لزوم ایجاد فعالیتها و مقبولیتهای اجتماعی بیشتر برای زنان
جهان بس فتنه میبیند از آن چشم و از آن ابرو
زنان، همواره از روی ظاهر و صورت و بدنشان، قضاوت شدهاند؛ مورد پسند قرار گرفتهاند یا طرد شدهاند. در تمام ادبیات ما ( اگر به هنرهای دیگر اشاره نمیکنیم به دلیل این است نقاشی یا پیکرتراشی و مجسمهسازی در ایران، سابقه چندان طولانی و تاریخی ندارند) از زلف و ابرو و چشم و قد محبوب یاد شده است. زن، بهعنوان موجودی خواستنی، باید واجد تمام ویژگیهای یک موجود «اثیری» و «پریوار» را داشته باشد تا وارد شعر و ادبیات عاشقانه شود. آرایش کردن، فینفسه نه مشکلی دارد و نه عیب و ایرادی محسوب میشود. خودآرایی از ازل و در میان تمام ملتها و اقوام وجود داشته است. خود ما ماجرای «هفت قلم آرایش» را در فولکلورمان داریم «داف» اگر چه به انحای مختلف و در پشت سر، از سوی جامعه مردانه همواره مورد تمسخر و تحقیر واقع میشود، اما در مواجهه رودررو، همان مردان، همین دافها را برای معاشرت و گاه برای همسری، ترجیح میدهند
آذر فخری، روزنامهنگار
چند روز پیش، یکی از دوستان از یک سفر یکماهه به فرانسه برگشت. همان شب رسیدنش، برایش لطیفهای فرستادم و توضیح دادم : برای اینکه عمیقا احساس کنی به وطن برگشتهای!
در جواب برایم نوشت که در همان لحظه ورود به فرودگاه، «عمیقا» احساس کردم که به وطن برگشتهام. پرسیدم: چهطور؟ گفت با دیدن آرایش «پر رنگ» زنان ایرانی!
تعبیر «پر رنگ» در مورد آرایش زنانه، برایم تازگی داشت؛ از آن جهت که ما، معمولا از کلمه «غلیظ» در مورد آرایش زنانه استفاده میکنیم. این پر رنگ بودن آرایش زنان هموطن، طبعا، من را هم مثل دوستم به فکر فرو برد. او که در این یک ماه، به چندین کشور اروپایی سفر کرده بود، تعریف کرد که تقریبا هیچ زن معمولی اروپایی را ندیده است که در خیابان یا در محل کار یا در دانشگاه و حتی در مهمانیها، مثل زنان ایرانی آرایش کنند و این، برایش خوشایند بود؛ اینکه آن زنان، بیتوجه به جسمانیت و بدون تلاش برای جذابیت، به کار و زندگی خود مشغول بودند. البته اشاره کرد که در این کشورها، معمولا زنان خاص که کار «شبانه» دارند، «پر رنگ» آرایش میکنند.
البته ما هم زنانی داریم که با اعتماد بهنفس بسیار، بیش از آنکه توجهی به زیباترکردن خود داشته باشند، به زیباییهای طبیعی خود بسنده میکنند. اما بیایید قبول کنیم که میزان جراحیهای زیبایی در ایران و نیز استفاده از لوازم آرایش، بسیار زیاد است. ایران، دومین وارد و مصرف کننده لوازم آرایش در خاورمیانه و هفتمین در جهان است!
آرایش کردن، فینفسه نه مشکلی دارد و نه عیب و ایرادی محسوب میشود. خودآرایی از ازل و در میان تمام ملتها و اقوام وجود داشته است. خود ما ماجرای «هفت قلم آرایش» را در فولکلورمان داریم.
تقاضا و قضاوت
این هم یک داستان ازلی و احتمالا ابدی است که زنان، همواره از روی ظاهر و صورت و بدنشان، قضاوت شدهاند؛ مورد پسند قرار گرفتهاند یا طرد شدهاند. در تمام ادبیات ما ( اگر به هنرهای دیگر اشاره نمیکنیم به دلیل این است نقاشی یا پیکرتراشی و مجسمهسازی در ایران، سابقه چندان طولانی و تاریخی ندارند) از زلف و ابرو و چشم و قد محبوب یاد شده است. زن، بهعنوان موجودی خواستنی، باید واجد تمام ویژگیهای یک موجود «اثیری» و «پریوار» را داشته باشد تا وارد شعر و ادبیات عاشقانه شود، این زن، البته آن زنی نیست که در خانه به رتق و فتق امور خانه و خانواده میپردازد، بلکه جمیلهای است که مدام در حال دلبری کردن است و البته دست نایافتنی.
اما همین فرم ادبیات مردانه که در ذات خود نوعی «تقاضا» را نهفته است، باعث شده، زن شرقی مدام دغدغه «چگونه دیده» شدن داشته باشد و مدام بترسد از اینکه نتواند در نقش و چهره آن زن اثیری، نمایان شود. شاید به همین دلیل است که زنان ما از قدیم، دم و دستگاه هفت قلم آرایششان همیشه به راه بوده است و هست. اما البته، در آن روزگاران، دختران، بهعنوان موجوداتی نمایاننده معصومیت بیبدیل، هرگز به سمت استفاده از لوازم آرایش نرفتهاند و تا همین چند سال پیش هم، نه فقط آرایش که دست زدن به ترکیب طبیعی صورت برای دختران ما، نوعی تابو و هنجارشکنی بود.
اما داستان امروز فرق میکند. امروز هم زنان و هم دختران، در استفاده از لوازم آرایش، آنهم در حد افراط، گوی سبقت را از هم ربودهاند. این شاید از سویی برمیگردد باز به همان تقاضای جامعه مردانه، یا چشم و هم چشمی زنان با یکدیگر، یا خودنمایی یا نارضایتی از «بدن». چرا که رسانههای مختلف مدام در حال هنجارسازی در مورد بدن و مد زنان هستند و الگوهای ایدهآلی که به زنان و دختران ارائه میشود، آنان را ناگزیر از استفاده از رنگ و لعاب و جراحیهای مختلف میکند. در میان استفاده کنندگان لوازم آرایش و نیز انجام جراحیهای زیبایی، همه نوع طیفی از زنان دیده میشود و این مساله ربطی به میزان تحصیلات و مدرک یا طبقه اجتماعی ندارد.
پدیدهای به نام «داف»
مهم نیست که دختر و زن ما، صبح از خانه بیرون میرود، قرار است به کجا برود: محل کار؟ دانشگاه؟ خرید؟ مهمانی؟ در تمام این موارد، دختران و زنان قبل از خروج از خانه مدت زیادی را صرف تنظیمات صورت و بدن خود میکنند. در ادارات و شرکتهای خصوصی، این «داف»ها هستند که کارشان زودتر راه میافتد، این «داف»ها هستند که زودتر کار پیدا میکنند و مورد توجه قرار میگیرند. «داف» اگر چه به انحاء مختلف و در پشت سر، از سوی جامعه مردانه همواره مورد تمسخر و تحقیر واقع میشود، اما در مواجهه رو در رو، همان مردان، همین دافها را برای معاشرت و گاه برای همسری، ترجیح میدهند. پسند جامعه ما، از نظر فرهنگی، ترجیحی به شدت «بدن»گرایانه است و این موضوع حتی رفته رفته در میان مردان در حال شیوع است. در واقع اگر زمانی تنها «نگاه خیره مردانه» به عنوان یک نرم در جامعه پذیرفته شده بود، میرویم که با «نگاه خیره زنانه» هم مواجه شویم!
جامعهشناسان درمورد افزایش استفاده از لوازم آرایشی در میان جوانان ایرانی معتقدند که در خانواده، محیط آموزشی یا تعاملات اجتماعی نیاز مورد توجه قرار گرفتن، باعث شده جوانان از لوازم آرایش استفاده کنند و تاکید میکنند که برای جبران این احساس کاستی ونیز ارتقای شخصیت و رفتارهای اجتماعی، نگرشها و پیشنیازهایی لازم است که باید تامین شود؛ باید نوع نگاه به دختران از دوران مهدکودک تا دانشگاه تغییر کند و آنها بیشتر در فعالیتهای اجتماعی و آموزشی مشارکت داده شوند و مسئولیت بیشتری به آنها واگذارشود. روانشناسان از آرایش بهعنوان یکی از نیازهای روانشناختی افراد برای جذاب بودن یاد میکنند و معتقدند از آنجا که جذابیت جسمانی یکی از عوامل تاثیرگذار در دوستیها، ارتباطات بین مردم و حتی ازدواج است، این مساله بهعنوان یک ضرورت در زندگی شخصی و اجتماعی به شمار میرود. پس افراد تلاش میکنند بر این جذابیت بیفزایند و برای آن هر هزینهای میپردازند.
رابطه بدن و هویت
بدن در دوران جدید اغلب بهعنوان پدیدهای در نظر گرفته میشود که به منظور بیان هویت افراد شکل میگیرد و آرایش و پرورده میشود. کنترل منظم بدن یکی از ابزارهای اساسی است که شخص به وسیله آن روایت معینی از هویت شخصیاش را محفوظ میدارد و درعین حال خود نیز به طرزی کم و بیش ثابت از ورای همین روایت در معرض تماشای دیگران قرار میگیرد.
مدیریت بدن رابطه معنا داری با متغیرهایی فرهنگی دارد، متغیرهایی چون جنس، سن، تحصیلات، سرمایه فرهنگی، دیانت و خانواده. دکتر فرید براتی سده، روانشناس اجتماعی، چنین ادامه میدهد:
به نظر من برای فهم بهتر این موضوع باید بحث را از سطح روانشناسی فردی بالاتر ببریم و در سطح روانشناسی اجتماعی، این موضوع را کند و کاو و بررسی کنیم، در این سطح به زنان برمی خوریم که تصور میکنند هنگامی که زیباتر هستند و با لوازم آرایش خودشان را زیباتر میکنند، کارشان در جامعه آسانتر راه میافتد. در واقع لوازم آرایشی نوعی کارکرد تسهیلسازی در روابط اجتماعی دارد و به همین علت زیاد مصرف میشود. کمبود اعتماد بهنفس در بین برخی زنان، رقابت دختران برای پیدا کردن همسر، آمار بالای افسردگی و اختلالات روانی، تاثیر تبلیغات رسانهای و الگوسازی شرکتهای سرمایهدارغربی هم در این زمینه تاثیرگذاشته و باعث افراط و تفریط در آرایش دختران و زنان شده و حتی سن آرایش دختران را به زیر 15 سال پایین آورده است.
برخی از افرادی که بیش از حد از لوازم آرایش استفاده میکنند ممکن است دچار نوعی بیماری هم باشند. اما نمیتوانیم در مورد اکثریت زنان، اینطور قضاوت کنیم و نباید تصورکنیم که با نوعی بحران هویت و کمبود اعتماد بهنفس در بین زنان مواجه هستیم. براتی اشاره میکند که زنان ایرانی، معمولا خود را با زنان غربی مقایسه میکنند و از جذابیتهای جسمانی خود در مقایسه با کشورهای غربی ناراضیاند. این عدم رضایت از جنبههای زیباییشناختی جسمانی (چهره) باعث ایجاد نوعی ناهماهنگی، اضطراب و تحتالشعاع قرار دادن مسایل هویتی فرد میشود او مدام از خودش میپرسد: اساسا آیا من آدم زیبایی هستم یا نیستم؟ این عدم رضایت و این تعارض که آیا چهرهای که من از خودم در جامعه نشان میدهم مورد قبول همگان هست یا نیست، مشکل ساز شده است.
شاید این عدم مقبولیت یک امر تخیلی و یا ناشی از ادراک فرد باشد که به دنبال کسب مقبولیت اجتماعی برای خود در جامعه برمیآید و برای کسب آن اقدام به آرایش چهره خود میکند، در حالیکه شاید اگر روشها و فرصتهای بیشتری در جامعه برای کسب مقبولیت، بهویژه برای زنان، وجود وجود داشته باشد زنان تا این حد به دنبال این نباشند که از لحاظ زیبایی بخواهند در پی محبوبیت و مقبول واقع شدن باشند.
دیدگاه تان را بنویسید