اگر شما می فرمایید، چشم!
آسیه ویسی
سلام آقای رئیسجمهور
با احترام و تهیت
هرچهقدر هم شما بگویید، توصیه کنید و حتی دستور بدهید که ما نگران نباشیم؛ اوضاع طوری است که دست خودمان نیست و کلا نگرانیم. نه بهخاطر اینکه فردا چه خواد شد. باور بفرمایید ما اصلا نگران فردا نیستیم. چون اصلا امیدی به آمدنش نداریم و خیالمان از آن بابت راحت است. ما نگران همین امروزیم. همین لحظهای که داریم به هم سلام میدهیم یا از هم خداحافظی میکنیم. نگران امروز صبحی که گذشت و قرار است خبرهایی در بارهاش در خبرگزاریها بخوانیم. نگران این هستیم که تا شب، چه خواهد شد، آنهم در حالیکه هر کدام از ما سرمان گرم چیزی است که نه دوستش داریم و نه دل خوشی نسبت به آن.
ببینید آقای رئیسجمهور، هر چهقدر هم پدرها و مادرها، به بچهها دلگرمی بدهند، باز هم بچهها، با دیدن اوضاع بههم ریخته خانه و نه... اصلا چرا اینقدر پیچیدهاش کنیم، با همان تنفس اتمسفر و حضور در فضای خانه، عمیقا احساس میکنند که اوضاع خوب نیست و این «نگران نباشید»ها یعنی اینکه دقیقا یک چیزی این وسط هست که باید نگرانش بود، منتها بزرگترها دارند از ما پنهانش میکنند.
همین دیروز که از خواب بیدار شدیم و از خانه زدیم بیرون، تا شب که به خانه برگردیم؛ سه نفر خودکشی کردند:
-یک دختر جوان که دانشجوی زبان فرانسه در دانشگاه تهران بود - رشته و دانشگاهی که خیلیها آرزو و رویایش را دارند- ساعت 12 و نیم خودش را از ارتفاع یک پارکینگ پرت کرد پایین.
-هشت ساعت بعد از او، یک دختر 13 ساله در خانه خودشان، خودش را حلق آویز کرد؛ والدینش میگویند با هم هیچ مشکلی نداشتند. پس باید این وسط دنبال پرتقالفروش بگردیم برای این که احتمالا جز او مقصری وجود ندارد.
-صبح روز بعدش هم یک پسر 14 ساله، با بلعیدن قرص برنج تکلیف خودش را با زندگی و مرگ مشخص کرد. البته اینجا پرتقالفروش پیدا شده: عطاری که قرص برنج را به پسرک فروخته، متهم است.
می بینید؟ با اینکه خیلی دوست داریم حرف شما را که برای ما مثل پدر هستید، گوش بدهیم و نگران نباشیم، اما اوضاع شهر، و کوچه و خیابانهایش طوری است که مدام احساس اضطراب میکنیم.
ما هم مثل شما از سیاهنمایی بدمان میآید؛ دلمان برای خبرهای خوش، برای دعوت به یک جشن تولد یا یک عروسی لک زده است. دلمان یک دورهمی شاد میخواهد انباشته از بیخیالی، بدون بحث سیاسی و تحلیل اقتصادی.
اما این روزها نه کسی تاریخ تولد کسی را بهخاطر دارد و نه کسی ازدواج میکند. دورهمیها هم که خیلی گران شدهاند؛ مثل همهچیز که خیلی گران شدهاند.
باور کنید آقای رئیسجمهور، اینها اصلا سیاه نمایی نیست، واقعیتهایی است که مدام ما از آنها فرار میکنیم و مدام آنها از ما جلو میزنند. ما هم دوست نداریم خبرهای بد بشنویم. حتی از بازنشر خیلی از اخبار خودداری میکنیم و دربارهاش با کسی حرف نمیزنیم، اما زور خبرهای بد و اتفاقات ناگوار از ما بیشتر است.
باز با تمام این تفاصیل اگر شما میفرمایید نگران نباشیم؛ چشم. نگران نمیشویم. اما برای این کار نه باید تلویزیون تماشا کنیم، نه روزنامه بخوانیم و نه سراغ کانالهای خبری و خبرگزاریها برویم و نه به فیش حقوقمان نگاه کنیم و نه به فروشگاه و خرید برویم. ما فقط اینطوری میتوانیم نگران نباشیم.
دیدگاه تان را بنویسید