الگوی روابط انسانی در چند دهة اخیر تغییرات فراوانی داشته است
ازدواج سفید یا همباشی سیاه
به گفته روانشناسان ازدواجهای سفید فاقد عناصر و عوامل تشکیلدهنده یک زندگی پایدار و مطمئن است. زنان جامعه به ویژه زنان جامعه ایران با مختصات و ویژگیهای خاص فرهنگی حاکم بر آن از اصلیترین قربانیان و بازماندگان این نوع روابط محسوب میشوند از منظر روانشناسی پدیده ازدواج سفید کژکارکردیهای خود را دارد و آسیبهای فراوانی را به جامعه تحمیل میکند. یکی از مهمترین و مشهودترین عوارض این نوع ازدواج، خشم و پرخاشگری است. میزان رفتارهای خشونتآمیز کلامی و فیزیکی و رفتارهای بزهکارانه در این روابط بسیار شایع است
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
الگوی روابط انسانی در چند دهة اخیر با چالشها و تغییرات فراوانی روبرو شده است بطوریکه امروزه شاهد تحولات چشمگیری در زمینه ارزشها و باورهای نسل جدید هستیم. شواهد و قرائن حاکی از آن است که امروزه بخشی از جوانان جامعه، بویژه در کلان شهرهایی همچون تهران به تبعیت از سبک زندگی غربی شیوه خاصی برای با هم زیستن اتخاذ کردهاند. این گروه از دختران و پسران به پیامدهای سبک زیستشان که علاوه برآنکه برای خودشان مخرب و زیانآور است، دیگران را نیز دستخوش آسیبدیدگی، آزردگی و دلواپسی میکند. جوانان امروز در شهرهای بزرگ با اتخاذ سبک جدیدی از زندگی مثل «همخانگی» یا «همباشی»، فرهنگ عرفی و سنتی ایران را با شوک فرهنگی عظیمی روبرو کردهاند. یکی از این شوکهای فرهنگی که جامعه با آن دست به گریبان است پدیده «ازدواج سفید» میباشد که در حال حاضر در تعدادی از شهرهای پرجمعیت و برخوردار از امکانات روبه فزونی است. این پدیده به نوعی از رابطة پیش از ازدواج اشاره دارد که دو شریک جنسی بدون ازدواج و پیوند زناشویی با یکدیگر زندگی مشترکی را تشکیل میدهند؛ در حقیقت این نوع رابطه دلالت بر یک نوع ارتباط زناشویی غیرقانونی دارد و خارج از دامنة تعهدات یک ازدواج قانونی و حتی عرفی است.
اگر بخواهیم نگاهی دقیق و موشکافانه به این معضل و آسیب آجتماعی-فرهنگی داشته باشیم لازم است ابتدا بدانیم «ازدواج سفید» در فرهنگ فرانسوی به ازدواجی «قانونی و بدون روابط جنسی» تعبیر شده و اصولا ازدواجی است که به عنوان راهی برای دور زدن قانون مهاجرت یا مسایل دیگری از این دست استفاده میشود؛ همچنین در فرهنگ لغت آکسفورد واژه ای که مصداق زندگی مشترک زناشویی به همراه روابط جنسی بدون ازدواج باشد واژة «Cohabitation» یا «همباشی» است و نکته جالب تر آن که حتی در فرهنگ غرب هم این نوع از رابطه را ازدواج قلمداد نمیکنند. درواقع و از این منظر جامعه ایران، فرهنگ غربی را تحریفکرده و از آن به عنوان روشی برای تابو شکنی استفاده میکند.
روانشناسان با مطالعات گسترده در این حوزه اظهار داشتند پدیده «همباشی» بیشتر بر پایة ارضای غرایز شکل میگیرد و بطور کلی در دنیای غرب باتوجه به تغییر سبک زندگی افراد و همچنین افزایش فشارها و مشکلات اقتصادی، میل به ازدواج رسمی، رفته رفته کاهش یافته؛ دختر و پسر برای فرار از بار مشکلات اقتصادی و همچنین عدم پذیرش مسئولیت به عنوان همخانه با یکدیگر زندگی میکنند بیآنکه پیوند رسمیای میانشان صورت گرفته باشد. تا چند دهة گذشته شاهد این نوع روابط تنها در دنیای غربی بودیم و این نوع رابطه با فرهنگ ایرانی به طور اعم و باورهای مذهبی به طور اخص در تضاد بود. ولی امروزه باتوجه به ناکارآمدی نهاد خانواده در ایران، افزایش مشکلات اقتصادی و معیشتی، افزایش بیکاری و نبود شغل و درآمد مناسب، شاهد از هم پاشیدگی و تکه تکه شدن فرهنگ ایرانی هستیم و هرروز بیشتر از گذشته به سمت غرب زدگی در حرکت است.
روانشناسان بر این نکته تاکید میکنند که این نوع از روابط از قبیل ازدواجهای سفید فقط تامین نیازهای جنسی طرفین به خصوص مردان را در پیدارد و فاقد عناصر و عوامل تشکیل دهنده یک زندگی پایدار و مطمئن است. زنان جامعه به ویژه زنان جامعه ایران با مختصات و ویژگیهای خاص فرهنگی حاکم بر آن از اصلی ترین قربانیان و بازماندگان این نوع روابط محسوب میشوند. البته محتمل است که در سالهای آتی شاهد گسترش چشمگیری از این نوع روابط و همچنین آسیبهای روانی-اجتماعی ناشی از آن باشیم؛ مگرآنکه خانوادهها، مسئولین و نهادهای ذی ربط، عوامل پدیدآوردنده آن را کاهش دهند و درصدد یافتن راهی برای جلوگیری از این آسیب اجتماعی-فرهنگی باشند.
جامعه روانشناسی و رواندرمانگران بر این باورند که دوران کودکی فرزندان و روشهای فرزندپروری والدین یکی از مهمترین عواملی است که سبب بوجود آمدن معضلات اجتماعی میشود؛ والدین با روشهای فرزندپروری غلط و اغلب به خاطر تک فرزند بودن با محبتهای افراطی فرصت احساس نیاز کردن را از فرزندشان دریغ میکنند و در عوض گریز از مسئولیت پذیری را به وی آموزش میدهند، درنتیجه فرزند به فردی تبدیل میشود که بخاطر الگوهای تربیتی والدین و حمایتهای عاطفی، مالی و عملی آنان دیگر نیازی نمی بیند تا مسولیتی را بپذیرد و شخصی وابسته و غیرمستقل بار میآید. همین فرد روزی چشم باز میکند و میبیند به سن ازدواج رسیده اما با روشهای تربیتی غلط والدین پذیرش مسئولیت را فرا نگرفته است. در چنین شرایطی است که فرد به دلیل ترس از آینده نامعلوم شغلی و همچنین عدم اعتماد به نفس و فقدان شناخت از جنس مخالف تصمیم میگیرد به جای ازدواج بدون آنکه مسئولیتی بپذیرد با جنس مخالف «همخانه» باشد بدون آنکه نسبت به عواقب آن شناختی داشته باشد. چنین فردی از بچگی یاد گرفته اگر مشکلی تهدیدش کند، مسئولیت عواقب همه چیز بر عهدة والدینش باشد، بر این اساس چنین فردی از ازدواج و پذیرفتن مسئولیت و انجام کارهای سخت کاملا واهمه دارد. همانطور که اشاره شد چندین عامل برای رشد این پدیده و آسیب اجتماعی در ایران وجود دارد که مهمترین آن عدم تمایل افراد جهت قبول مسیولیت زندگی زناشویی است.
عوامل دیگری همچون ضعف اقتصادی، تورم خارج از قاعده، ناتوانی بعضی از خانواده ها در تامین هزینهها و مخارج زندگی، نیازهای جنسی، ارتباطات جهانی و استفاده از شبکه جهانی اینترنت، گذر از جامعه سنتی به مدرن، وجود تعارضهای نسلی و اختلاف عقاید، تاخیر در سن ازدواج و و همچنین وجود سختگیریها و تعصبات قومی خانوادهها از فاکتورهای اصلی زمینهساز این پدیده اجتماعی هستند.
از منظر روانشناسی پدیده ازدواج سفید کژکارکردیهای خود را دارد و آسیبهای فراوانی را به جامعه تحمیل میکند. یکی از مهمترین و مشهودترین عوارض این نوع ازدواج، خشم و پرخاشگری است. میزان رفتارهای خشونت آمیز کلامی و فیزیکی و رفتارهای بزهکارانه در این روابط بسیار شایع است. سلامت روانی طرفین در این ارتباط در معرض خطر بالایی قرار دارد و اضطراب و افسردگی از شایعترین آسیبهای روانی است که گریبان این افراد را میگیرد. این افراد همیشه بیم آن را دارند که هر لحظه ممکن است رابطه خود را از دست بدهند به همین سبب فشار عصبی بالایی را تجربه میکنند. گرچه شاید بسیاری از افرادی که برای همباشی سیاه یا ازدواج سفید به هم میپیوندند موقتی بودن این نوع رابطه و زندگی را به یکدیگر گوشزد میکنند درنهایت با آگاهی کامل به صورت توافقی این نوع زندگی مشترک را انتخاب میکنند؛ اما در این میان به واسطه شرایط خاص رونشناسانه و عاطفی که خاص جنس مونث است رویای یک زندگی دائمی را در ذهن میپرورانند. به همین دلیل وقتی روابط به هم میخورد باورهای آنان به هم میریزد و آنان احساس فریب خوردگی میکنند و میل به خودکشی در میان آنها بالا میگیرد.
البته، این نوع زندگی عواقب ناگواری برای جامعه و خانواده نیز در پی دارد که مهمترین پیامدهای این آسیب اجتماعی و فرهنگی فرزندانی است که متولد میشوند و غالبا پدران مسئولیت آنها را بر عهده نمیگیرند و عدم حمایت قانون از تولد چنین فرزندانی یکی از مهمترین آسیبهای این معضل اجتماعی است. در این میان فرزندان، بیپدر و بی خانواده باقی میمانند که از هیج حق قانونیای برخوردار نیستند گرچه سایر حقوق این کودکان چون بقیه کودکان است، اما معمولاً کسی حضانت آنان را بر عهده نمی گیرد
چنانچه این روابط به هر دلیلی به شکست بیانجامد برای دختران جز آسیب روانی «احساس درماندگی و نفرت» چیزی باقی نمیماند که تقریبا غیرقابلجبران است. روانشناسان باتوجه به تحقیقات و پژوهشهای انجام شده در زمینه ازدواج سفید معتقدند یکی از مهمترین راهکارها و اقدامات برای جلوگیری از افزایش این آسیب اجتماعی، «فرهنگسازی» از طریق آگاهسازی و اطلاع رسانی عمومی است تا از این رهگذر اقناع افکار عمومی صورت بگیرد که در این راستا صدا و سیما و همچنین شورای عالی فضای مجازی میتوانند با مشورت گرفتن از متخصصین و روانشناسان در جهت آگاهسازی هرچه بیشتر جوانان، برنامه ریزیهای دقیق و سیاستگذاریهای مناسبی را اتخاذ کنند.
دیدگاه تان را بنویسید