بیایید از زنان کارتن‌خواب حرف بزنیم!

همواره قرار بوده ما «زنان» را از بقیه جدا کنیم و یک مدل «ایده‌آل» درباره آنان تهیه کنیم. درست به همین دلیل است که در عمل شاهد عکس این تصور هستیم. وقتی شما در جامعه فرد را تبدیل به یک الگوی ایده‌آل و مقدس می‌کنید، نمی‌توانید بپذیرید که این فرد یک مشکل دارد. این همان تابویی می‌شود که نمی‌توانیم درباره آن حرفی بزنیم. یا همه باید همان الگو باشند‌ یا شما حق ندارید از غیر آن صحبت کنید. کارتن‌خوابی زنان، قطعا یک مساله اجتماعی است؛ معضلی که تبعات زیادی برای جامعه به همراه دارد. اگر ما این مساله را بررسی نکنیم و از کنار آن عبور کنیم، قطعا زمینه تولید آسیب‌ها را فراهم کرده‌ایم زنان وقتی آسیب می‌بینند که از نهادهای مهم اجتماعی رها می‌شوند. این‌که شرایط خانواده چیست، در این سطح برای ما مهم نیست. مهم طردشدن و رهاشدگی این زن است! یک وقتی شرایط این خانواده به لحاظ اقتصادی عالی و شرایط عاطفی بد است و در وقت دیگری این شرایط بالعکس است

آذر فخری، روزنامه‌نگار

ما در جامعه‌ای بحران‌زده زندگی می‌کنیم؛ بحران، در هر زمینه‌ای که فکرش را بکنید یا حتی نتوانید تصورش را بکنید. جامعه ما دچار مشکلاتی مثل کودک‌آزاری در وسعتی گسترده، اعتیاد در تمام گروه‌های سنی (سن اعتیاد هم پایین آمده و هم زنانه‌تر شده)، فقر و بی‌کاری، حاشیه‌نشینی با تمام حواشی‌اش(دزدی، قاچاق مواد مخدر و انسان، روسپی‌گری، کودک‌فروشی، تکدی‌گری‌های سازمان یافته یا بی‌سامان و ...)، مهاجرت روزافزون به دلیل نابسامانی اوضاع اقتصادی ناشی از تغییر اقلیم و از بین رفتن زمین‌های کشاورزی، خشک شدن تالاب‌ها، از بین رفتن مراتع و لاجرم از بین رفتن دام‌ها، افزایش طلاق و به تبع آن، ازدیاد زنان بی‌سرپرست و کودکان طلاق و... شده است.

از همین ابتدا، این مقال را بی‌تعارف و بدون تکلف شروع کردیم. ما درگیر جامعه‌ای هستیم که این مشکلات را دارد. بنابراین وقت آن رسیده است که با پذیرش این معضلات، کمی دور هم بنشینیم و درباره این مسائل صحبت کنیم. رنگ زدن و کاشی‌کاری و آینه‌کاری کردن شهر، رسیدن به باغچه‌های «خیابانی» و مصرف بیش از حد آب در این زمینه، جمع کردن دوره‎ای کودکان کار، متکدیان، معتادان و زنان «خیابانی»، همه و همه تلاش‌های بی‌ثمری هستند، اگر هدف این باشد که بخواهیم از شهرمان، چهره‌ای شیک و تمیز ارائه بدهیم. گفتن و پذیرش واقعیت و تلاش در جهت رفع مشکلات اجتماعی، سیاه‌نمایی نیست. پس پیش از آن‌که با ذهنیت‌های کلیشه‌ای با این مسائل روبه‌رو شویم و در واقع نخواهیم رو در رو شویم و ببینیم، بهتر آن است که از حاشیه امن خود بیرون بیاییم و صدای این تشت را که مدت‌هاست از بام خوش‌خیالی‌های ما افتاده، بشنویم. چون انعکاس این صدا هم‌چنان ادامه دارد و می‌رود با صدای کر کننده‌اش سر دمل‌های چرکین را باز کند.

کدام قوانین تصویب می‌شوند؟

ناهید تاج‌الدین، نماینده مجلس می‌گوید: ایران بیش از اندازه قانون دارد. حدود ۱۱۰ سال است که از نهاد قانون‌گذاری در ایران می‌گذرد و در این سال‌ها حدود ۱۱ هزار قانون در ایران تصویب شده است. اگر این وضعیت را با کشور فرانسه  مقایسه کنیم که  حدود دویست سال است از نهاد قانون‌گذاری آن می‌گذرد، متوجه می‌شویم که آن‌ها تاکنون حدود ۳۸۰۰ قانون تصویب کرده‌اند. متاسفانه دائم در مجلس شورای اسلامی ایران قوانین مختلفی که شاید هم اولویت نداشته و کارشناسی نشده باشند، تصویب می‌شود.

اشاره مستقیم و صریح این نماینده مجلس، نشان می‌دهد با وجودی که هنوز ما در بسیاری از قوانین مربوط به مسائل و مشکلات کودکان کار، زنان و دختران، خانواده‌های بد یا بی‌سرپرست، مساله مهریه و افزایش زندانیان در این مورد، فقر و بیکاری و خیابان و کارتن خوابی، با موانع و کمبودهای قانونی مواجه هستیم، گویا قوانینی تصویب شده است که اساسا با مسائل مبتلابه مردم چندان ربطی نداشته است. 

یک نگاه سطحی و محاسبه سرانگشتی، کافی است تا متوجه شویم که اگر نه همه این قوانین، اما اکثر آن‌ها، نه در رابطه با مسائل اجتماعی بوده‌اند و نه در رابطه مشکلات مردم در این زمینه. در واقع ما ملت ما به نمایندگانی رای داده‌اند که کاری به کار کودکان کار و آزار دیده ندارند؛ چون لایحه حمایت از این کودکان هنوز در صف مانده و دارد خاک می‌خورد. 

نماینده ما، کاری به کار کودکی که در نزد والدین معتادش زندگی می‌کند ندارد، چون پدر در قانون ما، حضانت و سرپرستی کودک را بر عهده دارد و هیچ نهادی به راحتی نمی‌تواند جان و عرض این کودک را نجات دهد. بچه ولی دارد، حتی اگر این ولی، به کودک تعرض می‌کند، او را شکنجه می‌دهد، او را برای تکدی‌گری و مواد فروشی اجاره می‌دهد یا اصلا می‌فروشد. 

نماینده ما نمی‌داند یا شاید دوست ندارد بداند زنی که به‌خاطر آزار و اذیت‌های همسر روانی‌اش، با بخشیدن تمام حقوق خود، طلاق می‌گیرد و از خانه همسر و نیز پدر، بیرون انداخته می‌شود، چاره و سرنوشتی جز خیابان‌خوابی ندارد و در نهایت، تسلیم این سرنوشت ناخواسته می‌شود؛ به او تعرض می‌شود، گرفتار باندهای روسپی‌گری و مواد فروشی می‌شود، ناخواسته باردار می‌شود، نوزادش را در میان کارتن‌ها و در گوشه خیابان‌ها بزرگ می‌کند. همه این‌ها هم برای این اتفاق می‌افتد که هیچ قانونی در مورد حمایت از زنان بی‌سرپرست یا بدسرپرست وجود ندارد؛ چون زن، در اختیار پدر و تحت تمکین همسر است و قانون حق ورود به این حریم را ندارد.

خلاءهای قانونی 

ما را به کجا می برند؟

علیرضا کلدی جامعه‌شناس و استاد دانشگاه چنین توضیح می‌دهد: اگر پدر و مادری معتادند، باید سرپرستی فرزند، از آنان سلب ‌شود. این در حالی است که ما چنین قانونی نداریم. مثلا شما به خانواده‌های معتاد نگاه کنید. خانواده‌هایی داریم که پدر و مادر هر دو معتادند، بچه ترک تحصیل کرده و گدایی می‌کند. مواردی داریم  که دختر مورد آزار جنسی از سوی خانواده است، اما هم‌چنان سیاست اجتماعی این است که پدر سرپرست خانواده و فرزندان است. این استدلال غلط وجود دارد که یک پدر خشن و معتاد بهتر از ‌بی‌پدری است! این رویکرد اصلا درست نیست؛ وقتی که خانواده‌ای نا به‎سامان است، نقش حمایتی خود را درست انجام نمی‌دهد و فردا این آسیب‌ها به فرزندان منتقل می‌شود و دوباره در خانواده جدید، بازتولید می‌شود.

کلدی به خصوص در مورد زنان نگرانی‌هایی دارد: مشکلی که من در روند نگاه به مساله زنان در جامعه‌مان می‌بینم، این است که همواره قرار بوده ما «زنان» را از بقیه جدا کنیم و یک مدل «ایده‌آل» درباره آنان تهیه کنیم. درست به همین دلیل است که در عمل شاهد عکس این تصور هستیم. وقتی شما در جامعه فرد را تبدیل به یک الگوی ایده‌آل و مقدس می‌کنید، نمی‌توانید بپذیرید که این فرد یک مشکل دارد. این همان تابویی می‌شود که نمی‌توانیم درباره آن حرفی بزنیم. یا همه باید همان الگو باشند‌ یا شما حق ندارید از غیر آن صحبت کنید. این نوع نگاه منجر به نادیده گرفتن مسائل این چنینی در جامعه می‌شود. ما در خیلی از موارد وقتی می‌خواهیم از معضلات زنان صحبت کنیم، اجازه نداریم! مگر می‌شود این موارد را نادیده گرفت و به درمان مشکلات و بیماری‌ها همت گماشت؟! ما نمی‌توانیم این افراد را توانمند‌سازی کنیم، بلکه باید آن‌ها را به خود بازتوانی برسانیم. بتوانند مهارت‌های لازم را به دست بیاورند و قادر باشند زندگی‌شان را مدیریت کنند. در این صورت است که از این سیکل معیوب خارج می‌شوند.

زنان کارتن‌خواب وجود دارند!

زنان وقتی آسیب می‌بینند که از نهادهای مهم اجتماعی رها می‌شوند. این‌که شرایط خانواده چیست، در این سطح برای ما مهم نیست. مهم طردشدن و رهاشدگی این زن است! یک وقتی شرایط این خانواده به لحاظ اقتصادی عالی و شرایط عاطفی بد است و در وقت دیگری این شرایط بالعکس است. اما آن‌چه من در این میان دیده‌ام، بریده شدن زن از خانواده و حمایت نشدن است. این طرد‌شدگی زنان را به سوی فرار از خانه سوق داده که انتهای آن همین کارتن‌خوابی است. اگر به کارتن‌خوابی هم وارد نشوند، وارد باندهای روسپیگری و تن‌فروشی می‌شوند که آینده‌ای بدتر از کارتن‌خوابی را برای آنان رقم خواهد زد.

زنان کارتن‌خواب فقط درگیر یک آسیب نیستند؛ آن‌ها درگیر اعتیادند، دچار فقرند و سرپناهی برای گذران شب ندارند، درگیر روابط نامشروع و خشونت‌های زیادی در خیابان می‌شوند. این زنان  در روابط‌‌شان با مردان، ممکن است باردار شوند و پس از زایمان، این کودکان نیز دچار مسائل دیگری از جمله کودک‌‌فروشی، تکدی‌گری کودکان و... باشند. مساله مهم دیگر بحث عدم‌احساس امنیت این زنان در خانه است. من در کارهای تحقیقاتی‌ام به این نکته رسیدم که برخی از زنان، محیط خیابان را امن‌تر از محیط خانه می‌دانستند! در یکی از این مصاحبه‌ها، زن زندانی می‌گفت که من وقتی شب در زندان هستم و در حال استراحتم، خواب می‌بینم که به خانه بازگشتم. با ‌ترس از خواب می‌پرم و نفس راحتی می‌کشم که در زندان هستم و در خانه نیستم! این قصه مشترک خیلی از زنانی است که با کارتن‌خوابی درگیرند. این برای یک جامعه فاجعه است. 

ارتباط منفی و بدی که زنان با مردان‌شان در خانواده دارند، منجر می‌شود که آن‌ها در جای دیگری به‌دنبال دریافت این حمایت باشند. این جای دیگر، کارتن‌خوابی است. برخی از این زنان می‌گویند در روزهای نخست احساس بدی از کارتن‌خوابی ندارند، چون از سوی مردم مورد توجه واقع می‌شوند! حتی برخی برای آنان غذای گرم می‌آورند و به آن‎ها محبت می‌کنند. اما کم‎کم درگیر ماجراهای دیگری می‌شوند. نکته‌ای که ما باید به آن توجه کنیم این است؛ چه اتفاقی افتاده که یک زن در خیابان، حتی برای یک روز، احساس خوبی دارد؟

با در نظر گرفتن همه این عوامل می‌توانیم به این نتیجه برسیم که کارتن‌خوابی زنان، قطعا یک مساله اجتماعی است. مساله‌ای که تبعات زیادی برای جامعه به همراه دارد. اگر ما این مساله را بررسی نکنیم و از کنار آن عبور کنیم، قطعا زمینه تولید آسیب‌ها را فراهم کرده‌ایم.