زندگیهایی که به خط پایان نزدیک میشوند
زندگی و مرگ قسطی با کارت ملی
بسیاری از مردم، توان خریدن گوشت ندارند و اصلا سراغ این کالای حیاتی نمیروند. آنهایی هم که از سر ناچاری و یا به هر دلیلی مجبور میشوند مقداری گوشت بخرند با تسهیلات اندیشیده شده از سوی قصابهای محترم محل، میتوانند با گرو گذاشتن کارت ملی، مقداری گوشت تهیه کنند و مبلغ آن را به صورت قسطی بپردازند. خوب این از گوشت که مشکل گرانیاش به همین سادگی حل شده است! آنهایی که توان مالی بالا و قدرت احتکار کردن، دارند کارت ملی اقشار فرودست جامعه را در مقابل وجهی گرو میگیرند تا با آن خودرو در تعداد زیاد و نیز ارز بخرند. بنابراین کارت ملی اکنون برای خود تشخص و اعتبار ویژهای یافته است و میرود که به نوعی وسیله و واسطه مبادله تبدیل شود بسیاری از این فروشندگان کالا و خدمات قسطی برنامه بازپرداخت اقساط را به شکلی برای مشتری تنظیم میکنند که خریدار ناچار است علاوه بر مبلغ اصلی آن کالا یا خدمات، مبالغی هم برای جبران سود آن بپردازد. کمتر فروشندهای هست که کالایی را بدون سود اضافی به صورت اقساط واگذار کند
آذر فخری، روزنامهنگار
یکی از مهمترین و دردناکترین آفتهای ورود به عصر رشد صنعتی و تکنولوژیک ماجرای خریدن و داشتن انواع و اقسام وسایلی است که هم در زندگی ما ضروری به نظر میرسند و هم برای در حرکت ماندن چرخ صنعت. بسیاری از ما و خانوادههایمان از دهه پنجاه به بعد این نیازها و خریدهای متعاقب آنرا تجربه کردهایم. این تجربه بهخصوص در دهههای پیش بیشتر بهصورت قسطی بود و کسی از این که کالای قسطی بخرد ابایی نداشت چرا که میزان درآمد و خرجش حتما با دخلش جور درمیآمد و حتی برای خرید قسطی تسهیلاتی دریافت میکرد. اما در دو سه دهه اخیر، از میزان خریدهای قسطی کم و کمتر شده تا جایی که در مقطعی اصلا یا به ندرت خرید قسطی در خانوادهها اتفاق نمیافتاد .
اما امروز در یک چرخش ۱۸۰ درجهای دوباره خریدهای قسطی رواج پیدا کرده اما این بار نه به واسطه رونق اقتصاد و صنعت، بلکه دقیقا به دلیل عدم توان اقتصادی متناسب با نیاز.
البته در دورهای خریدهای قسطی غالبا متکی به ارائه چک و ضامن بود و شامل وسایل خانگی و الکترونیکی میشد. این روزها اما با چالشی بزرگ در عرصه اقتصاد و سبد غذایی خانواده مواجهیم
عرصهای که در آن خانواده برای تامین نیاهای اولیه خود مانند خرید گوشت یا برخی اقلام خوراکی دیگر ناچار به نسیهخری روی آوردهاند و در این میان چون اغلب این خانوادهها از قشر کم درآمد یا بدون درآمد جامعه هستند، «کارت ملی» حکم کیمیا پیدا کرده است.
با کارت ملی میتوان گوشت قسطی خرید. اینرا همه هم شنیدهایم و هم دیدهایم. اما گاهی همین کارت ملی وسیله کسب درآمد هم میشود؛ آنهایی که توان مالی بالا و احتکار کردن، دارند کارت ملی اقشار فرودست جامعه را در مقابل وجهی گرو میگیرند تا با آن خودرو در تعداد زیاد و نیز ارز بخرند. بنابراین کارت ملی اکنون برای خود تشخص و اعتبار ویژهای یافته است و میرود که به نوعی وسیله و واسطه مبادله تبدیل شود، چیزی شبیه «بیتکوین» مجازی اما البته نه به آن گرانی و ارزشمندی . آسیبشناسان اجتماعی در زمینه خرید کالای قسطی و نیاز کاذبی که در پشت آن نهفته بسیار نظریهپردازی کردهاند
اما اکنون خرید قسطی یعنی یک روز به عقب انداختن گرسنگی . یک روز دور شدن از مرگ از مرگی که آن هم قسطی است .
زندگی قسطی؛ اما و اگرها
این روزها همهچیز را از گوشی تلفن همراه گرفته تا تلویزیون، یخچال، اتومبیل و حتی کت و شلوار را میتوان بهصورت قسطی خرید. یک دسته چک از خودتان یا از بستگان و دوستان کافی است تا شما صاحب کالای دلخواهتان شوید. دکترناصر نوبخش جامعهشناس میگوید: گرایش به خرید قسطی از زمانی رواج یافت که تجملگرایی و مصرف روزافزون بهصورت یک ارزش بدون جایگزین در جامعه تبدیل شد. مصرفیشدن، خیلی سریع اتفاق میافتد. در جامعه مصرفی، لباسهای ساده و معمولی به مارکهای خارجی مزین میشوند، اتومبیلهای گرانقیمت در خیابانهای شهر تردد میکنند و تمکن مالی و قدرت خرید به عاملی برای ارتقا در مراتب اجتماعی تبدیل میشود. بسیاری از مردم توانایی همراه شدن با موج جدید را ندارند و گاه احساس سرخوردگی و عقبافتادگی میکنند. چشم و همچشمی خانوادهها در ماراتن خرید بهویژه در میان زوجهای جوان هم بر این گرایش تاثیر گذاشته است. حالا دیگر کمتر خانوادهای را میتوان یافت که زیر بار قسط وسایل لوکس آشپزخانه یا اتومبیل گرانقیمت نباشد. شهریه دانشگاه هم امروزه بهصورت قسطی درآمده و جوانانی که هیچ منبع درآمدی ندارند برای تامین هزینههای شهریه به زندگی قسطی عادت کردهاند. از مهریههای قسطی که بگذریم ازدواجهای قسطی هم بلایی است که جوانان را از ابتدای زندگی درگیر پرداخت اقساط وام ازدواج و سایر وامها برای تامین هزینههای جهیزیه و عروسی کرده است. اگر به اطراف خودمان خوب نگاه کنیم در منزل ما هم بسیاری از کالاها قسطی است.
همه چیز در بازار هست
چه کسی میگوید ما با کمبود کالاهای اساسی در بازار مواجهیم؟ چه کسی میتواند بگوید که سفره مردم در حال کوچک ... کوچک و کوچکتر شدن است و این کوچکتر شدن همچنان ادامه دارد؟ چه کسی جرات دارد امروز آن جمله طلایی «کوچک زیباست» را به زبان آورد؟ درست است؛ همه چیز از شیرمرغ تا جان آدمیزاد در بازار هست. و همینجا مکث کنیم و بگوییم که بله جان آدمیزاد هم در بازار هست؛ کافی است برای پیوند یک عضو اعلام درخواست کنید تا جلوی در خانهتان صف بکشند. پس در بازار همهچیز هست. اما...
ما در بازار کمبود گوشت نداریم
یکی از کالاهای اساسی که اتفاقا اصلا با کمبود آن مواجه نیستیم، گوشت است. شما وارد هر قصابی و هایپرمارکتی که بشوید با چینش اشتهابرانگیز انواع گوشت مواجه میشوید. این نشان از وفور نعمت است. اما این داستان خوشمزه، پشت پرده اندوهناکی دارد.
بسیاری از مردم، توان خریدن گوشت ندارند و اصلا سراغ این کالای حیاتی نمیروند. آنهایی هم که از سر ناچاری و یا به هر دلیلی مجبور میشوند مقداری گوشت بخرند با تسهیلات اندیشیده شده از سوی قصابهای محترم محل، میتوانند با گرو گذاشتن کارت ملی، مقداری گوشت تهیه کنند و مبلغ آنرا به صورت قسطی بپردازند. خوب این از گوشت که مشکل گرانیاش به همین سادگی حل شده است!
این جا جنوب شهر است
چنین است که در جنوب شهر کاروکاسبی قصابیها از رونق افتاده. در میدان شوش برخی قصابیها نیمهتعطیلاند. میگویند برایشان فایدهای ندراد تمام روز در مغازه منتظر مشتری بمانند. یکی از آنها میگوید که تا پیش از گرانیها، روزی ٢٠ تا ٣٠ مشتری داشت، اما حالا تعداد مشتریها خیلی کم شده است: مشتریها این روزها بیشتر برای خرید نیمکیلو و ربع کیلو گوشت میآیند و آنهم گوشت بااستخوان که ارزانتر است. این قصابیها هم میگویند گرانی حاکم بر بازار مردم را به سمت و سوی خریدهای قسطی کشانده است. بعضی از قصابیها، برای فروش گوشت اقساطی «کارت ملی» مشتریان را میگیرند تا سرِ ماه با آنها تسویه کنند. یکی از این قصابان هم میگوید: بعضی از مردم که چند کیلوگوشت می خرند، در چندین نوبت پول گوشت را پرداخت میکنند.
دولتها خرید قسطی را تشویق میکنند
یک شهروند تهرانی که برای خرید جهیزیه دخترش به فروشگاهی مراجعه کرده می گوید: خرید کالاهای قسطی صرفه بیشتری دارد چون پرداخت نقدی کالاها به اقتصاد خانواده فشار میآورد، اما خرید قسطی به افرادی مثل ما اجازه میدهد با پرداخت مبلغی اندک بسیاری از کالاهای مورد نیاز را بخریم.
این در حالی است که وابسته شدن خانوادهها به زندگی قسطی موجب مخدوش شدن برنامههای بلندمدت خانواده میشود و کنترل آنها را بر سرنوشت اقتصادیشان با اشکالاتی مواجه میکند در این زمینه غلامحسین بزرگمنش، کارشناس امور پولی و بانکی معتقد است خرید قسطی نمیتواند فینفسه امری نامطلوب باشد کما اینکه در زمان رکود اقتصادی که نیاز به بالا بردن مصرف و گردش پول ضروری است، دولتها با ایجاد زمینههای خرید قسطی مردم را به این نوع معاملات تشویق میکنند. اما مشکل هنگامی بهوجود میآید که میزان اقساط ماهانه با توانایی پرداخت آن از سوی شخص، همخوانی ندارد. خانوادهها باید در خریدهای خود محتاطانه عمل کنند تا در صورت کمشدن میزان درآمد، توانایی بازپرداخت اقساط را از دست ندهند.
پیوندهای خانوادگی و فشارهای زندگی قسطی
ناصر نوبخش، جامعه شناس میگوید: بحران های عصبی، افسردگی و اختلالات روانی نتیجه تحمل قسطهای سنگین در زندگی است، در واقع تجملات و زرق و برقهای کاذب برای جوانان وقتی به دنیای واقعی زندگی بازمیگردد تبدیل به اضطرابی کشنده میشود که لذتهای استفاده از کالاهای خریداری شده را از آنها میگیرد دردسرهای خرید قسطی علاوه بر آثار اقتصادی روانی بر خانوادهها یک اثر ناپسند دیگر در پی دارد که در نتیجه آن امکان برخی سودجوییها را برای بنگاههای اقتصادی و فروشگاهها فراهم میکند. بسیاری از این فروشندگان کالا و خدمات قسطی برنامه بازپرداخت اقساط را به شکلی برای مشتری تنظیم میکنند که خریدار ناچار است علاوه بر مبلغ اصلی آن کالا یا خدمات، مبالغی هم برای جبران سود آن بپردازد. کمتر فروشندهای هست که کالایی را بدون سود اضافی به صورت اقساط واگذار کند. این مقدار سود گاه آنچنان زیاد میشود که خریدار ناچار است تا چند برابر نوبخش ادامه میدهد: میتوان به این مساله از زاویه دیگری نگاه کرد. فکر کنید خانوادهای به دلیل نداشتن توان مالی بالا قادر به رقابت با دیگر بستگان و فامیل برای داشتن زندگی ایدهآل از نگاه مادیگرایانه نباشد در این صورت فشارهای روانی بسیاری بر آن خانواده وارد میشود که در برخی مواقع افراد تحمل آنرا به واسطه زخم زبانها و حرفهایی که میشنوند ندارند. همین مساله سرآغاز اختلافات خانوادگی میان زن و شوهر و در نتیجه افزایش احتمال طلاق میشود.
داستانی از لونی دیگر
همه آنچه گفته شد را فراموش کنیم و برگردیم به ماجرای خرید قسطی کالاهای ضروری در سبد غذایی خانواده. چرا که اگر برخی هنوز میتوانند برای وسایل خانه و یا ماشین خرید و پرداخت اقساطی را تحمل کنند، اما تعداد افرادی که نیازمند نان روزانه و کفش و لباس فرزندان خود هستند رو به افزایش است. یک نگاه کلی به داستان وام دادن بانکها و موسسات مشخص میکند که مردم ما در چه شرایطی دارند روزگار میگذرانند: شما اگر دنبال پنج یا ده میلیون وام ضروری باشید، به احتمال قوی هرگز به آن نمیرسید؛ چون مشخص است که نیاز شما، یک نیاز پایه و ضروری است و شما عضوی از قشر آسیب پذیر جامعه هستید. اما اگر درخواست وام میلیاردی بدهید؛ طبعا آن شهروند محترمی هستید که میتوانید تسهیلات مورد نیاز را دریافت کنید و با سود چندبرابری آنرا به بانک برگردانید ... و یا برنگردانید و به کانادا بروید. جاییکه هنوز گوشت را بدون کارت ملی هم میفروشند!
دیدگاه تان را بنویسید