قصهها، بازنمایی از خودمان و تجربههایمان هستند
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
بنابر گزارش معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش احیا و ترویج فرهنگ قصهخوانی و قصهگویی در میان کودکان و دانشآموزان به عنوان یکی از طرحهای مهم این وزارتخانه مطرح شده است؛ بنابر این طرح قرار است بخشی از برنامههای ساعات آموزشی مدارس مقاطع ابتدایی به این موهوم اختصاص یابد؛ به این ترتیب از طریق اشاعه فرهنگ داستانگویی، امید است بستری فراهم شود تا دانشآموزان به دوران کودکیِ خود بازگردند. روانشناسان و متخصصین در حوزه آموزش و پرورش معتقدند با اجرای چنین طرحی نه تنها زمینه لازم برای تقویت مهارت خواندن، شنیدن و فن بیان برای دانشآموزان فراهم میشود بلکه «داستان و قصهگویی» قوه تخیل کودکان را نیز میپروراند و به رشد ابعاد شخصیتی، اجتماعی و فرهنگی آنان نیز کمک شایانی میکند.
«قصهگویی» یا «قصه درمانی» یکی از مهمترین ابزاری است که روانشناسان و رواندرمانگران برای حل مشکلات و مسائل مراجعان از آن بهره میبرند؛ چراکه قصهها، بازنمایی از خودمان و تجربههایمان هستند و با همگانی جلوه دادن مشکلاتی که مراجع با آنها دست و پنجه نرم میکند، نقش مهمی را در پروسه درمان ایفا میکنند؛ به این ترتیب به مراجع متذکر میشوند که او تنها موجود در جهان نیست که این گونه مشکلات را تجربه کرده و چنین احساسی را دارد، بلکه دیگران هم قبل از او چنین مشکلاتی را داشته اند و مسئلهاش منحصر به فرد و غیرقابل حل نیست؛ به این ترتیب تا حدود معناداری درد و ناراحتی فرد را تقلیل مییابد و این انگیزه را در فرد تقویت میکند که برای یافتن راهحل موردنظرش دست از تلاش نباید بردارد. روانشناسان و متخصصان امور تربیتی نیز اعتقاد دارند «قصهگویی» برای کودکان نیز به منزله پلی میان آنها و دنیای پیرامونشان است که با بهرهبردن از این ابزار میتوانند کودکان را برای رویارویی با فقدانها، هراسها و اضطرابها آماده کنند؛ به این ترتیب «قصه» به گونهای جذاب به عنوان ابزاری نیروبخش و امید دهنده تلقی میشود که کودک با استفاده از آن با محیط زندگی و جهان اطرافش آشنا میشود. در سالهای اخیر کارشناسان روانشناس باتوجه به تحقیقات بسیار در خصوص اهمیت «قصهخوانی» برای کودکان و اثبات اثرات مثبت آن در حوزه رشد فکری و روانی دانشآموزان همواره به والدین توصیه میکنند از همان سنین پایین، قصهگویی را شروع کرده و این روند را تا سالهای بعد یعنی در دوران ابتدایی نیز همچنان ادامه دهند. روانشناسان معتقدند از مهمترین اثرات مهم «قصهگویی» برای کودکان و دانشآموزان رشد عاطفی و هیجانی، گسترش گنجینه واژگانی، پرورش ذوق هنری، بالا بردن سطح کتابخوانی، تقویت قدرت بیان و حافظه و همچنین تلطیف عواطف و احساسات را میتوتن نام برد. هرچند ممکن است در نگاه نخست «قصه» بیشتر به عنوان وسیلهای برای سرگرمکردن کودکان به نظر برسد، اما متخصصین روانشناس اظهار دارند «قصهها» با بیان غیر مستقیم نکات آموزشی بستر لازم را برای رشد، پرورش و تربیت کودکان و نوجوانان فراهم میآورند و نقش بسزایی در تربیت اجتماعی آنان ایفا میکنند. مثلا قصهی «بز زنگولهپا» باوجود مضمون و درونمایه داستان گونهاش، پیام دوری و اجتناب از برخورد و تعامل با غریبه ها را متذکر میشود. از اینرو حتما والدین در حین «قصهگویی» باید دقت داشته باشند که پایان قصه نباید خیلی صریح و مستقیم به نتیجهگیری ختم شود و مثلا اینطور نتیجه گیری کنند و بگویند ادب، انضباط، حرف گوش کردن و... خوب است؛ امثال چنین نتیجهگیری هایی سبب تبدیل آموزش غیرمستقیم به آموزش مستقیم میشود و در نتیجه از شدت تاثیرگذاری تکنیک آموزشی «قصهگویی» میکاهد. والدین باید نتیجهگیری را بر عهدهی خود کودک بگذارند و خودشان فقط نقش تسهیلکننده و هدایتگر را در این مسیر داشته باشند. رواندرمانگران و کارشناسان روانشناس بر اساس دادهها و نتایج بدست آمده از پژوهشها همواره بر این نکته نیز تاکید دارند گاهی یک قصه میتواند چنان تاثیری عمیقی بر زندگی و آینده کودکان و دانشآموزان بگذارد که دهها آموزش از ارایه آن عاجز خواهند بود. به همین ترتیب اهمیت «قصهگویی» به عنوان محرکی قویِ تقویت و تحریک خیالپروری در کودکان و نوجوانان از یک سو و تاثیر شگرفش در تسریع فرآیند یادگیری و تثبیت معلومات آنان از سویی دیگر بر کسی پوشیده نیست. باتوجه به مطالب مطرح شده امروزه میتوانیم در آموزش و تربیت اجتماعی فرزندانمان از «قصهگویی» به عنوان ابزاری مفید و موثر جهت اصلاح رفتار، مهار هیجانات، افزایش مهارت های اجتماعی و کاهش مشکلات رفتاری بهرهمند شویم. از اینرو بسیار حائز اهمیت است مسئولان حوزه آموزش و پرورش با کمک مشاورین و مربیان امور تربیتی ساعاتی را برای برنامه «قصهگویی» در جدول آموزشی و فعالیتهای تربیتی مهدهای کودک، مراکز پیشدبستان و دبستانی درنظر بگیرند؛ چراکه بازگویی قصه و اجرای نمایشهای داستانی علاوه برآنکه منجر به کاهش رفتارهای نامطلوب همچون افسردگی و اضطراب اجتماعی میشود، از سویی دیگر نیز تقویت رفتارهای مطلوب همچون روحیه خودکارآمدی، تطبیق پذیری و سازشیافتگی را در کودکان و نوجوانان افزایش میدهد که این به نوبه خود نقش بسیار مهمی در تقویت مهارتهای اجتماعی آنها ایفا میکند.
دیدگاه تان را بنویسید