارند این ویژگیها را داشته باشند. ممکن است بخشی از آنها هم درست باشند اما، این محتواها بر اساس مستندات علمی نیست و هیچ دلیل علمی برای اثبات آنها وجود ندارد. وی تاکید میکند: از عوامل اصلی گرایش مردم به این کتابها، همایشها و کارگاه ها دسترسی آسان به آنهاست. برخی از این کتابها و اساتید در همه جا پیدا میشوند. دسترسی بالا و زبان ساده گرایش افراد را به سمت این بازار بالا برده است.
روانشناسیگری
و فرافکنی مشکلات
دکتر آرش حیدری جامعه شناس، اخیرا به این موضوع چنین پرداخته است: ایران در دو دهه گذشته با موجی از روانشناسیگری و «ارتوپدی اخلاق» مواجه شده که ریزترین لایههای روابط اجتماعی را در بر گرفته است. غلبه این رویکرد بر فضای عمومی تا به حدی است که مجموعه علوم انسانی در حال ادغام کردن خودش در روانشناسیگری است. مدیریت، مهندسی فرهنگی، جامعهشناسی، نگرشسنجی، سیاستگزاری اجتماعی، مددکاری، مشاوره علوم تربیتی و سایر
زیرشاخههای مهندسیِ اجتماعی چنان در سنجش و اندازهگیری خلقیات و منشها و شخصیتها غوطه میخورند که به جرأت میتوان گفت همه این دانشها زیرشاخهای از علم روانشناسی شدهاند. غلبه این نوع مواجهه با مسائل اجتماعی بر گفتارهای سیاستمداران، بخشی از روحانیون، مدیران، اساتید دانشگاهها و...تا بهحدی است که پیروی نکردن از دستورات شادکامی مثل لبخندزدن، انرژی مثبت دادن، خودابرازی، ارتباطات اجتماعی و روابط عمومی بالا، سازگاری، استفاده حداکثری از منابع حداقلی، پیشرفت کردن، امیدواربودن، خوداتکایی و استقلال و... تبدیل به حقایقی سفت و سخت و غیر قابل انکار شدهاند که اگر کسی از این روشها پیروی نکند، گویا دچاراختلال است!. هرشکلی از نقد و اعتراض و تحلیل بهعنوان یک عمل بیفایده، شکلی از ناسازگاری، کمالگرایی منفی، ضدشادکامی، نقدِ غیرسازنده و... تلقی میشود.علاوه بر روانشناسان و سایر کارگزاران این حیطه، بسط و گسترش روان شناسی زرد در بین عامه مردم و برآمدن «روانشناسی عامیانه» شکلی از عوامزدگی افسارگسیخته و خودشیفته وار ربه وجود آورده که در هر سطحی، هر فردی بدل به یک «روانشناس-پلیس» کوچک شده که رگههای جنون را در رفتارها و نگرشها وباورهای دیگران جستوجو میکند!
ادبیات زندگی روزمره پراز اصطلاحات روانشناختی است و هر فرد در درون خود به دنبال رستگاری میگردد و از محرکهای منفیِ محیطی فاصله میگیرد: دیگران برای او به مثابه دشمنانی هستند که «انرژی منفی» میدهند اخبار بد حال را بد میکند و باید از آنها پرهیز کرد، سیاست عرصهای است که عمل در آن عرصه سودآور نیست و شکلی است از حماقت، درگیری با امور اجتماعی وقتکشی است، باید خود واقعی را پیدا کرد باشد تا رستگار شد! ریشه مشکلات اجتماعی در افراد است، کافی است از خود شروع کنیم؛ اول «خود» را اصلاح کن، بعد به فکر اصلاح جامعه باش. غلبه روشهای زرد روانشناسی در مدیریت رفتار به جای حل معضل به صورت بنیادی، تا به حدی است که «بحران آب» به رفتار شهروندان حواله داده میشود، در حالیکه کمتر از 10 درصد مصرف آب در شهرها است، مسئله ترافیک و آلودگی هوا به رفتارهای افراد حواله داده میشود در حالیکه بحران در اقتصاد سیاسیِ ایرانخودرو است، بحران محیط زیستی با بنر «قطع درختان را قطع کنیم» پاسخ میگیرد در حالیکه نهادهایی که خود در مظان اتهام ویرانسازی محیطزیست و باغات هستند این بنرها را برای «فرهنگسازی» به در و دیوار میزنند. از طرفی، هر روز با فرایند بیرویه خصوصیسازی و پیمانکاری و شرکتیشدن حیات انسان ایرانی مواجهیم و از سوی دیگر باید انسان ایرانی را به گونهای تربیت کرد که با این منطق سازگار باشد و «روانشناسیگری» راهی فراهم میکند برای تحقق این شعار که هر ایرانی یک شرکت تجاری.
دیدگاه تان را بنویسید