یادداشت
نقش قصه و قصه درمانی در سلامت روان
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
به نظر شما بیان حکایات و قصهها چقدر میتوانند برای افراد در پذیرش مشکلاتشان نقش کمککننده ایفا کنند؟ از منظر روانشناسی میتوان گفت به طور کلی حکایت و قصه در فرآیند رشد و پرورش نظام شخصیتی افراد تاثیر بسزایی دارد.
درواقع «قصهگویی» یا «قصه درمانی» یکی از مهمترین ابزاری است که روانشناسان و رواندرمانگران برای حل مشکلات و مسائل مراجعان از آن بهره میبرند؛ چراکه قصهها، بازنمایی از خود افراد و تجربههای آنان هستند. ازاینرو با بیان حکایت و قصه عرصهای فراهم میشود تا مراجع یا مددجو بتواند قصه زندگی خودش را به آن فرا افکند و به عبارتی با همگانی جلوه دادن مشکلاتی که فرد با آنها دست و پنجه نرم میکند، شرایطی فراهم میشود تا آدمی احساس کند که تنها نیست و مشکل وی خاص، منحصر به فرد و غیر قابل حل نیست.
به طور کلی باید خاطر نشان کرد هر قصه یا حکایت با درگیر کردن چهار قلمروی مهم از وجود انسان نظیر قلمروهای شناختی، عاطفی، شخصی و بین فردی زمینهای را فراهم میآورد تا آدمی همواره به یاد داشته باشد که تنها موجود در جهان نیست که اینگونه مشکلات را دارد و این چنین احساسات ناخوشایندی را تجربه میکند، دیگرانی نیز هستند که چنین مشکلاتی را داشتهاند.
بهاینترتیب با این رویکرد تا حدود معناداری درد و ناراحتی فرد تقلیل مییابد و این انگیزه در فرد تقویت میشود که برای یافتن راهحل موردنظرش دست از تلاش نباید بردارد.
روانشناسان و متخصصان امور تربیتی نیز اعتقاد دارند «قصهگویی» برای کودکان نیز به منزله پلی میان آنها و دنیای پیرامونشان است که با بهرهبردن از این ابزار میتوانند کودکان را برای رویارویی با فقدانها، هراسها و اضطرابها آماده کنند؛ به این ترتیب «قصه» به گونهای جذاب به عنوان ابزاری نیروبخش و امید دهنده تلقی میشود که کودک با استفاده از آن با محیط زندگی و جهان اطرافش آشنا میشود.
در سالهای اخیر کارشناسان روانشناس با توجه به تحقیقات بسیار در خصوص اهمیت «قصهخوانی» برای کودکان و اثبات اثرات مثبت آن در حوزه رشد فکری و روانی دانشآموزان همواره به والدین توصیه میکنند از همان سنین پایین، قصهگویی را شروع کرده و این روند را تا سالهای بعد یعنی در دوران ابتدایی نیز همچنان ادامه دهند.
روانشناسان معتقدند از مهمترین آثار مهم «قصهگویی» برای کودکان و دانشآموزان رشد عاطفی و هیجانی، گسترش گنجینه واژگانی، پرورش ذوق هنری، بالا بردن سطح کتابخوانی، تقویت قدرت بیان و حافظه و همچنین تلطیف عواطف و احساسات را میتوتن نام برد. هرچند ممکن است در نگاه نخست «قصه» بیشتر به عنوان وسیلهای برای سرگرمکردن کودکان به نظر برسد، اما متخصصین روانشناس اظهار دارند «قصهها» با بیان غیرمستقیم نکات آموزشی بستر لازم را برای رشد، پرورش و تربیت کودکان و نوجوانان فراهم میآورند و نقش بسزایی در تربیت اجتماعی آنان ایفا میکنند. از اینرو حتما والدین در حین «قصهگویی» باید دقت داشته باشند که پایان قصه نباید خیلی صریح و مستقیم به نتیجهگیری ختم شود و مثلا اینطور نتیجهگیری کنند و بگویند ادب، انضباط، حرف گوش کردن و... خوب است؛ امثال چنین نتیجهگیریهایی سبب تبدیل آموزش غیرمستقیم به آموزش مستقیم میشود و در نتیجه از شدت تاثیرگذاری تکنیک آموزشی «قصهگویی» میکاهد.
والدین باید نتیجهگیری را برعهده خود کودک بگذارند و خودشان فقط نقش تسهیلکننده و هدایتگر را در این مسیر داشته باشند. رواندرمانگران و کارشناسان روانشناس براساس دادهها و نتایج بدست آمده از پژوهشها همواره بر این نکته نیز تاکید دارند گاهی یک قصه میتواند چنان تاثیری عمیقی بر زندگی و آینده کودکان و دانشآموزان بگذارد که دهها آموزش از ارایه آن عاجز خواهند بود. به همین ترتیب اهمیت «قصهگویی» به عنوان محرکی قویِ تقویت و تحریک خیالپروری در کودکان و نوجوانان از یک سو و تاثیر شگرفش در تسریع فرآیند یادگیری و تثبیت معلومات آنان از سویی دیگر بر کسی پوشیده نیست.
دیدگاه تان را بنویسید