حقوق نادیده کودکان طلاق و چالشهای پیشرو
ثریا عزیزپناه، پژوهشگر مسائل اجتماعی
بسیاری از والدین نگران تأثیرات منفی طلاق بر روح و روان کودکانشان هستند و برخی از آنها به همین دلیل از طلاق صرفنظر میکنند. والدین باید تأثیرات طلاق بر کودکان را شناسایی کرده و آن را کاهش دهند. در بین والدین وجود تنش میتواند با پنهانکاری در مقابل کودک همراه باشد، اما امروزه این اقدام به دلیل آپارتماننشینی به شکل کامل امکانپذیر نیست. در شرایط کنونی والدین باید میزان مشاجره یا درگیری را حتیالامکان کاهش دهند. در این وضعیت کودک نباید در روند حل مسئله بین والدین قرار گیرد. در اصل وجود مسئله یا درگیری در بین والدین نباید زندگی کودک ازلحاظ روحی، روانی و جسمی را تحت تأثیر قرار دهد. کودکان در سنین پایین از وجود تنش در بین والدینشان مطلع میشوند.
در اغلب موارد نگرش بزرگسالان و والدین نسبت به درک کودکان از شرایط موجود صحیح نیست، چون والدین بر این باورند که کودکان متوجه شرایط زیستیشان نمیشوند و به سهولت در مقابل کودکان مشاجره یا پرخاشگری میکنند. والدین باید بدانند نحوه تعاملاتشان بهمرورزمان رفتار کودکان را شکل میدهد. با این تفاسیر اگر کودک در خانواده شاهد مشاجرات و خشونتورزی والدین نسبت به یکدیگر باشد، طبیعتاً اینگونه رفتارها در نهاد آنها شکل میگیرد. در اغلب موارد این کودکان خواستههایشان را به دیگران تحمیل میکنند. بنابراین در برخی مواقع والدین بدون اطلاع از تبعات رفتارشان کودکان را در معرض آموزشهای نامناسب و غیراصولی قرار میدهند.
امروزه در فضای شهرنشینی شاهد رفتارهای متعدد و انتقال آن به کودکان هستیم. برای مثال مشاجره یکی از مسائل انکارناپذیر در زندگی انسانها بهویژه زوجهاست. در این شرایط توصیه میشود که زوجها حتیالامکان از اعمال خشونتهای کلامی، غیرکلامی و فیزیکی در مقابل کودکان خودداری کنند. این در حالی است که اگر والدین بر اهمیت دوران کودکی آشنا باشند و بدانند هرگونه رفتار در آینده و نگرش فرزندشان تأثیرگذار است به نسبت رفتارشان را اصلاح میکنند. والدین میتوانند با اعمال رفتارهای مناسب در کنترل خشم و ارائه راهحلهای مناسب مهارت حل مسئله را بیاموزند و به این شکل تنشها را در محیط خانواده به حداقل برسانند. همچنین مخربترین تأثیر طلاق روی کودکان زمانی روی میدهد که والدین در حضور آنها بهتحقیر یکدیگر میپردازند. در این مواقع کودکان احساس میکنند که باید جانب یکی از والدین را گرفته و این کار برای آنها دشوار است. از سوی دیگر کودکان تصور میکنند اگر از هیچکدام از والدین پشتیبانی نکنند از سوی هر دو رانده میشوند. کودکان درواقع در شرایط بغرنجی قرار میگیرند. یکی از کارکردهای مناسب خانواده ادامه نسل است. باید ساختار و کارکرد خانواده با فرزندپروری مثبت همراه باشد. امید است در خانوادهها کودکان تحت تربیت مناسب قرار گیرند.
درواقع پرورش و رشد همهجانبه کودک در خانواده باوجود پدر و مادر در کنار یکدیگر تعریفشده است. اگر به دلیل طلاق یکی از والدین از چارچوب زندگی حذف شود به نسبت تعادل رشد و تربیت کودک از بین میرود. بنابراین برای کودکان طلاق فقدان پدر یا مادر برجسته میشود. در این شرایط بخشی از آموزش و تربیت کودک به دلیل نبود یکی از والدین ناقص میماند، چون هر یک از والدین باید نقش قابلتوجهی را در زندگی کودک ایفا کنند. در برخی مواقع نیز شاهد گروکشی والدین از طریق کودکان یا متهم کردن طرف مقابل به سوء رفتار با فرزندشان هستیم. در اکثر موارد برای زندگی مناسب کودکان جدایی والدین پیشنهاد نمیشود؛ مگر اینکه برای والدین و کودکان ادامه زندگی وضعیت بحرانی ایجاد کند و این امر تأثیر مخرب مضاعف بر آنها داشته باشد. برخی دیگر از خانواده نیز کودکشان را به مادربزرگ یا یکی از اقوام میسپارند. هر یک از این شرایط برای کودک تبعات مخرب فراوان را به همراه دارد. والدین قبل از تصمیم به جدایی باید به این مسائل توجه کنند، چون هرگونه آگاهی و تصمیمگیری در این زمینه به بینش افراد مربوط میشود؛ اینکه افراد در دوران تحصیل و جامعهپذیری تحت چه آموزشهایی قرارگرفتهاند.
درواقع هر یک از تصمیمات والدین به میزان مسئولیتپذیری، تأثیر تربیت اجتماعی و خانوادگی در آنها، توجه به زندگی مسالمتآمیز، توجه به فرزند پروری مناسب، آگاهی از صدمات در کمین کودکان در مشاجره و طلاق بستگی دارد.
این در حالی است که با بررسی آمارهای رسمی کشور درباره نرخ طلاق باید گفت که بسیاری از افراد در جامعه ما نسبت به کسب چنین مهارتهایی نمره منفی کسب میکنند. در کشور افزایش میزان طلاق با تبعات و نارساییهای فراوان همراه است. بیشک تأثیر چنین تصمیمگیریها بدون آیندهنگری میتواند برای زوجها، فرزندانشان و جامعه مشکلزا باشد.
دیدگاه تان را بنویسید