اختلال شخصیتی مرزی و بیثباتیهای افراطی
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
شخصیت به مجموعهای از اندیشهها، باورها، احساسات و رفتارهای نسبتا پایداری اطلاق میشود که یک سازمان روانی منسجم و معناداری را میسازد تا آدمی بواسطه بهرهمندی از آن خصایص بتواند با دنیای درونی و بیرونی خویش ارتباط و تعاملاتی متناسب برقرار نماید؛ خصایص و ویژگیهای منحصر به فردی که تحت تاثیر وراثت، محیط، عوامل اجتماعی و زیستی فردی را از فرد دیگر متمایز مینماید. حال در این میان در بعضی از افراد الگوی بادوام و ناسازگارانه رفتاری یا تجربه درونی پررنگتر میشود و این دسته از افراد به فراخور شدت و فراوانی این الگوی انعطافناپذیر در موقعیتهای فردی و اجتماعی با پریشانی و اخلال در عملکرد روبرو میشوند که بهاینترتیب هم به خود را آزار میرسانند و هم سبب آزردگی دیگر افراد میشوند. اختلالات شخصیتی از هر نوع و دستهای که باشند مهمترین اختلالی که ایجاد میکنند مشکل در تعاملات و روابط بینفردی افراد میباشد. دراین میان نیز باتوجه به تحقیقات و پژوهشهای روانشناسی میتوان گفت یکی از مهمترین و جدیترین اختلالات شخصیتی، اختلال شخصیت مرزی یا (Borderline Personality Disorder) است.
بیگمان «اختلال شخصیت مرزی» یکی از پیچیدهترین و جدیترین اختلالات روانی است که در ادبیات روانکاوی به کسی اطلاق میشود در مرز میان حالت سایکوتیک و نوروتیک قرار گرفته است. رویکرد روانپویشی و روانکاوی بطور کلی اختلالات را بر روی یک طیف درنظر میگیرند و بر این باور است یک نوزاد از بدو تولد برای آنکه به رشد شخصیتی بهنجار و سلامت نایل شود باید از مراحلی چون سایکوتیک، مرزی، نوروتیک در دورههای تحولی رشد خود با سلامت و امنیت روانی گذر کند. حال در این رهگذر برخی از افراد به واسطه تروماهای دورران کودکی ممکن است نتوانند به مراحل دیگر رهسپار شوند؛ به عبارتی هر یک از افراد ممکن است در تعامل با نخستین ابژه خود که مادر است و وی زمینههای ارتباط آنها از دنیای امن درون رحم را با دنیای ناامن بیرون فراهم میکند به درجات متفاوتی آسیب دیده باشند که به فراخور شدت آسیبی که تجربه کردهاند در فازهای مختلف رشدی تثبیت میشوند و به اختلالات شخصیتی متفاوتی مبتلا میگردند.
ناگفته نماند افرادی که از اختلال شخصیتی مرزی یا هر اختلال شخصیتی دیگری رنج میبرند به هیچ عنوان خود را بیمار نمیپندارند و معتقدند این دیگران هستند که دارای بیماری یا اختلالند. از منظر آسیبشناسی میتوان گفت یکی از ویژگیهای شاخص در سازمان شخصیتی مرزی، بیثباتی مفرط هیجانی است که در تمام تعاملات و روابط بین فردی این دسته ازافراد موج میزند. باید یادآور شد بیثباتی هیجانی بر تحریکپذیری، تنش و اضطراب، خشم، شرم، ترس و مجموعهای از هیجانهای منفی دلالت دارد. بنابراین وجه مشخصه این اختلال، مشکلات پایدار در تنظیم هیجانات، کنترل تکانه و بیثباتی در روابط بین فردی و خودانگاره است. به بیانی دیگر بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، بین «نزدیک شدن به دیگران» از یکسو و «دوری جستن از آنها و اتکا به خویشتن» از سوی دیگر تردید دارند. به طور مشخص باید گفت مهمترین نشانهای که این افراد را متمایز میسازد «عدم تحمل تنهایی» است. این افراد حساسیت بسیار زیادی نسبت به طرد شدن، پسزده شدن و تنها ماندن دارند؛ از اینرو برای اینکه چنین حالتهایی را تجربه نکنند در تعاملات و روابط اجتماعی به خصوص با همسر یا پارتنر خود دائما آنها را کنترل میکنند و به واسطه شکی که نسبت به طرف مقابل خویش دارند به طور مدام آنها را در موقعیتهایی قرار میدهند تا از میزان عشق و علاقه آنها به خود مطمئن شوند؛ همین رفتارهای انحصارطبانه این افراد که با بهانه تراشیهای مکرر و ابراز خشم و پرخاشگریهای نابجا همراه است شرایطی را بوجود میآورد تا طرف مقابل برای رهایی از کابوسهایی که در آن گرفتار شده، مجبور به ترک رابطه شود. درواقع میتوان گفت رفتارهای آزاردهنده افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی همان بلایی را که ازش میترسند یعنی تنها ماندن و طردشدگی را بر سرشان آوار میکند.
از منظر آسیبشناسی باید خاطرنشان کرد افراد با شخصیت مرزی اینگونه زاییده نمیشوند بلکه طی زمان و به فراخور تجربههای متحمل شده تبدیل به شخصیت مرزی میشوند. به بیانی دیگر این افراد در خلال دوران کودکی میزان بالایی از سوء رفتارهایی چون سوء رفتار عاطفی، فیزیکی و جسمی، جنسی و بیتوجهی و غفلت نسبت به سلامت جسمانی و روانی را تجربه کردهاند که این سوء رفتارهای تجربه شده در دوره کودکی سبب پدیدآیی اختلال شخصیت خاصی همچون اختلال شخصیت مرزی در دوره بزرگسال آنها شده است.
دیدگاه تان را بنویسید