تغییراتی که اعتبار نظام آموزشی را زیر سوال برده است
از اشتباه تا حذفهای ایدئولوژیک در کتابهای درسی
سعیده علیپور
در حالی که در ماههای اخیر بارها اخبار تغییرات در متون و تصاویر و حذف چهرهها و نمادهای ملی و تاریخی ایران در کتابهای درسی، منتشر شده است، دیروز باز هم خبری در خصوص حذف نام مولانا، شاعر بلندآوازه کشور از کتاب فارسی پایه نهم خبرساز شد. خبری که گرچه خیلی زود با توضیح بسیاری از صاحبنظران حوزه ادبیات، از حیطه حذفیات و تغییرات بحثبرانگیز کتابهای درسی در چند ماهه اخیر خارج شد، اما بار دیگر بحث چگونگی تالیف، تصحیح، حذف و گزینش محتوا در کتابهای درسی را به خصوص در حوزههای ادبیات و تاریخ داغ کرد.
در موضوع اخیر که دیروز خبرساز شد؛ در درس چهارم کتاب فارسی سال نهم، این طور آمده بود:
«...مولانا جلالالدین گفته است: تا توانی میگریز از یار بد/ یار بد بدتر بود از مار بد/مار بد تنها تو را بر جان زند / یار بد بر جان و بر ایمان زند». شعری جعلی، منسوب به مولانا که به اشتباه در سالهای پیش به نام همین شاعر در کتاب درسی به دانشآموزان تدریس میشد، اما امسال نام «مولانا» به «شاعری» تغییر کرد. اشتباهی که برخی معتقدند، فراوان در کتابهای درسی رخ داده و به همین دلیل اعتبار این کتابها را به چالش کشیده است.
چهار ماه پرجنجال
گرچه این بار تغییر در کتاب درسی در جهتی درست و در راستای اصلاح اشتباهی بوده که در سالیان گذشته در کتاب درسی رخ داده بود، اما واقعیت این است که در حدود چهار ماهی که از بازگشایی مدارس میگذرد، هر از گاهی اخبار عجیبی از تغییرات در کتابهای درسی شنیده میشود؛ از حذف تصاویر دختران از روی کتاب علوم دبستان گرفته، تا حذف مقبره کوروش و نام خسرو انوشیروان. حتی از سوی دیگر، داستانهای برخی نویسندگانی که در کتب درسی استفاده شده است نیز دستخوش تغییراتی شده. به طوری که در متنی از نادر ابراهیمی و داستانی از هوشنگ مرادی کرمانی به طرزی آشکار دست برده میشود.
این تغییرات گرچه گاهی در تصاویر کتابهای عربی، علوم یا ریاضی یا سایر کتابها رخ داده، اما معمولا بیش از همه کتابهای ادبیات و تاریخ را نشانه گرفته است.
کمتر از یک سال پیش بود که خبر حذف جنایات روسها از کتاب درسی خبرساز شد. برخی از منتقدین این تغییرات را در جهت تطهیر سابقه روسیه در ایران عنوان کردند، حتی حجتالاسلام علی ذوعلم، رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی درباره حذف مطالب مربوط به جنایات روسها در کتاب فارسی دوره متوسطه دوم گفته بود که اگر اکنون دولت روسیه با ما همکاری و تعامل دارد به معنی صرفنظر کردن مردم از بخشی از تاریخ نیست و دستکاری در تاریخ را قبول نداریم و قول اصلاح داد. هر چند این اصلاحات اعمال نشد.
از سوی دیگر در حالی که در سالیان اخیر نام بسیاری از شاعران و نویسندگان معاصر در کتابهای درسی حتی ذکر هم نمیشود، برخی از آنها طی سالیان مختلف از کتابهای درسی حذف شدهاند.
بی سلیقگی در گزینش
لابد اگر دوران مدرسه را فراموش کرده یا به هر دلیل تحصیلاتمان را از مجرای آموزش و پرورش داخلی دنبال نکرده باشیم، حضور نویسندگان درجه اول و شاعران بزرگ معاصر در کتابهای درسی ایران را از بدیهیات تلقی خواهیم کرد. این در حالی است که نام بسیاری از نویسندگان و شاعران معاصر در کتابهای درسی نیست.
حسن ذوالفقاری، پژوهشگر ادبیات: با بیان اینکه کتابهای درسی وجاهت علمی ندارند، درباره تغییرات کتابهای فارسی میگوید: «پشت صحنه این تغییرات و صحنهگردان این تحولات همان دلواپسانی هستند که بیآنکه خود بینش ادبی داشته باشند، صرفاً با نگاههای خشک و تعصبآمیز، کتاب درسی را به جریده و رسانه تبلیغاتی بدل کردهاند»
وحید دباغیان، کارشناس ارشد زبان وادبیات فارسی است، او سالهاست که در منطقه 12 تهران ادبیات درس میدهد و معتقد است که کتابهای ادبیات چندان با سلیقه نوجوانان امروزی تنظیم نشدهاند. او میگوید: «در کتابهای درسی شعر معاصر کم است و از شاعران نامآشنای معاصر نامی برده نشده. از ترانه خبری نیست، به طنز اجتماعی حتی در حد گل آقای خودمان هم پرداخته نمیشود. با این اوصاف نمیشود از بچهها توقع داشت که به کتابهای درسی علاقه نشان دهند».
او حتی به گزینشهای نه چندان با سلیقه از متون کهن اشاره میکند و میگوید: «حتی میبینیم، برخی متون کلاسیکی که در کتابهای درسی آمده، مناسبترین انتخاب برای ترغیب دانشآموز به خواندن ادبیات نیست. مثلا دیباچه گلستان سعدی انتخاب میشود که نثری دشوار دارد، در حالی که بسیاری از قسمتهای دیگر گلستان سعدی پر از طنازی و رندی است، انگار مولفان بیش از آنکه هر چه بیشتر به دنبال جذب دانشآموز برای خواندن و خواندن باشند، به دنبال لغت، آرایه، دستور زبان و... هستند.»
اما همیشه شاید قسمتهای سخت و دشوارخوان ادبیات کهن مصداق انتخابهای نادرست برای کتابهای درسی نباشند. متنهای سخت ادبیات قدیم دستکم نثرهای درست و استواری دارند. یکی از مشکلات این است که گاهی هم متنهایی با فارسی سست برای کتابهای درسی انتخاب میشوند. یک نمونه آن را میتوان در کتاب ادبیات اول متوسطه یافت؛ تعزیهای با عنوان «میرعلم دار» در هفت صفحه. به عقیده بعضی از آموزگاران، این متن نه تنها متن فاخری نیست، که حتی شعرها و بیتهای آن بسیار ضعیف است و نتیجه این انتخاب میتواند زمینهساز دلزدگی دانشآموزان از این نوع متون باشد، در حالی که میتوان از متون مذهبی با کیفیت ادبی بیشتر و ارزش زیبایی شناختی بالاتر، به عنوان متن درسی و آموزشی، استفاده کرد.
این در حالی است که در طول سالیان گذشته برخی متون با وجود استواری نثر و غنای مفاهیم از کتابهای درسی حذف شدهاند. مثلا در سالهای گذشته در کتاب ادبیات سوم انسانی بخشی از فیلمنامه {طومارشیخ شرزین} بهرام بیضایی چاپ شده بود که اکنون نیست. متون دیگری که حذف آنها از کتابهای درسی انتقادهای زیادی را از سوی معلمان ادبیات در پی داشت، «مشروطه خالی» از دهخدا و «حاکم و فراشان» از زینالعابدین مراغهای بودند. متونی که علاوه بر نثر شیرین و جذاب، گوشهای از فضای سیاسی دورهای را با طنازی به تصویر میکشیدند.
یک مولف قدیمی کتب درسی میگوید: «پیش از تالیف کتاب درسی، برنامه درسی نوشته میشود. این برنامه درسی هم منشعب از برنامه نظام آموزشی است. که در کشور ما تحت عنوان«سند تحول» از آن یاد میکنند»
سانسور در کتابهای درسی
کتابهای ادبیات درسی برای برخی دانشآموزان شاید اولین و آخرین کتاب مورد مطالعه باشد. بسیاری به دلیل ترک تحصیل، رشد نکردن در محیط فرهنگی و دسترسی نداشتن به کتاب، ممکن است هیچ وقت بهرهای از مطالعه آزاد نبرند، این موضوع کار مولفان کتابهای درسی را ویژه و یگانه میکند. اما به گفته حسن ذوالفقاری، پژوهشگر ادبیات که در سالهای 76 تا سال 1384 جزو تیم مولفان کتابهای درسی ادبیات موانع زیادی باعث میشود که متون گزینش شده برای کتابهای درسی آنطور که باید و شاید درخور نباشد. او میگوید: «پیش از تالیف کتاب درسی، برنامه درسی نوشته میشود. این برنامه درسی هم منشعب از برنامه نظام آموزشی است. که در کشور ما تحتعنوان «سند تحول» از آن یاد میکنند. این سند به مولف تکلیف میکند که کتابهای درسی، چه اهدافی را باید دنبال کنند».
اسناد بالادستی، که توصیههایی برای مفاهیم دروس دارد، کار را برای مولفان کتابهای درسی سخت میکند. اعمال گرایشهای نظام سیاسی حاکم درست در همین نقطه گریبان ادبیات را میگیرد و از آنجایی که این با روح فراایدئولوژیکی هنر همخوانی ندارد، حاصلش هم چیزی است که مورد پسند روح سرکش نوجوانان دانشآموز نیست.
ذوالفقاری با بیان اینکه کتابهای درسی وجاهت علمی ندارند، درباره تغییرات کتابهای فارسی میگوید: «پشت صحنه این تغییرات و صحنهگردان این تحولات همان دلواپسانی هستند که بیآنکه خود بینش ادبی داشته باشند، صرفاً با نگاههای خشک و تعصبآمیز، کتاب درسی را به جریده و رسانه تبلیغاتی بدل کردهاند».
کاهش اعتبار مدرسه
اما این حذفیات و گاهی اشتباهات فاحش در کتابهای درسی علاوه بر کارکردهای رسانهای روز تبعات نامطلوبی هم به همراه دارد. در این باره مرتضی نظری، کارشناس آموزشی میگوید: «کتاب درسی، هویت نظام آموزشی و فرهنگی یک کشور است. وقتی جامعه علمی و فرهنگی کشور صدای گلایه نویسندهای که در شعر یا داستانش دست بردهاند را میشنود یا وقتی هزاران معلم شریفی که با حذف نمادهای فرهنگی و ملی و دینی مواجه میشوند یا میلیونها خانوادهای که از رسانهها متوجه چنین آشفتگیهایی در محتوای آموزش رسمی فرزندانشان میشوند، همگی به یک نتیجه منجر میشود: کاهش مقبولیت و اعتبار نهاد مدرسه. اگر کارشناسان و مدیران خرد و کلان نهاد تعلیم و تربیت در برابر رفتارهای هیجانی و سلیقهای مدیرانی که چند صباحی میآیند و میروند، سکوت کنند، نتیجهاش تضعیف مدرسه و اُفت اعتبار معلم و جریان یادگیری است».
دیدگاه تان را بنویسید