گزارش «توسعه ایرانی» از انتقال آب رودخانه کرج به تهران
بذل و بخشش از کیسه کدام خلیفه؟
نازیلا مرادی
پاییز امسال جاده چالوس، شاید پاییز ماندگار و بیبرگشتی باشد و در حافظه تاریخ ثبت شود. در این پاییز زیبا، در همهمه و ازدحام تبلیغات رسانهای و نور فلاشها و لنزهای دوربینها، پروژهای افتتاح شد که چون قاتلی سرسخت و بیرحم، کمر به قتل طبیعت بسته است. صحبت از افتتاح پروژه انتقال آب رودخانه کرج برای تامین آب شرب تهران است؛ پروژهای که درختان آزاد و بلند سرو، سپیدار و چناران را به خاک میاندازد و حاشیه رودخانه را به زمینی خشک و بیبار تبدیل میکند.
این پروژه در حالی افتتاح شد که صدای اعتراض فعالان محیط زیست کرج در گلو ماند و لابیها و بیانیههای متعدد سمنها یا همان تشکلهای زیست محیطی استان راه به جایی نبرد.
لابیها و رایزنیهای نمایندگان فعلی کرج در مجلس و بیانیه اعتراضی فدراسیون کوهنوردی نیز که به امضای همه کوهنوردان البرزی رسید، تغییری حتی در روند اجرای این پروژه ایفا نکرد. انتقال سهم حداکثری حقآبه رودخانه کرج به تهران و سهم اندک باغات و زمینهای کشاورزی البرز از این حقابه، مرگ حتمی و زودهنگام اکوسیستم منطقه و طبیعت و محیط زیست حاشیه رودخانه کرج و اراضی مجاور آن را در پی خواهد داشت.
دور نیست که از طبیعت آزاد و پربار پایین دست سد کرج تنها تصاویری چند به یادگار بماند. اکنون نفسهای البرز به شماره افتاده است.
با اجرای این پروژه آیا از طبیعت زیبای جاده چالوس که بنا بود در فهرست آثار ملی ثبت شود چیزی به جا میماند؟ آیا میتوان امیدوار بود که در آینده نهچندان دور هنوز هم مسیر پایین دست سد کرج مقصد گردشگران بومی و شهرهای همجوار باشد؟ بر سر باغداران و کشاورزان بومی و بومیانی که درآمدشان از قِبل گردشگری بود چه میآید؟ تاریخ، خود به این پرسشها به درستی پاسخ خواهد داد.
چنبره پایتخت بر منابع آبی کرج
انتقال آب رودخانه کرج به تهران در تاریخ ریشه دارد. این اولین باری نیست که کرج بار کمآبی و سوءمدیریت پایتخت را بر دوش میکشد.
از۱۷۰سال پیش، یعنی از زمان حکومت محمدشاه قاجار تا به امروز، هر بار که تهران تشنه شد، مسئولان وقت دست به دامان رودخانه کرج شدند. این بذل و بخششها در شرایطی صورت میگرفت که وسعت اراضی کشاورزی و باغهای حاشیه و اطراف رودخانه کرج به واسطه کمآبی، به مرور زمان کمتر وکمتر میشد، اما سایه سنگین پایتخت بر منابع آبی شهر و بعدها استان همجوار، همواره اولویت را به تهران مبخشید.
این در حالی است که در حال حاضر ۷۸ درصد از منابع آب استان البرز، از منابع زیرزمینی و ۲۲ درصد نیز از آبهای سطحی تامین میشود؛ در صورتی که این درصد برای تهران ۵۰ به ۵۰ است و کسی به این پرسش پاسخ نمیدهد که دلیل این تبعیض و توزیع ناعادلانه و نابرابر منابع، بین تهران و کرج چیست؟
الهه ابوالحسنی، استاد دانشگاه که خود از اهالی روستای بیلقان در جاده چالوس است، با اشاره به پیشینه انتقال آب به پایتخت به «توسعه ایرانی» میگوید: «چهار رودخانه آب شیرین با عالیترین کیفیت و با حجم بسیار زیاد که در چهار فصل پرآب هستند، عبارتند از طالقان، کرج، کن سولقان و جاجرود. متاسفانه از دوره پهلوی دوم تا به امروز، آب هر چهار رودخانه به تهران سرازیر میشود. روزانه چندین میلیون متر مکعب آب تصفیه شده وارد شمال تهران میشود و تا هنگام شب همین مقدار فاضلاب در جنوب تهران با بوی متعفن انباشته میشود. این آبها در شرایطی به تهران منتقل میشود که زمینها و باغات حاشیه این چهار رودخانه بزرگ از آب چاه برای مصارف روزانه خود استفاده میکنند و از آب تصفیه شده محروم هستند. نمونه بارز این ادعا، روستای بیلقان است که نزدیک به نیم قرن است که یکی از بزرگترین تصفیهخانههای آب آشامیدنی کشور در آن احداث شده ولی آب تصفیه شده در این مرکز، مستقیما به تهران رفته و ساکنین این روستا هنوز هم آب ناسالم وتصفیه نشده را مصرف میکنند.»
مسئولان غیربومی، بیتفاوت و آسیبزا
امروز بیش از هر زمان دیگری، دامنه تصمیمات ناصواب و تبعات مدیریت ناکارآمد درگذشته، مؤید این است که مسئولان و مدیران شهری باید بومی آن شهر یا استان باشد. این در حالی است که انتصاب شهرداران و استانداران و مسئولان سایر دستگاههای دولتی در کرج، بجز مواردی انگشتشمار، همواره از میان انتصابهای فرمایشی بوده است. شاید یکی از مهمترین دلایل عقب ماندن استان البرز از استانداردهای رشد و توسعه در همین نکته نهفته باشد. چگونه میتوان انتظار داشت شهردار یا استانداری که امروز در شهر ما گماشته شده و فردا جل و پلاسش را جمع میکند و پربارتر! به شهری دیگر میرود، دلسوزانه به روند تصویب و اجرای پروژهها بپردازد؟
در پروژه انتقال آب رودخانه کرج به تهران نیز بیتفاوتی و عدم پیگیری مسئولان وقت نسبت به آثار مخرب زیست محیطی، کاملا مشهود است.
برزو کلانتری، از فعالان منتقد در پروژه مذکور که خود نیز ساکن جاده چالوس است به «توسعه ایرانی» میگوید: «حتی نمیتوان فاجعهای را که در انتظار رود زیبای چندهزارساله کرج است، تصور کرد. تاریخ البرز تا ابد نام مدیران البرز را به یاد خواهد داشت و آنها را نخواهد بخشید. نمایندگان مجلس در دورههای مختلف مدیران نالایق را به البرز تحمیل کردند. آیندگان باید بدانند که ما برای توقف اجرای این پروژه تلاش کردیم، اما مسئولین امر همراهی نکردند و دست آخر آن شد که نباید میشد.»
انتقال رودخانه، جنگل را بیابان میکند!
گمانهزنیها حکایت از آن دارد که از منظر زیستمحیطی، انتقال تونلی آب رودخانه کرج از پاییندست سد امیرکبیر، منجر به خشک شدن ۲۵ کیلومتر از مسیر رودخانه خواهد شد و خشک شدن این ۲۵ کیلومتر به معنای از بین رفتن حجم وسیعی از باغات و مزارع است و آثار سوء زیادی به دنبال خواهد داشت. تضعیف سفرههای آب زیرزمینی، فرونشست خاک، تخریب پوشش گیاهی منطقه، تهدید حیات برخی گونههای جانوری و آثار سوء بر اکوسیستم منطقه، از جمله مواردی است که از تهدیدهای زیست محیطی این پروژه به شمار میرود.
سعید کاراندیش، پزشک متولد جاده چالوس با تاکید بر مدیریت ناکارآمد منابع آبی در کشور، در این مورد به «توسعه ایرانی» میگوید: «از تبعات میان مدت انتقال آب رودخانه کرج به تهرانتبدیل این رود زلال زیبا به یک مرداب و مرگ صدها گونه گیاهی و جانوری وابسته به آن است. سرنوشت غم انگیزی که قبلا برای زایندهرود رقم خورد. در تهران میتوان مانند سایر شهرهای مدرن جهان با استفاده از روشهای مدرن، آب مورد نیاز برای صنعت و آبیاری درختان را از بازیافت آب پسماند تامین و با این روش از هدر رفتن میلیاردها لیتر آب قابل شرب جلوگیری کرد. در تاریخ جهان بیسابقه است که رود و طبیعتی در این حد زیبا و شگفتانگیز را این چنین بیرحمانه، قربانی بیمبالاتی مدیران شود.»
حقابه، مطالبهای بیپاسخ
حقابه به زبان ساده یعنی حق یک کاربر یا مصرفکننده در استفاده از یک منبع آب مثل رودخانه، جویبار، تالاب یا منبع آب زیرزمینی. مهمترین سند تعیین میزان حقآبه رودخانه کرج به دوره قاجار و زمان صدارت امیرکبیر باز میگردد. در این سند که هنوز هم دستنویس آن موجود است به زیبایی، سهم آب همه ساکنین پاییندست رودخانه، حتی یافتآباد و سرخهحصار نیز تعیین شده است و تا سال۱۳۷۰ نیز تخصیص میزان حقابه از همین سند پیروی کرده و آب شرب و آب مورد نیاز زراعت کشاورزان را به خوبی تامین کرده است.
بر اساس مطالعات وزارت نیرو، میزان حق آبه برای رودخانه کرج ۶۴.۵ میلیون مترمکعب در سال تعیین شده ولی این رودخانه برای ادامه حیات و زیست بوم نیاز به حقآبهای سه برابری دارد.
فردین حکیمی، مدیرکل سازمان حفاظت محیط زیست استان البرز، هفته پیش در گفتگو با ایرنا به این مطلب اشاره کرد که رودخانه کرج از قدیم، یکی از رودخانههای مهم حفاظت شده کشور بوده که علاوه بر تامین آب شرب، به لحاظ زیستگاهی نیز دارای اهمیت ویژه است.
این رودخانه بهعنوان زیستگاه اصلی ماهی قزلآلای خال قرمز(گونه حمایت شده) تلقی می شود لذا تامین حقابه زیست محیطی برای حیات طبیعی رودخانه و آبزیان، کاملا ضروری است.
حکیمی معتقد است میزان حقابه در نظر گرفته شده بعنوان حقابه زیست محیطی رودخانه کرج، براساس نتایج مطالعات وزارت نیرو بوده که این میزان تخصیص، برای حفظ کیفیت و شرایط زیست محیطی رودخانه مطلوب نبوده و مورد تایید محیط زیست نیست.
ازاینرو تاکید سازمان تحت ریاست وی، بازنگری در تخصیص حقابه زیست محیطی است که بر اساس نتایج مطالعات دانشگاه پردیس کشاورزی کرج، در سال ۱۳۹۷، مشخص شده است.
مدیرکل حفاظت محیط زیست استان البرز تاکید دارد که برای تحقق این موضوع مهم و جلوگیری از هر گونه تبعات منفی، باید از طریق سازمان حفاظت محیط زیست، نمایندگان کرج در مجلس شورای اسلامی و سایر مسئولان استانی تلاش شود تا با ارائه راهکارها و روشهای جایگزین (انتقال بخشی دیگر از آب از طریق آبگیر بیلقان و ...) و حقابه مناسب، از خطر احتمالی نابودی رودخانه کرج جلوگیری شود.
لازم به ذکر است نمایندگان کرج در مجلس شورای اسلامی نیز پیگیر موضوع تغییر میزان حقآبه رودخانه کرج هستند. علیرضا عباسی، نماینده مردم کرج در مجلس، بر این باور است که مصوبه هیئت وزیران میزان حقابه برای رودخانه کرج را ۶۳/۲ میلیون متر مکعب در نظر گرفته است؛ اما بنا به نظر کارشناسان و متخصصان و همچنین طبق طرح مطالعاتی پژوهشگران، باید ۱۸۱/۴ میلیون متر مکعب به عنوان حقابه زیست محیطی رودخانه کرج در نظر گرفته شود. با این تفاسیر اکنون این پرسش پیش میآید، چرا وزارت نیرو در قبال طرح مطالعاتی مبنی بر حقابه رودخانه کرج سکوت کرده است؟
به عقیده نماینده کرج، شورای امنیت ملی، وزارت نیرو را مکلف کرده که آب با کیفیت به تهران برساند و از آن طرف وزارتخانه را مکلف میکند که روستاهای حاشیه رودخانه را به شبکه تصفیهخانه وصل کند. پس به نظر میرسد پایین دست سد کرج در ملاحظات به حساب نیامده است و نگاه شورای امنیت ملی تنها معطوف به تهران بوده است.
همانگونه که از سخنان مسئولان البرز نیز پیداست، حقابه تخصیصی به پایین دست سد کرج، به هیچ وجه کافی نیست. بر اساس مطالعات صورت گرفته، با توجه به قابلیت انتقال آب به میزان ۱۳ متر مکعب در ثانیه، باید ۷ متر مکعب در ثانیه از این حقآبه به استان البرز تخصیص داده شود.
در این میان سکوت سنگین وزارت نیرو در تغییر میزان حقابه تخصیص یافته به استان البرز، جای تامل دارد.
چراغی که به خانه روا بود
در گفتگو با ساکنین روستاها و مناطق پایین دست جاده چالوس مهمترین نکتهای که بسیار پررنگ مطرح میشود حیات استان البرز زیر سایه سنگین پایتخت است. انگار که فلسفه وجود شهرها و استانهای همجوار پایتخت، تنها بسیج منابع و امکانات و سرازیر کردن آن به چاه ویل ملزومات توسعه تهران است.
نسرین فیضی که زادگاهش یکی از روستاهای پایین دست جاده چالوس است، میگوید: «چرا نباید منابع و امکانات کرج صرف خود کرج شود؟ چرا در طول تاریخ همیشه نیازها و پیشرفت کرج فدای توسعه تهران شده است؟»
به راستی این بذل و بخشش بیپایان منابع استان البرز به تهران از کیسه کدام خلیفه است؟ اگر دست اندرکاران به جای تصمیمگیری درباره منابع یک استان تحت عنوان (طرح ملی)، مدیریت صحیح مصرف آب در تهران را در دستور کار خود قرار میدادند، قطعا امروز شاهد نبودیم که سهم البرز از آب رودخانه کرج، استخرهای اختصاصی برجهای شمال شهر تهران را پر کند.
دیدگاه تان را بنویسید