محمد درویش، در گفتوگو با «توسعه ایرانی» تأکید کرد:
راه نجات اصفهان؛ حذف کشاورزی بالادست و صنایع آببر
این روزها همه جا صحبت از اعتراضات مردم اصفهان است. خیل جمعیتی که بر بستر خشکیده زایندهرود چون رودی خروشان، صدای اعتراضشان به بیآبی به آسمان رفته است. تجمعاتی که از جمعه گذشته با حضور شمار زیادی از کشاورزانی که خواهان حقآبه برای کشت پاییزه خود بودند آغاز و با پیوستن شهروندان اصفهانی، به مطالبهای محیطزیستی تبدیل شد. مطالبهای که شاید نمونه آن در تاریخ کشور کمتر رخ داده باشد. اما مطالبهی جاری شدن آب بر بستر زایندهرود چقدر امکانپذیر است؟ و آیا برآوردهکردن آن با اجرای طرحهای پررنگی مثل انتقال آب از سرشاخههای دیگر رودخانههای کشور، دودی به چشم استانهای همجوار نخواهد بود؟ در این باره با محمد درویش، کنشگر و پژوهشگر ارشد محیطزیست گفتوگو کردیم. او از راهکارهایی گفت که اصفهان و ایران را از نابودی نجات خواهد داد:
سعیده علیپور
کسانی که در تجمعات روزهای اخیر در بستر خشک زایندهرود تجمع کردند، هرچند که خواهان موضوع مشترکی با عنوان بازگشت آب به زایندهرود هستند، اما به نظر میرسد منافع متفاوتی دارند. مثلا کشاورزان استان اصفهان، با مطالبه حقآبه کشاورزیشان، معترضان اصلی این تجمعات بودند که مردم اصفهان به آنها پیوستند، اما آیا، همین کشاورزی نبوده که اصفهان را به این روزگار کشانده و زایندهرود را خشکانده است؟
آنچه اصفهان را به این روز انداخته است، بارگذاریهای بیشتر از توان اکولوژیک استان اصفهان است. ما به بهانه توسعه کشاورزی در بالادستِ سدزایندهرود، کشاورزیهای قدیمی و دیرینه را در شرق اصفهان نابود کردیم. یعنی ما به بهانهی آباد کردن یک منطقه، منطقه دیگری را از بین بردیم. وقتی که مدیران استان اصفهان در سالیان گذشته تونلهای انتقال آب چشمه لنگان و خدنگستان را راهاندازی کردند، قصد داشتند تا دو سر شاخه کارون را که در استان اصفهان بود، با هدف اضافه کردن 170 میلیون مترمکعب به سد زایندهرود و حل مشکلات شهر اصفهان و حوزه آبخیز زایندهرود منحرف کنند. اما حتی یک قطره از این آب وارد سد زایندهرود نشد؛ چرا؟ چون در طول مسیر کشاورزان منطقه فریدونشهر و فریدن تصمیم گرفتند با موتورپمپ این آب را بردارند و اراضی مرتعی منطقه را به اراضی فاریاب یا کشتآبی تبدیل کنند و در نتیجه این اقدام بیش از 30 هزار هکتار به وسعت اراضی کشاورزی در خود استان اصفهان اضافه شد.
این مسئله از منظر دیگری هم مهم است و آن این است که وقتی شما در بالادست آب را به مصرف کشاورزی میرسانید، عملا چیزی به شرق اصفهان نمیرسد. در صورتی که وقتی آب در رودخانه جاری شود و از شهر اصفهان عبور کند و به شهرستان ورزنه که در جوار تالاب گاوخونی برسد و آنجا صرف امور کشاورزی شود؛ شاهد خشکی زایندهرود و تالاب گاوخونی نخواهیم بود. چرا که کشاورزی در منطقه ورزنه هنوز سنتی و کرتی است و در نهایت پساب این آب هم وارد گاوخونی شده و این تالاب هم احیا میشود.
پس از نظر شما خواست کشاورزان معترض با منافع محیطزیستی این منطقه در تعارض نیست؟
بههیچوجه! کشاورزانی که در صحن خشک زایندهرود جمع شدند، اگر به حقشان که حقآبه قدیمی از زمان شیخ بهایی است، برسند و رودخانه دوباره در شهر اصفهان و ورزنه جاری شود، در نهایت این موضوع به نفع محیطزیست و تابآوری تالاب گاوخونی است. در واقع در اعتراضات اخیر، خود کشاورزی با کشاورزی تضاد پیدا کرده است و کشاورزان بالادست که کشاورز هم نبودهاند آزمندانه و به واسطه سهلانگاری حاکمیت، خود را صاحب حقی میدانند که از آن حق برخوردار نبودهاند و چنین بحرانی آفریدهاند.
اما ماجرای صنایع در اصفهان هم موضوع مهمی است که هم مردم و هم کشاورزان معترض در تجمعات اخیر زایندهرود به آن اشاره میکنند. صنایعی که به نظر میرسد در کنار کشاورزی ضربه کاری دیگر را به منطقه اصفهان وارد کرده است.
بله متاسفانه صنایع به شدت آببری در اصفهان گسترش پیدا کرده است. همین سال 99 اعلام شد که صنعت فولاد مبارکه اصفهان توانسته رکوردها را جابهجا و 17 میلیون تن فولاد و محصولات جانبی تولید کند. این میزان فولاد به چیزی حدود 170 تا 200 میلیون مترمکعب آب نیاز دارد. یعنی بیشتر از دو تونل چشمه لنگان و خدنگستان. این در حالی است که این صنایع آببر تنها مختص فولاد نیست و پتروشیمیهایی که در اصفهان هستند چند برابر فولاد، آب مصرف میکنند. کارخانه پلیاکریل، کارخانههای سفال و آجرپزی و سیمان و سرامیک و صنایع دیگری که مدام در حال افزایش بارگذاریها در استان اصفهان هستند. بارگذاریهایی که اصلا با توان اکولوژیک منطقه سازگار نیست. اینها هستند که دست به دست هم داده و این بحران را آفریدهاند.
در حالی که مردم اصفهان به خشکی زایندهرود معترضند و خواهان رفع این مشکل از سوی مسئولان امر هستند، مردم استانهای همسایه مثل لرستان و چهارمحالوبختیاری نگرانند که رفع مشکل در اصفهان به قیمت مشکلات بیشتر برای این استانها تمام شود. این در حالی است که گفته میشود همین حالا هم سد زایندهرود تنها ۱۲درصد آب دارد و در چهارمحال ۲۰۰روستا با تانکر آبرسانی میشود. حتی ابراهیمی، نماینده لرستان گفته است که اگر بنابر تجمع باشد، لرستانیها که بیشتر در حقشان اجحاف شده، باید تجمع کنند.
مسئله اینجاست که ما دچار یک بیاعتمادی تاریخی هستیم. آنقدر که به ما دروغ گفته شده است، مردم باور نمیکنند. مردم در چهارمحالوبختیاری و خوزستان این راهپیمایی پرشور مردم اصفهان را باور نمیکنند و معتقدند این راهپیمایی را مافیای طرحهای انتقال آب شکل داده است تا بتواند طرح بهشتآباد را اجرا کند و از آنجایی که حاکمیت سرمایههای اجتماعی را نابود کرده است و کسانی که مردم به آنها اعتماد داشتند و توان آرام کردن مردم را دارند هم حذف شدهاند؛ موضوع پیچیده شده است. این نتیجه چند دهه تفکر تمامیتخواهانه است که به جای همه تصمیم گرفته و طرحهای انتقال آب را اجرا کرده است، ملاحظات محیطزیستی را به سخره گرفته و حالا به این بنبست خطرناک رسیده است.
آنچه اصفهان را به این روز انداخته است، بارگذاریهای بیشتر از توان اکولوژیک استان اصفهان است. ما به بهانه توسعه کشاورزی در بالادستِ سدزایندهرود، کشاورزیهای قدیمی و دیرینه را در شرق اصفهان نابود کردیم
حاکمیت در همین چند روزی که با صبوری و خردمندی منتقدان خود را تحمل کرده و اجازه داده که در اصفهان حرفها زده شود، باید با همین صبوری اجازه دهد که در چهارمحالو بختیاری، در خوزستان، در لرستان هم منتقدان و کنشگران و فعالان حوزه حرفهایشان را بزنند و رسانه ملی اینها را پخش کند و پاسخ منطقی به آنها و به نگرانیها داده شود. مردم باید بدانند که آبدار کردن زایندهرود به معنی نابود کردن کارون و کرخه و کشکان و سیمره نیست و ما میتوانیم با متناسب کردن چیدمان توسعه در هر استان، هم زایندهرود روان داشته باشیم و هم کرخه و کارون و کشکان و سیمره خروشان. این اتفاقی است که باید بیافتد. مردم به جای اینکه عادت کنند بین بد و بدتر انتخاب کنند، باید بدانند میشود معادله برد-برد هم داشت. میشود به جای اینکه مردم را وادار کنیم که یا مازوت را تحمل کنند یا خاموشی را، بگوییم که میشود هم مازوت مصرف نکرد و هم خاموشی نداشت. میشود به جای نیروگاههای آلاینده حرارتی از نیروگاههای خورشیدی استفاده کرد. واقعیت این است که راه سوم وجود دارد. در اصفهان و خوزستان و لرستان هم راه سوم وجود دارد. ما اگر حقآبه گاوخونی را مقدم بر حقآبه کشاورزی و صنعت در نظر بگیریم و زایندهرود را بر مبنای پتانسیلهای آبی رودخانه جاری کنیم و در عین حال اجازه ندهیم آبی از استان اصفهان به جای دیگر برود و نه از جای دیگر به اصفهان بیاید، همه مشکلات حل خواهد شد.
با اشارهای که به وضعیت آببری صنایع داشتید برای رفع این بحران با صنایع چه میتوان کرد؟
در کوتاه مدت صنایع باید بارگذاریهای جدید را متوقف کنند. الان برای 10 سال آینده، دهها طرح جدید توسعه صنعت فولاد، پتروشیمی در استانهای اصفهان و یزد تعریف شده که در وهله اول باید همه این طرحها متوقف و در صورت ضرورت همه به سواحل خلیج فارس و دریای عمان منتقل شود.از سوی دیگر در صورت رفع تحریمها ایران باید به تعهدات گلاسکو عمل و انتشار گازهای گلخانهای را کم کند. بنابراین دیگر نمیتواند به سراغ گسترش صنعت سیمان و صنایع انرژیبری مثل فولاد برود. تمهیدات قانونی این موضوع نیز فراهم است. در برنامه پنج ساله پنجم و ششم هم آمده است که دولت موظف است دستکم 5 هزار مگاوات برق از طریق انرژیهای خورشیدی و بادی فراهم کند و به جای صنایع آلاینده، صنایع استحصال انرژیهای نو را اصفهان یزد و فارس برپا و با استفاده از ظرفیتهای گردشگری درآمد پایدار ایجاد کند. در هر حال همه راهها به صنایع آببر و آلاینده ختم نمیشود.
کار دوم برای رفع این بحران این است که صنایع باید ارتقای نرمافزاری پیدا کنند. در حال حاضر در فولاد مبارکه اصفهان برای کاهش دمای فولاد از 450 درجه به 50 درجه برای شکلگیری، در هر ساعت هزار مترمکعب آب شیرین مصرف میشود، در صورتی که استاندارد این پروسه 10 مترمکعب است. پس ما باید به سمت ارتقای صنعت برویم و مصرف آب را در این بخش کاهش دهیم.
اگر حقآبه گاوخونی را مقدم بر حقآبه کشاورزی و صنعت در نظر بگیریم و زایندهرود را بر مبنای پتانسیلهای آبی رودخانه جاری کنیم و در عین حال اجازه ندهیم آبی از استان اصفهان به جای دیگر برود و نه از جای دیگر به اصفهان بیاید، همه مشکلات حل خواهد شد
کار سوم این است که باید اجازه داده شود پسابهایی شهری و کشاورزی پس از تصفیه وارد سفرههای آب زیرزمینی شود و به این ترتیب به تعادلبخشی سفرههای آب زیرزمینی کمک کنیم. اینکه فکر کنیم که پسابهای شهری و کشاورزی را تصفیه و در صنایع استفاده کنند و با این روش طرحهای صنایع آببر را گسترش دهند به شدت غلط است. وقتی در اصفهان با دوازده متر مکعب تراز منفی آبخوان روبرو هستیم تنها کار عقلانی این است که اجازه دهیم این پسابهای شهری و کشاورزی بعد از تصفیه وارد آبهای زیرزمینی شود و به توان زیست پالایی منطقه کمک کنند.
اگر آنچه که شما به عنوان راهکار به آن اشاره کردید اجرا نشود و بنا به تجربه، گزینه نگرانکننده پیش برده شود و عملا نتیجه اعتراضات پرشور اهالی اصفهان برای زایندهرود منجر به اجرای پروژههای مخرب انتقال آب از سرشاخه دیگر رودخانههای کشور بشود؛ چه اتفاقی در انتظار آینده محیطزیستی منطقه خواهد بود؟ و چقدر احتمال دارد دولت این راه را انتخاب کند؟
با توجه به اینکه اصفهان همین حالا هم سالانه چهار میلیارد متر مکعب از سفرههای آب زیرزمینیاش برداشت میکند و با این روند حداکثر بین 9 تا 18 سال کل آبخوان اصفهان خالی میشود، در آینده نزدیک ما با یک جمعیت بیش از 5 میلیون نفری روبرو خواهیم بود که مجبور به مهاجرت هستند و این موج مهاجرت از اصفهان به دیگر استانها به فروپاشی اصفهان و در نهایت فروپاشی کل ایران منجر میشود. به نظر میرسد که دولت هرگز اجازه این کار نخواهد داد؛ زیرا کشور از بین میرود.
به نظر شما عاقبت این بحران به چه صورت حل شود؟
همین که این بار حاکمیت اجازه داده که بدون مجوزهای مرسوم، مردم در بستر خشک زایندهرود اعتراض و تجمع کنند را باید به فال نیک گرفت. خب وقتی در این حد درایت در کشور نمود پیدا کرده است؛ چرا گمان نکنیم که کشور به سمت استحصال انرژی خورشیدی خواهد رفت، حقآبه گاوخونی را مقدم بر کشاورزی و صنعت بها خواهد داد. چرا فکر نکنیم که حاکمیت میتواند چاههای غیرمجاز را پلمپ کند و مصرف چاههای مجاز را به نصف کاهش دهد و خسارت مستقیم به ذینفعان برای 10 سال را بپردازد تا بعد از این اصفهان بتواند دوباره نفس بکشد، بدون اینکه مجبور باشد آبی را از دیگر استانها به سمت خودش هدایت کند.
دیدگاه تان را بنویسید