بررسی موانع دسترسی کودکان معلول به آموزش
نامناسب بودن ساختمان مدارس، کیفیت نامطلوب آموزش و...
ریحانه جولایی
از حیث قوانین و مقررات تاحدود بسیار زیادی به حقوقکودکان معلول پرداخته شده و حقوق اولیه، ازجمله آموزش، برای آنها به رسمیت شناخته شده است.
قوانین بینالمللی هم در این زمینه ساکت نیستند. برای مثال پیماننامه جهانی حقوقکودک صریحا اشاره دارد کودکی که از نظر ذهنی و جسمی دچار نقص است، باید در شرایط منزلتآمیزی بتواند در جامعه مشارکت داشته و از آموزش بهرهمند باشد. کشورهایی که به این کنوانسیون پیوستند، از جمله ایران، باید زمینههای مراقبت از کودکان معلول را فراهم کنند.
از سوی دیگر، کنوانسیون حقوقی افراد معلول، به آموزش بهعنوان حقوق اولیه این افراد پرداخته و صریحا پیشبینی کرده که کودکان معلول بدون تبعیض و برمبنای فرصت برابر از نظام آموزش فراگیری بهرهمند باشند که در آن نظام آموزشی فراگیر امکان توسعه تواناییهای انسانی، توسعه شخصیت و توانمندی این کودکان برای مشارکت در جامعه ایجاد شود. همچنین تمام کودکانی که کمتوان هستند، بدون اینکه به ماهیت و شدت تواناییشان توجه شود، باید به آموزش دولتی مناسب و رایگان دسترسی داشته و ارائه این خدمات بدون تبعیض و مناسب با شرایط آنها باشد.
برای مثال محیطی که این کودکان در آن تحصیل میکنند، باید دارای کمترین محدودیت باشد؛ یعنی کودکان کمتوان باید در حد امکان در کلاسهای آموزش همگانی و در کنار کودکان سالم قرار گیرند و در واقع هر دو گروه در فضایی مشترک تلفیق شوند. بهعبارت دیگر، کودکان بدونکم توانایی در کنار کودکان دیگر نیز از آموزشهای ویژه خودشان بهرهمند شده و با این آموزشها امکان ورود به جامعه را داشته باشند. البته به این معنی نیست که الزاما کودکان معلول در کلاسهای عادی باشند، چراکه زمانی محدودیت محیط ایجاب میکند این کودکان در محیط اختصاصی باشند.
کودکان معلول که در ایران در سن تحصیلاند، حدود یکونیم میلیون کودک تخمین زده شده؛ اما از این تعداد تنها ۱۵۰ هزار کودک و بهعبارتی 10 درصد در سال تحصیلی گذشته در مدارس ثبتنام شدند
هیچ کودکی نباید غیرقابل آموزش محسوب شود!
حالا چند روزی میشود که خبرها از کملطفی مسئولان و دستاندرکاران آموزشی در حق کودکان معلول خبر میدهند تا جایی که گزارشهایی در این رابطه نوشته شده است. این گزارشها به وضعیت آموزش کودکان معلول در ایران میپردازند و از کمبود امکانات در این زمینه انتقاد میکنند.
اولین بار اما حدود دو هفته پیش بود که مدیرکل بهزیستی استان تهران عنوان کرد: مهدهای کودک موظف به پذیرش کودکان معلول هستند و باید بر اساس بخشنامه و دستورالعملها عمل کنند. بر اساس گفتههای داریوش بیاتنژاد اگر مهدکودکی کودکان معلول را به هر دلیل نپذیرد متخلف شناخته شده و خانوادهها موظف به پیگیری هستند. او همچنین اضافه کرد: اگر گاهی گزارش میشود که مهدکودکی از پذیرش کودکی خودداری کرده است، ممکن است به دلیل معلولیتذهنی حاد کودک باشد. برای مثال کودکی که مبتلا به اختلال اوتیسم حاد است، نیاز به مراقبت خاص و ویژه دارد.
همین اظهارنظرها کافی بود تا مشخص شود بسیاری از کودکان در حال از دست دادن یکی از بدیهیترین حقوق خود هستند. اما به راستی کودکان کمتوان برای آموزش به امکانات کافی دسترسی دارند؟ امکاناتی نظیر راههای دسترسی فیزیکی در ساختمانها، وجود کتابهای بهروز به خط بریل، کمک برای خرید سمعک و ... عدم مناسبسازی فیزیکی مدارس برای کودکان معلول، فقدان شیوههای آموزشی مناسب و کمبود معلم و نیرویانسانی آموزشدیده برای کمک به این کودکان چند مورد از مشکلاتی است که این کودکان در ایران با آن مواجهاند. مدافعان حقوق بشر میگویند هیچ کودکی نباید غیرقابل آموزش محسوب شود و بر اساس قوانین بینالمللی همه کودکان باید به آموزش مناسب و کافی دسترسی داشته باشند. اما همانطور که از ظواهر پیداست کودکان معلول در ایران با موانع متعددی دست به گریباناند. مشکلاتی که دامنه آن علاوه بر فضای آموزشی، فعالیتهای ورزشی، فرهنگی و هنری این کودکان را هم دربرمیگیرد. خانوادههایی که فرزندان معلول دارند از گران بودن وسایل مینالند. مثلا خانوادهها قدرت خرید عصایسفید هوشمند را برای کودکان نابینای خود ندارند. سایر وسایل کمکآموزشی نیز بسیار گران است. خانوادهها شکایت میکنند امکانات و رسیدگی وجود ندارد و در این وضعیت اقتصادی نمیتوانند خوراک بچهها یا وسایل کمکآموزشی را تامین کنند.
سال گذشته 150 هزار کودک معلول مدرسه رفتهاند
گفته میشود تعداد کودکان معلول که در ایران در سن تحصیلاند، حدود یکونیم میلیون تخمین زده شده اما از این تعداد تنها ۱۵۰هزار کودک یعنی 10 درصد در سال تحصیلی گذشته در مدارس ثبتنام شدند و بقیه از تحصیل بازماندند. البته این آمار را هیچ نهاد دولتی منتشر نمیکند. ناگفته نماند بیشتر این کودکان در مدارس مخصوص کودکان استثنایی تحصیل میکنند درحالیکه طبق کنوانسیون افراد معلول حق برخورداری از آموزش فراگیر را دارند. منظور از آموزش فراگیر این است که کودکان معلول باید بتوانند در مدرسه نزدیک به محل سکونت خود و در کنار سایر کودکان به تحصیل بپردازند. کودکان معلول از حقوق شهروندی برخوردار هستند، بنابراین چه از منظر حقوق بینالمللی، چه از منظر حقوق و قوانین داخلی و چه از منظر حقوق شهروندی این کودکان مثل سایر کودکان میتوانند از امکانات تحصیلی رایگان و مناسب با شرایط و ویژگیهای خاص خودشان بدون تبعیض بهرهمند باشند. این وظیفه دولتهاست که این کار را انجام دهند و این امکانات را فراهم کنند، ولی آنچه در عمل اتفاق میافتد، با قوانین موجود متفاوت است. با توجه به توضیحات داده شده دو سیستم آموزشی برای کودکان معلول وجود دارد.
سیستمهای آموزشی تلفیقی
مورد اول سیستم آموزشی تلفیقی است که در این سیستم کودکان معلول در کنار کودکان بدون معلولیت قرار میگیرند و با هم تحصیل میکنند. هدف از این تلفیق ایجاد یکپارچگی و رسیدن به جامعهای است که در آن افراد بتوانند در کنار هم زندگی کنند. در واقع باید افراد معلول زندگی مشابهی با سایر افراد جامعه داشته باشند و موانع و تبعیضهای اجتماعی از سر راه آنها برداشته شود.
مورد بعدی سیستم آموزش استثنائی است که در این سیستم کودکان معلول امکان بهرهگیری از آموزشهای خاص، برنامههای درسی مخصوص با نیازهای ویژه، تجهیزات تخصصی و مربیان تعیلمدیده استثنائی را دارند، اما این سیستم معایبی دارد، چراکه جامعه کودک و والدین او را متفاوت قلمداد میکنند و به آنها برچسب میزنند. اینگونه مدارس اگر دولتی باشند، امکانات کمتری دارند. حتی خیلی اوقات شاهدیم کلاس دو پایه با هم برگزار میشود. از سوی دیگر، اگر کلاسها بهصورت خصوصی برگزار شود، بسیار پرهزینه خواهد شد. بسیاری از مناطق در کشور از این مدارس بهرهمند نیستند و اگر کودکان معلول قصد رفتن به مدارس استثنائی را داشته باشند، باید مسیر زیادی را طی کنند.
در بسیاری از مناطق کمجمعیت و فقیر هم اصلا چنین مدارسی وجود ندارند. اتفاق دیگری که ممکن است در مدارس استثنائی بیافتد، این است که معمولا برداشتهای کلیشهای از کودکان معلول میشود و آنها معمولا تحت آموزش این مدارس عزتنفس کمتری پیدا میکنند. واقعیت این است که امکان تعامل و مشارکت آنها با جامعه اصلی کمتر میشود، به این دلیل که انگار این آموزشها کودکان معلول را از دسترسیها محروم میکند.
کودکان کمتوان باید در حد امکان در کلاسهای آموزش همگانی و در کنار کودکان سالم قرار گیرند و در واقع هر دو گروه در فضایی مشترک تلفیق شوند
مدارسی که انعطافپذیر نیستند
شیوه بهتر این است که مدارس عادی طوری باشند که بر اساس قوانین این امکان را بهوجود بیاورند که کودکان معلول صرفنظر از هرگونه تفاوتی بتوانند در کنار سایر کودکان تحصیل کنند، ولی میبینیم مدارس عادی ما برای این کودکان مناسب نیستند و بسیاری از مدارس کودکان معلول را ثبتنام نمیکنند؛ حتی اگر این کودکان را ثبتنام هم کنند میبینیم که امکانات کافی ندارند و بسیاری اوقات بهبهانه نداشتن امکانات و بدون تلاش برای ایجاد آن فقط رفع مسئولیت کرده و در نهایت کودکان معلول را ثبتنام نمیکنند، ولی واقعیت این است که باید حقوق کودکان معلول را در اولویت قرار دهیم. مدارس ما باید سازماندهی شوند تا قدرت انعطافپذیری در مقابل اقشار گوناگون، ازجمله افراد معلول، داشته باشند که بتوانند کیفیت آموزشی لازم و مطلوب را برای آنها ایجاد کنند. درواقع وضع قوانین باید بهگونهای باشد که با پیشبینی ضمانتاجرا امکان تلفیق و مشارکت کودکان سالم و معلول در مدارس ایجاد شود. از سوی دیگر، باید مدارس با ضمانتاجراهای محکم ملزم شوند امکان تحصیل را برای کودکان معلول فراهم کنند. این درحالیاست که والدین کودکان معلول معمولا ترجیح میدهند کودکانشان در مدارس استثنائی باشند، چراکه میترسند هم شرایط خاصی را از دست بدهند و هم از همنشینی کودکانشان با کودکان بدون معلولیت واهمه دارند. ما در کنار قوانین برقرارکننده این اصول و ضمانت اجراهای لازم به حمایت و تقویت بنیه مدارس و ایجاد این فرهنگ در مدارس نیاز داریم که به بهانه واهی از ثبتنام کودکان معلول خودداری نکرده و بتواند امکانات لازم را فراهم کنند. برای اینکه این کودکان در کنار سایر کودکان از امکانات تحصیلی بهرهمند شوند، حتی در دستورالعمل ثبتنام دانشآموزان در سال تحصیلی96-97 ابتدا ممنوعیت ثبتنام کودکان در مدارس عادی ایجاد شد که البته بعدا با توضیحات مسئولان آموزش و پرورش استثنائی این ممنوعیت لغو شد و مانند سالهای گذشته همچنان طرح تلفیقی اجرا میشود و این کودکان میتوانند در کنار سایر کودکان در مدارس عادی ثبتنام شوند، مگر اینکه خانوادهها تمایل داشته باشند که کودکشان در مدارس استثنائی باشند. بنابراین مدارس نمیتوانند بهبهانه عدم مناسبسازی فضای فیزیکی این کودکان را از نظر قانونی ثبتنام نکنند.
دیدگاه تان را بنویسید