غذا؛ فرهنگ و ارتباطهای اجتماعی و انسانی
غذا یک زبان ویژه اجتماعی است
در ایران بسیاری از خوراکیها رابطه متقابلی با ساختار اسطورهای ایرانیان دارد. فرهنگ غذایی ایرانیان چیزی فراتر از پخت و ترکیب انواع مواد غذایی است. غذاها در ایران تفاوتهای قومی و طبقاتی افراد، و منش و خصلت و باورهای آنها را نشان میدهد. بنابراین غذاها میتوانند به طور نمادین و رمزی ساختار فرهنگی و انگارههای دینی ـ آیینی جامعهمان را با «زبانی» ویژه بازگو کنند. انسانشناسان عادات غذایی، به غذا بهعنوان کلیتی پیچیده از فعالیتهای آشپزی، تمایلها و تنفرها، آگاهی جمعی، اعتقادات، تابوها، موهومات وابسته با تولید و تهیه و مصرف غذا و در یک کلام یک مفهوم فرهنگی بزرگ نگاه میکنند افراد بیش از آن که برای صرف غذا به رستوران بروند، برای تولید معنی به آنجا میروند و به همین دلیل حاضر میشوند، هزینه زیادی برای آن صرف کنند. هزینه غذایی که در رستوران صرف میشود، در واقع پولی است که برای تولید و مصرف معنا پرداخت میکنند و مهمترین معنایی که از رستوران به عنوان یک نشانه دریافت میشود، مدرنیته و مدرن بودن است
آذر فخری، روزنامهنگار
شما چهطوری غذا میخورید؟ چه غذاهایی میخورید؟ در انتخاب غذا و نوع پختن آن، چه ویژگیهای فردی، خانوادگی، اجتماعی و اقلیمی تاثیر میگذارد؟
اصلا به این فکر کردهاید که «غذاخوردن» هم برای خودش سازوکار ویژهای دارد و رفتاری کاملا اجتماعی است که هم بر اجتماع تاثیر میگذارد و هم از آن تاثیر میپذیرد؟ به این نکته فکر کردهاید که حتی نوع وسایلی که برای پختوپز و نیز سرو غذا انتخاب میکنید، باز هم قیقا یک رفتار اجتماعی است؟
خیلی ساده اندیشی است اگر فکر کنیم که ما در انتخاب، و روشهای پختن غذا و نیز در انتخاب ظروفی که برای کشیدن و خوردن غذا استفاده میکنیم، از اطرافیان مان تاثیر نمیگیریم و فقط تابع سلیقه و اشتهای شخصی خودمان هستیم. نه این طورنیست. نه فقط نوع غذا، نه فقط روشهای پخت و پز، بلکه شیوهها وروشهای و مکانهای غذا خوردن را، از اطرافیان خود و از جامعهای که در آن زندگی میکنیم یاد میگیریم، بیآن که متوجه باشیم یا به آن دقت کرده باشیم.
غذا خوردن یک فعالیت اجتماعی است!
انسانشناسان عادات غذایی، به غذا بهعنوان کلیتی پیچیده از فعالیتهای آشپزی، تمایلها و تنفرها، آگاهی جمعی، اعتقادات، تابوها، موهومات وابسته با تولید و تهیه و مصرف غذا و در یک کلام یک مفهوم فرهنگی بزرگ نگاه میکنند. بهعنوان یک مفهوم فرهنگی بزرگ، غذا در مواجهه و ارتباط با بسیاری از مفاهیم فرهنگی دیگرقرار دارد.
غذا بهعنوان یک فعالیت معنیدار بر روابط اجتماعی استوار است؛ اعتقادات و دین، کیفیت و کمیت آنرا تعیین میکند م بسیاری از الگوهای اقتصادی بر آن تاثیر دارند. در واقع همانطور که سیستمهای پزشکی در بیماری و ارتقای سلامت نقش دارند، عادات تغذیهای نیز نقش اجتماعی اساسیترو فراتری از یک تغذیه معمولی بازی میکنند. هرچند انسانشناسان فرهنگی معتقدند غذا یک ضرورت حیاتی است و در نهایت یک پدیده فیزیولوژیک است، اما امروزه، به طورخاص به نقش غذا در فرهنگ پرداختهاند. خانم دکتر معصومه ابراهیمی مدیر بخش مردم شناسی در دانشنامه ایران درباره فرهنگ غذایی و مکتب آشپزی ایرانی میگوید : مقوله خوراک و فرهنگ آشپزی هر جامعه برآمده از فضای تاریخی ـ جغرافیایی آن جامعه است و عوامل بسیاری در شکلگیری آن دخالت دارند. بنابراین خوراکها و فرهنگ غذایی هر جامعهای میتواند شیوههای رفتاری، باورها و اعتقادات دینی ـ مذهبی مردم را بازگو کند.
ابراهیمی توضیح میدهد: در ایران بسیاری از خوراکیها رابطه متقابلی با ساختار اسطورهای ایرانیان دارد. فرهنگ غذایی ایرانیان چیزی فراتر از پخت و ترکیب انواع مواد غذایی است. غذاها در ایران تفاوتهای قومی و طبقاتی افراد، و منش و خصلت و باورهای آنها را نشان میدهد. بنابراین غذاها میتوانند به طور نمادین و رمزی ساختار فرهنگی و انگارههای دینی ـ آیینی جامعهمان را با «زبانی» ویژه بازگو کنند. به گفته دکتر معصومه ابراهیمی، این اصطلاحی است که نزد انسانشناسان علاقهمند به مقوله غذا شناخته شده است: «زبان غذا» زبان غذا یعنی خوشمزگی، آداب غذا خوردن، معنای مذهبی ـ قومی پزشکی، جادویی و حتی ارزشمندی و قداست آن. غذا به نوان «خوراکی» صرفا برای ادامه حیات نیست. بلکه چنانکه «لوی استراوس جامعهشناس» اشاره میکند: غذا، ابزار «فکر کردن» هم هست. استراوس همواره بر کشف لایههای پنهان میان عادت های غذایی و مراسم و آیینهای مربوط به غذاخوردن متمرکز بود برای پیدا کردن رابطهای بین غذا و روابط انسانی در اجتماع. او به ارزشهای نمادین و پر معنی غذا (علاوه بر ارزشهای فیزیولوژیکی آن) تاکید داشت. استرواس با قرار دادن «آشپزی» در کنار«زبان» بهعنوان دو عامل مهم متمایز کننده انسان از حیوان، آشپزی را «مثلث پخت و باز» میداند.
غذا به خودی خود تعریف پذیر نیست. بلکه با توجه به سیستم ارتباطی مشخصی قابل تعریف است. به عقیده استراوس غذا میتواند نمادی نشانگر رابطه فرد با خودش و دیگران باشد. مثلا اینکه چه غذاهایی جایز و چه غذاهایی مجاز نیستند و یا اینکه غذا با چه کسی خورده و یا قسمت میشود، همه و همه نشان از چگونگی رابطه فرد با خود و دیگران و زندگی روزمره او هستند.
استرواس، پیوند عمیق میان غذا و شخصیت را بررسی و نتیجه می گیرد با خوردن هر غذایی علاوه بر جذب مواد غذایی لازم برای ادامه زندگی، خواص ایدئولوژیکی مخصوص به آن غذا هم جذب بدن میشود و در نتیجه «ما آنچه میشویم که میخوریم.»
غذا ، مدرنیته و هویت
دکتر نعمت الله فاضلی ، استادیار دانشگاه علامه طباطبایی هم اشاراتی به هویت بخشی غذا دارد:
فرد به گونهای غذا میخورد که از آن لذت ببرد.در این حالت دیگر غذا مثل گذشته صرفا برای پاسخ گویی به نیازهای اولیه بدن نیست، بلکه کمترین آن است و مسائل دیگری مانند نمایش هویت ، نشان دادن منزلت و پایگاه اجتماعی، امکانی برای توسعه ارتباطات با دیگران و ... در غذا خوردن و سبک های تهیه و تزئین آن، اولویتهای مهمتری شمرده میشوند و از آنجا که هر کنشی دربردارنده مجموعه وسیعی از معانی، نشانه ها و دلالت هاست، این مسئله اهمیت دارد که فرد غذایش را با چه کسی، در چه زمانی و مکانی، چه وقتی و چگونه میخورد! چرا که با رشد فردیت، کنشهای اختیاری و دایره انتخاب ما بیشتر شده و اینکه فرد چه انتخابی در رابطه با هر کدام از این موارد داشته باشد، دلالت بر معنی و نشانهای متفاوت دارد.براین اساس اگر به رستوران رفتن و برگزاری مراسم سنتی در این مکان در یک چارچوب فرهنگی نگاه کنیم، میتوان گفت؛ افراد بیش از آن که برای صرف غذا به رستوران بروند، برای تولید معنی به آنجا میروند و به همین دلیل حاضر میشوند، هزینه زیادی برای آن صرف کنند. هزینه غذایی که در رستوران صرف میشود، در واقع پولی است که برای تولید و مصرف معنا پرداخت میکنند و مهمترین معنایی که از رستوران به عنوان یک نشانه دریافت میشود، مدرنیته و مدرن بودن است.غذا خوردن در بیرون از منزل میتواند نشانه مدرن بودن باشد، در مقابل غذا خوردن در خانه که یک سبک سنتی است.در این میان می بینیم حتی واژه رستوران هم ترجمه نشده است و همچنان به عنوان یک واژه انگلیسی-فرانسه باقی مانده. بنابراین تمایل به مدرن شدن یا امروزی شدن است که غذا خوردن در رستوران را بهعنوان اوقات فراغت به امری بهنجار تبدیل کرده است.
افرادی که به رستوران میروند ، اکثرا کسانیاند که تمایل بیشتری به مدرن شدن و نمایش دارند.البته این بدین معنا نیست که افراد سنتی به رستوران نمیروند، بلکه عمدتا در مواقع ضروری و اجبار که غذای خانگی در دسترس آنان نیست، به رستوران میروند. این دو معنی با هم متفاوت است.گرچه به نظر میرسد هر روز بر تعداد کسانیکه ترجیح میدهند در رستوران غذا صرف کنند، افزوده میشود.
سنتها، مدرن شدهاند!
همچنین دکتر فاضلی با اشاره به رابطه میان رستوران و مدرنیته از پدیده دیگری نام می برد با عنوان «مدرن شدن سنتها» در ایران.او معتقد است: با توجه به آنچه در مورد رستوران بهعنوان یک پدیده مدرن گفته شد که ارزشها و انگارههای مخصوص به خودش را دارد و با گذشت زمان به شیوهای رایج در میان ایرانیان تبدیل شده ، آنچه مشاهده میشود مدرن شدن پدیدههای سنتی است که از قرنها پیش جزئی از زندگی ایرانیان بوده است. برای مثال هم اکنون تشریفات عروسی که به لحاظ فرم یک امر سنتی است، در بیرون از خانه و در رستوران انجام میشود.در واقع آنچه باعث رواج یک پدیده مدرن یعنی رستوران شده است، همان سنت کهن است که در قالب تشریفات عروسی انجام می شود.و بدین ترتیب شاهد رواج یک پدیده مدرن توسط یک امر سنتی هستیم!
سخن آخر؛ غذا و اوقات فراغت!
دکتر فاضلی در مورد صرف غذا به مقوله دیگری هم اشاره میکند: اما رستوران رفتن و غذا خوردن در بیرون از خانه تبدیل به مهمترین شکل گذران «اوقات فراغت» در جامعه سنتی ایران شده است، دلایلی مانند عدم وجود برنامه، مکان و سرگرمیهای مناسب برای پر کردن اوقات فراغت در ساختار جامعه، باعث شده غذا خوردن در رستوران،به یک سبک زندگی در فرهنگ خانوادههای ایرانی تبدیل شود.ویژگیهای منحصر بهفرد رستوران در حوزه فرهنگ شامل مسائلی چون سرپوشیده بودن فضا، امنیت، فضای کنترل شده و آرام و مجموعه رفتارهایی که در این مکان شکل گرفته است، از جمله دلایلی لست که قابلیت استفاده خانوادگی از این مکان را در میان خانوادههای ایرانی افزایش داده است.
و در نهایت در کنار این ویژگیهای فرهنگی، شاهد تنوع بالایی در انواع غذا، قیمت آنها، گستره مکانی و فراوانیشان هستیم که این امکان را برای افراد و خانوادهها فراهم میکند تا با ارزشهای فرهنگی و پایگاههای اقتصادی مختلف و درآمد و سلیقههای متفاوت قادر به انتخاب غذایی مطابق با آنچه می خواهند، باشند.
دیدگاه تان را بنویسید