جامعه ایرانی، ارتباط سالمی با انسان شاد ندارد
شادیهای ما و ترمزهای اجتماعی
شادترین کشور دنیا هندوستان است. این مسئله برای خیلیها غیرقابل تصور است! چون میدانیم که اغلب مردم این کشور فقیرند و در خیابانها و کپرها زندگی میکنند. این نشان میدهد که داراییها عامل ایجاد و ابراز شادی نیستند، بلکه «بودن»ها هستند که عامل شادیاند. افرادی که با وجود مشکلات زیاد، همچنان شادیهای خود را ابراز میکنند، کودک درونشان رهاست. در حقیقت ترمزهای شادی در چنین جامعهای وجود ندارد. امروزه شادی، به همان اندازه که به عوامل بیرونی ارتباط دارد، با ذهنیات فرد هم در ارتباط مستقیم است؛ تا فرد از نظر «ذهنی» احساس شادی نکند، هیچ شادی در آن بیرون، او را شادمان نخواهد کرد یک گزارش بینالمللی، با بررسی وضعیت ۱۵۶ کشور نشان میدهد، ایران از نظر شاخصهای «شادی» هنوز در وضعیت مناسبی قرار نگرفته و رتبه ۱۰۵ را در بین کشورهای مورد بررسی در سال ۲۰۱۶ ، دارد
آذر فخری، روزنامهنگار
آخرین باری که عمیقا احساس شادی کردهاید، کی بود؟ چند دقیقه پیش؟ چند ساعت پیش؟ چند روز پیش؟ اصلا چه تعریفی از شادی دارید؟ چه چیزهایی شما را واقعا شاد میکند؛ آنطور که از زنده بودن و زندگی تا احساس رضایت کنید؟
بسیاری از پژوهشگران، امروزه نسبت به «شادی»، دیدگاه و رویکردی متفاوت دارند. آنها میگویند شاید تا چند دهه پیش، رفاه و آسایش زندگی و داشتن امکانات مختلفی که باعث میشد، زندگی آسانتر شود و نیز پول و درآمد مناسب و سلامت جسمانی، ملاک و معیارهایی برای احساس شادی بود. در واقع انسان چند دهه پیش، شادی خود را در ابزار و امکانات بیرونی میجست و در آنها پیدا میکرد. شادی برای او «عینی» بود. او اگر سیر و سالم بود؛ در جشنها و مراسم شادمانی عمومی منطقه و جغرافیای خود نیز این احساس شادی را از عمق وجودش، به نمایش میگذاشت و همین حرکتهای شاد و پرتحرک، موجب خرسندی و رضایت عمومی میشد.
اما امروزه شادی، به همان اندازه که به عوامل بیرونی ارتباط دارد، با ذهنیات فرد هم در ارتباط مستقیم است؛ تا فرد از نظر «ذهنی» احساس شادی نکند، هیچ شادی در آن بیرون، او را شادمان نخواهد کرد. جوانان بهعنوان گروه بزرگی از جامعه فعلی ما، دچار محدودیتهای بسیاری در زمینه منابع شادی هستند. تفریحاتی که میتواند موجب شادمانیشان شود بسیار کلیشهای و خالی از هیجان لازم جوانی است. به همین دلیل است که روحیه جامعه، تحلیل رفته و به سوی افسردگی و اندوه و در نتیجه کاهش بهرهوری پیش میرود.
شادی و کودکی
از دیدگاه دکترمنصور بهرامی، روان شناس و عضو انجمن بینالمللی تحلیل رفتار متقابل، رابطه مستقیمی بین کودکی و شادی وجود دارد: در اینجا، کودک به مفهوم خردسالی نیست. آن قسمت از ساختار شخصیت ماست که دنبال احساسات، عواطف، شادی، شادمانی و خشم است.(البته شادی و خشم ذاتی نه اکتسابی) و در حقیقت بخش کودک شخصیت ماست که شادیآفرین است و بستگی به سن ندارد. دقیقا! یک مرد و یا زن مسن 70 یا 80 ساله هم با فعال بودن بخش کودک وجودش میتواند شاد شود و احساس شادمانی کند. وقتی کسی کودک درونش فعال نیست، دلمرده و غمگین است. ما خیلی از آدمها را میبینیم که به دنبال ارزشها و تعصبات خود هستند و کودک درون خود را طرد کردهاند. اینها نیز کودک درون دارند اما با پیروی از تعصبات خشک، این بخش از شخصیتشان، غیر فعال شده و کودک درون آنها افسرده است. مثلا پدربزرگ یا مادربزرگی که با شادی فراوان با نوه کوچک خود بازی میکند، دقیقا در حال بازتاب حضور کودک درونخویش است. پس ما باید شادیها را در بخش کودک درون خود، پیدا کنیم.
جامعه متزلزل و شادی
ساختار جامعه مانند ساختار خانواده است و ساختار خانواده نیز شبیه ساختار فرد است. دکتر بهرامی چنین ادامه می دهد: ساختار جامعه شبیه ساختار فرد است. جامعهای که شاد نیست، درست مانند انسانی است که شاد نیست. خیلی از جوانهای ما امروز دچار نوعی حالت دوگانگی هستند؛ یعنی در بیرون لبخند نمیزنند، اما به محض دورشدن از محیط، شروع به خندیدن میکنند. متأسفانه، تفاوت رفتار فرد در محیطهای مختلف مانند مدرسه، اجتماع و خانه آنقدر زیاد است که سبب تزلزل شخصیت افراد شده و نهایتاً این تزلزل شخصیتی به جامعه نیز سرایت کرده. برای بالا بردن میزان شادی در سطح جامعه، باید از افراد و خانوادهها شروع کنیم. اگر افراد و خانوادهها شاد باشند، نهایتاً جامعه شادی نیز خواهیم داشت. اگر به آمار دقت کنید، می بینید که شادترین کشور دنیا هندوستان است. این مسئله برای من و خیلیها غیرقابل تصور است! چون میدانیم که اغلب مردم این کشور فقیرند و در خیابانها و کپرها زندگی میکنند. این نشان میدهد که داراییها عامل ایجاد و ابراز شادی نیستند، بلکه «بودن»ها هستند که عامل شادیاند. افرادی که با وجود مشکلات زیاد، همچنان شادیهای خود را ابراز میکنند، کودک درونشان رهاست. در حقیقت ترمزهای شادی در چنین جامعهای وجود ندارد و هرکسی شادیهای مخصوص به خود را انجام میدهد. تا هنگامی که کودک درون شادیاش را ابراز کند، افراد، دل زندهاند. دلمردگی ناشی از پنهان شدن کودک درون است. پس برای بالا بردن شادی در سطح جامعه ، ابتدا باید خانوادههای شادی داشته باشیم. اگر ما زندگی را یک مثلث تصور کنیم که یک ضلع فعالیت (کار) باشد، ضلع دوم آن تفریح باشد و ضلع دیگر ارتباطات، اگر ما بتوانیم به هر سه این ابعاد به قدر کافی توجه کنیم، آنگاه این مثلث زندگی به صورت متساویالاضلاع خواهد بود، این مساوی بودن نشاندهنده همان تعادلی است که ما از آن سخن میگوییم.
واقعیت شادی در جامعه ما
یک گزارش بینالمللی، با بررسی وضعیت ۱۵۶ کشور نشان میدهد، ایران از نظر شاخصهای «شادی» هنوز در وضعیت مناسبی قرار نگرفته و رتبه ۱۰۵ را در بین کشورهای مورد بررسی در سال ۲۰۱۶ ، دارد.
مبنای این مطالعه در سنجش وضعیت «شادی» کشورها، ۶ مولفه «سرانه تولید ناخالص داخلی»، «حمایت اجتماعی»، «امید به زندگی سالم در بدو تولد»، «آزادی انتخاب زندگی»، «فعالیتهای خیرخواهانه» و «ادراک فساد» است. دکتر منصور بهرامی معتقد است: برداشت عمومی از واقعیات و پدیدههای اجتماعی مانند «حمایتهای اجتماعی، آزادی انتخاب زندگی و فساد» تاثیرزیادی روی سطح نشاط عمومی دارد، در مقایسه با شاخصهایی مثل «رشد اقتصادی» و حتی «امید به زندگی». اقتصاد شادکامی حوزه نسبتاً جدیدی در اقتصاد است که در سالهای اخیر اهمیت ویژهای در معادلات سیاستگذاری خیلی از کشورها پیدا کرده. حتی سازمان ملل هر ساله نسبت به انتشار نتایج حاصل از بررسی وضعیت «رفاه ذهنی» در کشورهای مختلف در قالب «گزارش جهانی شادی» اقدام میکند. «رفاه ذهنی» و «شادکامی»، در دهههای اخیر شاهد چرخش نگاه سیاستگذاران از مسائل «عینی رفاه» به سمت مساله «ذهنی رفاه» بوده. وجود تعاریف متفاوت برای شادکامی، به خوبی نشان میدهد که شادی را باید بهصورت برآیندی از چند متغیر درنظر گرفت. در ادبیات علوم انسانی نیز برای اندازهگیری سطح شادی در کشورهای مختلف، مجموعهای از شاخصهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد.
بر اساس اطلاعات استخراج شده از نظرسنجیهای بینالمللی «حمایتهای اجتماعی» بیشترین تاثیر را در ایجاد حس شادمانی عمومی پایدار دارد. این بررسی نشان میدهد «امید به زندگی سالم در بدو تولد» کمترین میزان اثر را بر سطح شادمانی عمومی دارد است. یکی از مهمترین نکات قابل توجه در این بررسی تاثیر بیشتر تاثیر را،«درک فساد» در مقایسه با سرانه تولید ناخالص داخلی، داشته است.
اقتصاد رفاه ذهنی
اقتصاد شادکامی حوزه نسبتاً جدیدی در اقتصاد است که در سالهای اخیر اهمیت ویژهای در معادلات سیاستگذاری بسیاری از کشورها پیدا کرده است. اقتصاددانان در این حوزه نحوه اثرگذاری متغیرهای اقتصادی بر مفهومی به نام «رفاه ذهنی»را بررسی میکنند. از آنجا که سیاستگذاران عموما در جهت افزایش رفاه و رضایت عمومی تصمیمگیری میکنند، کمیت بخشی به مفهوم رفاه ذهنی اهمیت پیدا میکند. در اندازهگیری رفاه ذهنی اقتصاددانان از دو رویکرد استفاده میکنند. رویکرد با سابقهتر در این زمینه کمیسازی رفاه اقتصادی با استفاده از متغیرهای عینی است.
مهمترین متغیر مورد استفاده در این رویکرد سطح درآمد افراد است. اما در رویکرد دوم که حاصل نگاه روانشناسانه به مفهوم رضایت و رفاه ذهنی است، متغیرهای ضمنی برای اندازهگیری رفاه ذهنی مورد استفاده قرار گرفتند.امروزه بسیاری از کارشناسان اقتصادی بر اهمیت این حوزه در سیاستگذاری کلان تاکید دارند. بههمین علت، در سالهای اخیر برخی از موسسات و نهادهای بینالمللی اقدام به ارائه و اندازهگیری برخی از شاخصهای تعیینکننده سطح «شادکامی» و «رفاه ذهنی» در کشورهای مختلف کردهاند
رفاه ذهنی انسان ایرانی
بررسیهای بینالمللی انجام شده در زمینه رفاه اجتماعی، حکایت از وضعیت نامناسب ایران از لحاظ شاخصهای رفاه ذهنی دارد. دکتربهرامی با اشاره به «گزارش جهانی شادی» سازمان ملل، توضیح میدهد که رفاه ذهنی در کشورهای مختلف با استفاده از شاخص «نشاط عمومی» و بهصورت بازهای از اعداد صفر تا ۱۰ مشخص میشود. همان طور که قبلا هم گفته شد، بر اساس جدیدترین گزارش جهانی شادی، مربوط به سال ۲۰۱۶، ایران با سطح نشاط عمومی معادل با عدد ۸/ ۴ در رده ۱۰۵ در میان ۱۵۷ کشور مورد بررسی قرار دارد. در این ردهبندی کشورهای سوئیس، ایسلند و دانمارک در سه رده ابتدایی و کشورهای سوریه، برونئی و توگو در سه رده انتهایی قرار گرفتهاند.
وضعیت نامناسب ایران در شاخصهای «ادراک فساد»، «حمایت اجتماعی» و «آزادی انتخاب زندگی» در مقایسه با سایر کشورهای جهان باعث شده است که ایران در نیمه پایینی جدول نشاط عمومی قرار گرفته باشد. ایران از لحاظ شاخصهای معرف سطح نشاط عمومی در وضعیت مناسبی قرار ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید