بازنشستگی؛ دوران نیروهای خاتمهیافته و بیآینده نیست
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
در کنار بحران آب، مسائل زیست محیطی، اشتغال، بیکاری و بیاعتمادی مردم به مسئولین یکی دیگر از بحرانهای مهمی که عصر حاضر با آن دست به گریبان است، «بحران میانسالی و مساله بازنشستگی» است. درواقع «بازنشستگی» یکی از مراحل اجتنابناپذیر فرایند زیستشناختی زندگی است که با رسیدن به یک محدوده سنی خاص در دوران سالمندی آغاز میشود. بنابر تعریف سازمان بهداشت جهانی دوران «سالمندی» با عبور از مرز 60 سالگی به عنوان سرنوشتی محتوم که یک روزی همه افراد جامعه با این مرحله از رشد و تحول روبرو میشوند، برههای از حیات محسوب به حساب میآید که در ایران در حدود سنین 65 تا 70 سالگی پدیدار میشود. تحقیقات درحوزه آسیبشناسی نشان می دهد بسیاری از افراد «بازنشستگی» را برههای از گستره عمر تصور میکنند که باید در این دوران به یک مرخصی دائمی بروند و خانهنشینی را برگزینند؛ اندیشه این افراد آن است که کارایی و توانمندی سابق در انجام فعالیتهای روزانه را ندارند و نمیتوانند نیروی مفید و ارزشمندی برای خانواده و جامعه خود باشند. برای این دسته از افراد دورنمای بازنشستگی بسیار ناخوشایند و بیمآور است؛ این اشخاص با بالا رفتن سن و وارد شدن به محدوده سنی سالمندی و بازنشستگی دچار تشویش و ترس از آینده میشوند. درحقیقت یکی از نشخوارهای ذهنی مهمی که این دسته از عزیزان ساعات طولانی از روزبا آن درگیر هستند ناکافی بودن عواید بازنشستگی برای تهیه مخارج زندگی است؛ ترس دایم بازنشستگان آن است مبادا حقوق آنها کفاف هزینههایشان را ندهد و شرمنده خانواده، همسر و فرزندان خویش شوند. درواقع فرد با بازنشستگی موقعیت شغلی-اجتماعی خود را از دست میدهد، و بالطبع ترس دارد که زیر فشارهای ناشی از نابسامانیهای اقتصادی و سیاسی کشور مبادا با بحران مالی مواجه شود. ازاینرو روانشناسان براساس نتایج یافتههای تحقیقاتی بیان کردهاند یکی از مهمترین بحرانهای افراد بازنشسته در کنار نگرانیهای مالی، تغییر در فعالیتهای روزانه آنان در زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی میباشد. البته مشکلات عاطفی و روحی، تغییر روابط و مناسبات زناشویی، نگرانی از افزایش ساعات استراحت، ترک عادات روزانه، احساس مضاعف انزوا، افسردگی و احساس پوچی نیز از دیگر دغدغههایی است که افراد در دوران بازنشستگی-سالخوردگی با آنها درگیر هستند. آنها بطور دائم با این دلمشغولی دستوپنجه نرم میکنند که شاید نتوانند در خانه ماندنهای طولانی مدت را تحمل کنند و یا اینکه شاید نتوانند مشکلات مالی این دوران را هضم نمایند؛ درواقع همین وسواسهای فکری که بطور پیوسته با آنها درگیر هستند موجبات تنیدگی و فشارهای روانی بیشماری را برای آنان فراهم میکند. درنهایت مجموعه این عوامل همگی دست به دست هم میدهند تا آنها بطور کلی میل به زندگی و زنده ماندن را از دست بدهند. پیرو مطالب ذکر شده روانشناسان بر این باورند مهمترین و برجستهترین مشکل عاطفی افراد بازنشسته، افسردگی است که فرد بدلیل تغییر در نحوه رسیدگی به اعضای خانواده و فرزندان، عدم هماهنگی با تغییرات بوجود آمده و همچنین کاهش توانمندی در وضعیت سلامتی، خود را فردی زبون و از کار افتاده تجسم میکند. ازاینرو روانشناسان به افرادی که در آستانه میانسالی و ورود به دنیای بازنشستگی هستند تاکید میکنند قبل ازپا گذاشتن به این مرحله جدید از زندگانی، حتما از لحاظ ظرفیتهای روحی و روانی آمادگیهای لازم را برای مواجهه با این دوران کسب نمایند. این عزیزان میتوانند با پروراندن افکار مثبت درباره وضعیت جدید خویش، انگیزه و روحیه امیدواری را در جریان حیات خویش تقویت کنند تا به این ترتیب از افسردگی و احساس انزوای دوران سالمندی پیشگیری نمایند. باتوجه به مطالب مطرح شده بطور خلاصه میتوان گفت «سالمندی و بازنشستگی» نیز همچون سایر مراحل رشدی-تحولی به عنوان یکی از دورانهای اجتنابناپذیر فراخنای زندگی محسوب میشود؛ ازاینرو روانشناسان توصیه میکنند افراد به فراخور شدت ترسها و دغدغههایی که در این مرحله از رشد تجربه میکنند، میتوانند درباره احساسات و احوالات درونی خویش نسبت به این تحول بزرگ با روانشناسان مجرب و کارآزموده به صحبت بپردازند، تا با بهرهمندی از مساعدتهای دلسوزانه و حرفهای متخصصان و همچنین رویآوردن به داشتن برنامههای آموزشی و تفریحی هدفمند و مشخص، گزینههای بیشتری درباره اینکه چگونه میتوانند یک زندگی مطلوب و شاد در ایام سالمندی و بازنشستگی داشته باشند تا سرانجام بتوانند فرصتهای جدید برای زندگی بهتر را کسب کنند.
دیدگاه تان را بنویسید