آسیه ویسی 

ماجرای مهریه در کشور ما دارد برای خودش به یک معضل بزرگ اجتماعی تبدیل می‌شود؛ از سویی خانواده دختر و البته گاهی نه خود دختر، با تعیین و تحمیل مهریه‌های سنگین، به زعم پایدارتر کردن زندگی خانوادگی، با ازدواج دختر موافقت می‌کنند و از سویی با به هم ریختن اوضاع اقتصادی و به تبع آن با سست شدن تعهدات و پای‌بندی‌های اخلاقی، به اجرا گذاشتن مهریه از سوی زنان شدت گرفته و موجب به هم ریختن نظم و سیاق و آرامش خانوادگی شده است.

نکته این‌جاست که زنان ما، به‌حق، خواهان حقوق برابر با مردان هستند و این نیت، حتی اگر جامعه و سنت و شرع در مقابل آن مقاومت کنند، در نهایت برآورده خواهد شد. اما همین زنان برابری‌طلب، پای مهریه که به میان می‌آید، اصلا و ابدا پا را پس نمی‌کشند و از خواسته خود برنمی‌گردند. پرسش اساسی این‌جاست که چرا زنان ما و خانواده‌های شان تا این حد بر سر مهریه چانه‌زنی می‌کنند و بلوا راه می‌اندازند؟

در احادیث و روایات متعددی داریم که خوب است و گاه حتی لازم است که دختران و زنان، حرفه‌ای بیاموزند؛ حالا در زمانی بنا به شرایط این حرفه‌ها صرفا زنانه بودند، مثل خیاطی، بافندگی فرش و گلیم، سبدبافی، گاهی سفال‌گری و ... در پی این روایات هم البته روایاتی داریم مبنی بر این‎که درآمد زن از کاری که انجام می‎دهد، متعلق به خود اوست و همسرش، بر آن حقی ندارد. 

همین تاکید بر حرفه‎آموزی زنان و درآمدزایی از آن حرفه، نشان می‎دهد در اسلام هم به استقلال مالی زنان اهمیت داده شده است، چرا که بنابر تفاسیر، در صورت بیوه شدن زن، او با تسلط بر یک حرفه، از کمک‌های دیگران و وابستگی به آنان، بی‌نیازمی‌شود و می‌تواند استقلال و فردیت خود را حفظ کند. 

متاسفانه اتفاقی که در جامعه ما در طول تاریخ افتاده این است که زنان، نه فقط از نظر عاطفی در ورطه مهرطلبی بیمارگونه افتاده‎اند و خوداتکایی عاطفی کم یا حتی بی‎بهره‎اند، بلکه از نظر مالی هم به شدت و مطلقا به همسران خود وابسته شده‌اند؛ این وابستگی رفته‌رفته ، به‌صورت وظیفه‌ای برای مرد به حساب آمده و هر وقت مردی نتوانسته بنا به هر دلیلی از عهده مخارج همسرش بربیاید، مساله به مراجع حقوقی کشانده شده است. 

سخن این است که اگر حمایت‌های اجتماعی و اشتغال‌زایی برای زنانی که امروزه از تحصیلات مناسب و بالایی برخوردارند، وجود داشته باشد و زنان بدانند که در صورت متارکه یا فوت همسر، می‌توانند گلیم خود را از آب متلاطم اقتصاد بیرون بکشند، بازی شکنجه‌آور مهریه هم شکل فعلی خود را از دست خواهد داد. اما مشکل اساسی جامعه ما اولا بیکاری مفرط به‌خصوص در زمینه اشتغال زنان است و دوم اهمیت ندادن به حقوق حتی شرعی زنان در زمینه کار و حرفه‌آموزی است به‌طوری که برخی همسران چنان از اختیارات خود استفاده و حتی سوءاستفاده می‌کنند و همسر خود را در خانه، محدود و محصور می‌کنند که برای زن، چاره‌ای جز توسل به مهریه باقی نمی‌ماند. در واقع زنان ما، مهریه نمی‌خواهند، آزادی انتخاب و تامین اجتماعی می‌خواهند.

شاید وقت آن رسیده است که بپذیریم برای تامین یک زندگی سعادتمندانه،  زنان نیز باید به همان نسبت مردان، از استقلال و برابری اجتماعی و اقتصادی برخوردار باشند و بار این مسئولیت را هر دو با هم بر دوش بکشند.