چرا بنکسی به ما ربط دارد؟
آسیه ویسی
حالا، بعد از خرد شدن تابلو، بحث و مجادله بر سر این است که آیا خریدار، باید آن یک میلیون پوند را بپردازد یا نه؟
خیلیها میگویند، چون چکش خرید خورده به میز، پس باید پول پرداخته شود، چون فروش انجام شده، حتی اگر تابلو بعد از فروخته شدن، خرد و نوار نوار شده.
خیلیها هم میگویند، چرا برای تابلویی که دیگر وجود ندارد و به مشتی کاغذپاره تبدیل شده باید پول داد؟ اینها البته نظرات هموطنان ماست؛ افرادی که این روزها سرشان بدجور توی حساب و کتاب است و محاسبه هر ریال دخل و خرجشان.
اما «بنکسی»، چرا با ما این کار را میکنی؟ میخواهی سر به سرمان بگذاری و با یک شوخی بیمزه حالمان را بگیری؟
میخواهی نشان بدهی که یک سرو گردن از هر گالریدار و کلکسیون جمع کن و کلا از هر خریدار و فروشندهای بالاتری؟
میخواهی بگویی پول برایت ارزش ندارد؟
بنکسی تو رو به مقدساتت با ما از این کارها نکن!
بنکسی، یک گرافیتی، یک فعال سیاسی و یک کارگردان انگلیسی است، به خاطر گرفیتیکار بودنش هم فکر نکنید که از این جوانهای بیکار خودمان است که با هزار و یک هنر، روی دستمان ماندهاند و روزی ده بیست تا اسپری روی دیوارهای شهر خالی میکنند و کسی آنها را جدی نمیگیرد.
حتی گرافیتیهای خیابانی بنکسی، که روی در و دیوار کشیده شدهاند، فروخته میشود و وظیفه جابهجا کردن اثر هنری با دیوار، بر عهده خریدار است.
بنکسی اما، سرش توی کار خودش است، علاوه بر انگلیس و لندن، در کابل، در فلسطین، در لوسآنجلس، در لوئیزیانا و هر جا که دیوار خالی مناسب پیدا کرده، گرافیتیهای پر سرو صدایش را کار کرده است. بنکسی حتی اسکناس جعلی هم چاپ کرده؛ اسکناسهای 10 پوندی که روی آنها، به جای عکس ملکه ویکتوریا، عکس پرنسس دیانا، نقاشی شده بود. روی اسکناسها هم نوشته شده بود: «بنکسی انگلستان»، به جای «بانک انگلستان». این 10پوندیها که در مراسم و کارناوالهای مختلف روی سر مردم ریخته میشد؛ این روزها تا 200 پوند هم معامله میشوند.
بنکسی همان کسی است که گفته است سالها دلش دوچرخه میخواست و برای به دست آوردنش، به درگاه خدا دعا میکرد، اما در نهایت یک دوچرخه دزدید و از آن به بعد شروع کرد به طلب آمرزش! گویا طلب آمرزش بهتر جواب میدهد!
بنکسی چه ربطی به ما دارد؟
ربطش این است که نبوغ بنکسی، حتی اگر نوعی وندالیسم نهفته در خود داشته باشد و تا حدودی سر و روی شهر را آشفته کند، اما دیده و جدی گرفته میشود. هدر نمیرود. خود بنکسی هم با تفکرات ضد استکباریش، برای دفاع از مظلومان و نشان دادن مظلومیت آنان به کسانی که گوشهای کرشان این صداها را نمیشنود، دست به اسپری میشود.
بنکسی به خاطر گرافیتیهای جنجالبرانگیزش، طرد، حذف، زندانی و متواری نمیشود.
بنکسی با گرافیتیها و تابلوهایش که به محض شنیدن صدای چکش فروش، شروع به خرد کردن خود میکنند، پولدار میشود و سازمانهای خیریه راه میاندازد و بابت کارهای خیریه و بشردوستانهاش، به دادگاه احضار نمیشود.
این طوری است که بنکسی به ما ربط دارد!
دیدگاه تان را بنویسید