مقصر ما هستیم نه گرتا تونبرگ
نیو صدر
«هیچچیز سر جایش نیست. من نباید اینجا باشم. من باید آن طرف اقیانوس الان در مدرسه باشم. در مقابل شما به ما جوانها چشم امید دوختهاید. چطور رویتان میشود؟ مردم دارند جانشان را از دست میدهند. اکوسیستم ها یکجا در حال فروپاشی هستند. انقراض انبوه (گونههای زیستی) شروع شده. و شما فقط میتوانید از پول و رشد بیوقفه اقتصادی حرف بزنید. چطور رویتان میشود؟» اینها بخشی از حرفهایی است که چندروز پیش دختری ۱۶ساله در سازمانملل با بغض فریاد میزد. او از سیاستمداران میخواست به خاطر آینده خودش و هم سنهایش برای تغییراقلیم کاری بکنند، اما این درخواست برای گرتا به شکل عجیبی گران تمام شد؛ رسانههای آمریکا مثل فاکس نیوز مطالب مختلفی ضد او منتشر کردند، اینکه این دختربچه قربانی یک «کودکآزاری»ست، حرفهایش هیچ فایدهای ندارد، مشکلروانی دارد، خانوادهاش او را مجبور به این کار کردند، سخنرانیاش شبیه یک نمایش بود و ... تا جایی که این انتقادات به گوش کاربران فضای مجازی داخل ایران رسید و حتی برخی او را با آرات پسر فوتبالیست ایرانی مقایسه کردند. برای اینکه مشخص شود، چقدر از این حرفها درست است نگاهی به زندگی گرتا بیندازیم؛ او سال ۲۰۰۳در سوئد متولد شد، مادرش نوازنده اپرا و پدرش هنرپیشهاند، در ۸سالگی برای اولینبار با موضوع تغییراقلیم آشنا شد و برایش این سوال پیشآمد که چرا آن را جدی نمیگیرند، ۳سال بعد سندرم آسپرگر (یک نوع اختلال رشد عصبی است که با مشکلات قابلتوجه در ارتباط بین فردی و ارتباط غیرکلامی، مشخص میشود، که معمولاً به همراه علایق و رفتارهای وسواسی و تکراری است) روبرو شد. اما نقطه عطف زندگی گرتا به سال ۲۰۱۸برمیگردد زمانی که با گروهی از همکلاسیهایش به دلیل اعتراض برای عدم اقدام برای تغییراقلیم به مدرسه نرفته و اعتصاب کردند و کمپین «جمعهها برای آینده» را راه انداخت و تا اینجا هیچ رسانهای و هیچفردی علیه تانبرگ مطلبی ننوشت، اما امسال این اوضاع فرق کرد، اعتراضات نوجوان ۱۶ساله به این قدرت رسید تا در اجلاس سالانه سازمان ملل به یک سخنرانی احساسی بپردازد، سخنرانی که پیامدهای عجیبی برایش به همراه داشت، پیامدهایی که تونبرگ به ناحق با آنها مواجه شده است. نگاهی ساده به زندگی این فعال محیطزیستی ۱۶ساله نشان میدهد که خانوادهاش هیچ نقشی در این قسمت از زندگی گرتا نداشتند، گرتا زمانی که با گرمایش جهانی آشنا شد خانوادهاش را مجبور کرد تا به جنگ تغییراقلیم بروند، او آنها را مجبور کرد تا گیاهخوار شوند و از حملونقل هوایی استفاده نکنند، بهطوریکه مادرش که یک خواننده بینالمللی اپرا بود مجبور شد به دلیل عدم استفاده از هواپیما شغل خودش را کنار بگذارد. همین موضوع ساده نشان میدهد که گرتا خانوادهاش را مجبور به تغییر کرده است نه برعکس! بعد از اینکه تونبرگ احساس کرد در این مسیر موفق شده و یک جامعه کوچک به اسم خانوادهاش را تغییر داده است، گرتا مسیر بزرگتری را انتخاب کرد تغییر جامعه بزرگتری به اسم مدرسه، بههمیندلیل او برای مدتی به مدرسه نرفت، موضوعی که پدرش با آن موافق نبود بااینحال با اجبار هم دخترش را به مدرسه نفرستاد: «ما به اعتراضات او احترام میگذاریم او میتواند در خانه نشسته و ناراحت باشد و یا به اعتراض پرداخته و احساس رضایت کند.» گروهی هم در فضای مجازی تونبرگ با آرات پسر فوتبالیستایرانی مقایسه کردند و به نوعی مدعی شدند هر دو آنها قربانی کودکآزاری هستند، اما به نظر میرسد در چندین موضوع مختلف تفاوتهای زیادی بین این دو حالت وجود دارد. ۱- مسیر زندگی آرات از ابتدا مشخص شده بود، هنوز وقتی یکسالش نشده بود پدرش با حرکات خطرناکی به او ژیمناستیک آموزش داد و بعد هم گفت برنامه دارد که پسرش فوتبالیست شود، درحالی نگاهی به زندگی گرتا نشان میدهد یک نگرانی او را به اینجا رسانده است و مادر و پدرش مسیر زندگی فرزندشان را انتخاب نکردند. ۲- ازسوییدیگر در صفحه اینستاگرامی آرات تبلیغات مختلفی انجام میشود و به نوعی از مهارت آرات کسب درآمد میشود. درحالیکه تغییراقلیم، چیزیکه گرتا را معروف کرده است منبع درآمد برای او و خانوادهاش نشده است. حالا بهتر است اینسوال را از خودمان بپرسیم؛ «آیا ما نسبت به بحرانی که آینده خود و فرزندانمان را زیر سوال برده است به اندازهکافی نگران هستیم؟ یا نگرانی یک دختر ۱۶ساله برای آیندهاش عجیب است؟» شاید بیشتر از این که مشکل از اعتراضات این دختر باشد، مشکل از ناآگاهی ما نسبت به بحرانی ترسناک باشد.
دیدگاه تان را بنویسید