«توسعه ایرانی » نتایج کنکور مدارس دولتی و سمپاد را بررسی می کند
شکاف آموزشی یا شکاف طبقاتی؟!
آسو محمدی
مدارس جعبه سیاه جامعه هستند؛ هر چه در جامعه امروز داریم محصول مدارس دیروز و هرچه در جامعه فردا خواهیم داشت محصول مدارس امروز است. نتایج کنکور امسال یک واقعیت را به ما نشان میدهد؛ ۶۰ درصد رتبههای برتر متعلق به تهران هستند و ۴۰ درصد دیگر استانها در مدارس خاص تحصیل کردهاند. این آمار نشان میدهد که رتبههای برتر امسال از آنِ کسانی است که هزینه مالی بیشتری برای موفقیت در کنکور پرداخت کردهاند، کسانی که به جای مدارس دولتی در مدارس خاص یا مدارس غیرانتفاعی درس خواندهاند و این یعنی موفقیت در کنکور با وضعیت مالی افراد گره خورده است. سوالی که در این بین بهوجود میآید این است که آیا مدارس دولتی رو به زوال رفتهاند یا اینکه مدارس غیردولتی عملکرد خوبی در این راستا داشتهاند؟
نگاهی به آمارهای کنکور امسال شاید این واقعیت را که مدارس دولتی قافیه را به مدارس غبرانتفاعی باختهاند، بیشتر نشان میدهد. «بیش از ۷۰ درصد رتبههای برتر کنکور امسال در رشتههای ریاضی، تجربی و انسانی دانشآموزان سمپاد هستند. سهم غیرانتفاعیها ۱۴ درصد و نمونه دولتیها ۱۳ درصد است. ۹۱ درصد نفرات برتر شهرستانی در مدارس سمپاد درس خواندهاند و تنها ۹ درصد آنان در مدارس غیرانتفاعی و دولتی تحصیل کردهاند. ۶۶ درصد دانشآموزان تهرانی که جزو نفرات برتر کنکور ۹۸ هستند در مدارس غیرانتفاعی و نمونه دولتی درس خواندهاند و ۳۳ درصد آنان دانشآموزان مدارس سمپاد هستند.» اینها آماری است که در رابطه با کنکور سال 98 منتشر شده است؛ آماری که نشان از مرگ مدرسه و سیستم معیوب وزارت آموزش و پرورش دارد.
ناکارآمدی مدارس دولتی
بدونتردید منظور از مرگ مدرسه تعطیلی آن یا پایین کشیدن کرکره آن نیست؛ بلکه منظور ناکارآمد بودن و ثمربخش نبودن آن است. برای مثال دانشآموزان سالها در مدرسه در کلاس درسی به نام زبان انگلیسی حاضر میشوند و آن را میخوانند و پاس میکنند، اما برای یادگیری این زبان ناچار دست به دامن کلاسهای خصوصی و بیرون از مدرسه میشوند، فقط زبان انگلیسی نیست که دانشآموزان را روانه کلاسهای بیرون از مدارس میکند، کامپیوتر هم به همین منوال است. نقاشی، هنر، کلاسهای کنکور و.... فارغ از ناکارآمد بودن در این زمینه، مدارس از کشف و پرورش استعدادهای کودکان و نوجوانان عاجز ماندهاند، به نحوی که نهتنها آن را کشف نمیکنند، بلکه در مواردی حتی به آن صدمه میزنند. افزون بر این، موضوع مدارس امروزی با نیازهای واقعی دانشآموزان نیز فاصلهای طولانی دارد.
روشن است که تعریف مدارس به مثابه فضا یا مکانی که در آن تجربهها و فرآیندهای یادگیری و یاددهی رخ میدهد، طی یکی دو دهه اخیر در کشور دستخوش تغییرات زیادی شده است و آموزشگاههای خصوصی یا کتابهای کمک آموزشی که مافیای عظیمی هم پشت آن سنگر گرفته به حدی در نظام آموزشی کشور ریشه دوانده است که میرود مفهوم مدرسه را از معنی تهی و اثربخشی و کارآمدی آن را دچار تردید کنند.
آموزشگاههای خصوصی حرف اول را میزنند
در طول تاریخ در کشور ما مدرسه تنها تامینکننده نیازهای واقعی آموزشی دانشآموزان بود و دانشآموز بعد از فراغت از تحصیل بدون نیاز به آموزشهای موسسههای بیرون از چارچوب نظام آموزش و پرورش یا کتابهای کمک آموزشی در کنکور شرکت میکردند یا در بازار کار جذب میشدند، اما امروزه میتوان ادعا کرد که کارکرد مدارس به همان آموزش خواندن و نوشتن محدود شده است و جالب است برای همین کارکرد نیز کتابهای کمک آموزشی به کمک این سیستم عریض و طویل آمدهاند.
بیش از ۷۰ درصد رتبههای برتر کنکور امسال در رشتههای ریاضی، تجربی و انسانی دانشآموزان سمپاد هستند. ۹۱ درصد نفرات برتر شهرستانی در مدارس سمپاد درس خواندهاند. ۶۶ درصد دانشآموزان تهرانی که جزو نفرات برتر کنکور ۹۸ هستند در مدارس غیرانتفاعی و نمونه دولتی درس خواندهاند
بدیهی است که مدارس به معنای نهادی اجتماعی همواره دارای دو کارکرد مهم بوده است، کارکرد آموزشی و کارکرد تربیتی. اما با نیم نگاهی به وضعیت آموزشی کشور با این واقعیت روبرو میشویم که آموزش بیش از آنکه در نظام مدرسهای رخ دهد، در آموزشگاههای خصوصی یا در دست ناشران کتابهای کمک آموزشی با گردش مالی میلیاردها تومان در سال رخ میدهد. در رابطه با کارکرد تربیتی نیز وضع به همین منوال است. به نحوی که دیگر دولت نمیتواند مانند گذشته قدرت همه جانبهای برای کنترل و نظارت داشته باشد. ماجرای استقبال از آهنگ «جنتلمن» ساسی مانکن در مدارس ایران که چند وقت پیش خبرساز شد و واکنشهای متفاوت و زیادی را به همراه داشت، مثال روشنی از این ماجراست.
بیعدالتی آموزشی و گسترش مدارس خصوصی
اما چه کسانی دست بر گلوی مدارس گذاشته و حیات آن را به خطر انداختهاند؟ کارشناسان این حوزه معتقدند: همه کسانی که بر اداره مدارس به شیوه کنونی اصرار دارند از سیاستگذاران ارشد نظام تا مقامات دولتی گرفته تا اولیا و مربیان دانشآموزان همه و همه در جایگاه آمر یا عامل، متهم هستند. برای بررسی این موضوع با حسام رشیدی، کارشناس آموزش و پرورش به گفتوگو نشستیم.
رشیدی در پاسخ به این پرسش که چرا دانشآموزانی که در مدارس دولتی درس میخوانند در رتبههای برتر کنکور جایی ندارند، و آیا مدارس دولتی به سمت زوال میروند، به «توسعه ایرانی» میگوید: این موضوع برمیگردد به بیعدالتی آموزشی که به مرور زمان چهره زشت خودش را به نمایش میگذارد، این اتفاقی که افتاده پیامد سیاستهایی است که در دو دهه گذشته در آموزش و پرورش اجرا شده و این سیاستها غالبا در جهت گسترش مدارس خصوصی رخ داده است؛ یک سیاست کلی وجود دارد که پیش از این در خفا در حال انجام بود، اما درحالحاضر متاسفانه به صورت علنی اتفاق میافتد و آن هم این است که مدیرانی که در وزارت آموزش و پرورش بر سر کار میآیند از سطح کلان گرفته تا مدیران میانی، همگی به دلیل فشارهایی که به آنها اعمال میشود یا به دلیل باورهای نهادینه شدهای که دارند اعتقادشان بر این است که باید آموزش و پرورش خصوصی و مدارس غیردولتی را گسترش دهند.
دستشان تا آرنج در جیب مردم است
این کارشناس میافزاید: از طرف دیگر یک سیاست مبنایی هم دولتها دارند و آن این است که آموزش و پرورش بودجه زیادی را مصرف میکند و ما باید این بودجه را بهینهسازی کنیم. به همین دلیل هم هر سال میبینیم که بخش کوچکی از افزایش بودجه دولت شامل آموزش و پرورش میشود و به همین دلیل هم در دو دهه اخیر شاهدیم که بودجه آموزش و پرورش با اینکه از نظر عدد و رقم افزایش داشته اما با توجه به تورم و افزایش قیمتهای موجود، این بودجه عقبگرد داشته است! البته این یک سیاست کلی است که آمد و رفت دولتها خیلی در آن تاثیری ندارد؛ همین موضوع سبب شده تا در مدارس مشارکتهای خانوادهها را صرفا به مسائل مالی وصل کنند. ما امروز عملا در آموزش و پرورش هیچ مدرسه دولتی نداریم! به نظر من تفاوت مدارس با یکدیگر هیچ ربطی به کیفیت آموزشی ندارد و تنها تفاوت مدارس دولتی با مدارس غیردولتی و سمپاد و غیرانتفاعی در نحوه و مقدار پول گرفتن خلاصه میشود. یعنی در یک نوع مدرسه بخش سودبرنده آموزش فقط نوک انگشتش را در جیب مردم فرو کرده است و در نوع دیگر مدرسه دستش تا آرنج در جیب مردم است.
به نظر من تفاوت مدارس با یکدیگر هیچ ربطی به کیفیت آموزشی ندارد و تنها تفاوت مدارس دولتی با مدارس غیردولتی و سمپاد و غیرانتفاعی در نحوه و مقدار پول گرفتن خلاصه میشود. بعضی مدارس فقط نوک انگشتشان را در جیب مردم فرو کرده و بعضی دیگر دستشان تا آرنج در جیب مردم است
وی ادامه میدهد: به همین دلیل هم میگویم در حال حاضر تقریبا مردم هستند که هزینه آموزش و پرورش را میدهند. این اتفاق که در کشور ما با توجه به اهداف انقلاب اسلامی که یکی از مهمترین آنها عدالت آموزشی بود، رخ داده یک فاجعه است. ما در دهه اول انقلاب عدالت آموزشی را به گواه و تایید خیلی از کارشناسان به خوبی اجرا کردیم اما بعد کمکم شکاف آموزشی و شکاف طبقاتی در آموزش و پرورش به شدت افزایش پیدا کرد و به هر حال کسی هم که گندم میکارد جو درو نمیکند! وقتی سیاستها، طبقاتی کردن آموزش است باید امروز هم این چهره را ببینیم.
مدارس به طور یکسان امکانات داشته باشند
رشیدی توصیه میکند: باید مدارس به طور یکسان امکانات داشته باشند و انواع مدرسه اصلا وجود نداشته باشد. این موضوع هم با اهداف آموزش نوین که در حال حاضر در کشورهای توسعهیافته در حال انجام است مطابقت دارد و هم با اصل 30 قانون اساسی که اصلی مترقی است و ما 40 سال پیش آن را تصویب کردیم و در حال حاضر دور زده میشود بیشتر همخوانی دارد و به نوعی هم با این شکل از عدالت اجتماعی که امروز شاهد آن هستیم به شدت مخالفت میکند. باید امکانات آموزشی برای همه دانشآموزان، چه پولدار و چه فقیر یکسان شود.
دیدگاه تان را بنویسید