انتظار۱۰ ساله برای بررسی و تصویب قانون حمایت از کودکان در مجلس
بگذاریم آنها فریاد بزنند
در ۶ ماه نخست امسال، ۱۶ هزار مورد کودکآزاری به مرکز اطلاع داده شده است. این آمار کودکانی است که مورد آزار جنسی، جسمی، عاطفی و غفلت قرار میگیرند. هرچه کودکان آزاردیده، سن پایینتری داشته باشند وضعیت آنها حادتر گزارش میشود و البته بیشترین آمار اذیت کودکان در سن دبستان و پایینتر از آن اتفاق میافتد. بعد از آن دختران و پسران راهنمایی در این آمار قرار میگیرند. کودک ما نمیتواند به کلانتری مراجعه کند و بگوید من مورد آزارجنسی قرار گرفتم چون هنوز قانون این حق را برای او قائل نشده است آمار کودک آزاری روزبه روز بیشتر میشود، چون ۱۰ سال است بررسی و تصویب قانون حمایت از کودکان پشت در مجلس باقی مانده و هنوز به صحن علنی راه پیدا نکرده است
آذر فخری، روزنامهنگار
در روزهای آغازین سال تحصیلی هستیم. روزهایی که با تمام مشکلات موجود، توانستهایم فرزندانمان را به کلاسهای درس و مدرسه بفرستیم. روزهای تحصیل، فرصتهاییاند که فرزندان ما، بیشتر از آنکه در خانه و تحت نظارت خودمان باشند، خارج از خانه میگذرانند؛ مقداری از زمان آنها در مدرسه صرف میشود، مقداری صرف کلاسهای خارج از برنامه میشود و مقداری را هم خودشان از ما کش میروند و صرف گذران وقت با دوستان باب و ناباب میکنند. همه ما بهعنوان والدین، به سلامت جسمی و روانی فرزندان خود، در هر رده سنی که باشند، اهمیت میدهیم. برای ما، بهعنوان والدین بسیار مهم است که فرزندانمان، در محیط اجتماعی امنی زندگی کنند، وارد مدرسهای بشوند که فضای امن جسمی و روانی داشته باشد و در اختیار مربیان و استادانی قرار بگیرند که از نظر اخلاقی و روانی صلاحیتهای لازم را داشته باشند. اما همین ما والدین بسیار حساس و بهشدت مسئول، همین که توانستیم فرزند خود را در فلان مدرسه خاص یا کلاس خارج از مدرسه-هنری یا ورزشی- ثبت نام کنیم، همهچیز را میسپاریم به خدا و توکلت علیا.. پی کار خودمان میرویم.
گاهی بسیاری از والدین، تا از سوی مدرسه دعوت یا احضار نشوند، هرگز برای سرکشی به اوضاع درسی و تربیتی فرزند خود به مدرسه مراجعه نمیکنند. و حتی با خود دانشآموزشان هم ارتباط دوسویه مناسب و دیالوگ موثر ندارند.
اما همین که مشکلی برای فرزندشان پیش بیآید، با حق به جانبی تمام و کمال، از تمام مسئولین مربوط و نامربوط طلبکار میشوند.در حالی که تربیت فرزند، دو سویه خانوادگی و اجتماعی دارد و این دو سویه باید در همکاری و ارتباط مستمر با یکدیگر باشند. البته در این میان، مدارس هم مقصرند؛ مدارسی که خود را در مورد دانشآموزان، تامالاختیار میدانند و گاه هیچ مشورتی از والدین آنان نمیگیرند و پرسوجوهای لازم را از آنان نمیکنند و خودسرانه و گاه، ناآگاهانه، اقدام به تربیت، اگر نگوییم «تنبیه»، دانشآموزان میکنند.
میخواهیم درباره چه
حرف بزنیم؟
در چند سال اخیر، میزان آزارهای جنسی نسبت به کودکان و نوجوانان افزایش یافته است. این آزارها، محدود به کوچه و خیابان و مناطق ناامن نمیشود که اتفاقا از سوی افرادی و در محیطهایی اتفاق میافتد که با اطمینان تمام فرزندان خود را به آنها و آنجا سپردهایم؛ یعنی از سوی آموزگاران، مربیان و استادان در مدارس و کلاسهای آموزشی مختلف.
آمارهایی که در این زمینه اعلام میشوند، شامل آن تعداد از افرادی هستند که مشکل خود را در این زمینه علنی کرده و به والدین و مسئولین اطلاع دادهاند. مسلما تعداد افراد آسیبدیده، به دلیل پنهانکاری خود بچهها از ترس و یا والدینشان برای آبروداری! بهخصوص اگر دختر باشند بیش از آمار اعلام شده است. حقیقت ماجرا این است که در سالهای اخیر، امنیت جسمی و روانی کودکان، در تمام ردههای اجتماعی، تضعیف شده است. آنان در مدرسه توسط آموزگاران و در خانه توسط والدینشان، تنبیه میشوند یا مورد تعرض قرار میگیرند. تعجب نکنیم اگر آمار نشان میدهد که اغلب تعرضها از سوی آشنایان اتفاق افتاده است؛ یعنی کسانی که کودک و نوجوان به او اعتماد دارد. پس حتی افراد خانواده هم در این میان مسثتنی نیستند.
گاهی این پرده نمیافتد
خانم دکتر شعبانی جامعهشناس, معتقد است در جامعه ایران، در گذشته و حال تجاوز به مرد یا مرد به پسربچه به آسانی از پرده بیرون نمیافتد. در فرهنگ سنتی، از یک سو بازدارندههایی چون ننگ، آبرو و از سوی دیگر تعریف خاص از «تجاوز» سبب میشود که پسر خردسال یا نوجوان و نیز بزرگترهایش از فاش کردن رابطه جنسی مرد با مرد سرباز زنند. در بستر چنین فرهنگی که تمامی دغدغه ذهنیاش صرف حفظ عفت و عصمت دختران در خیابان است؛ لواط، تجاوز و آزار جنسی در میان مردان و پسران رواج دارد. این کارشناس جامعه شناسی با اشاره به شیوع پدیده کودک آزاری جنسی و جدی بودن آسیبهای ناشی از آن در تمام جوامع، میگوید: ارائه آموزش های لازم به کودکان از سوی والدین بسیار مفید و ضروری است. آموزش هایی که برای سنین مختلف متفاوت است و شکل خاص خودش را دارد، اما باید این آموزش ها به کودکان ارائه شود. شعبانی معتقد است: در آموزش به کودک، خصوصی کردن و شخصی نشان دادن اندامهای جنسی به او مهم است، زیرا یاد میگیرد که از خودش مراقبت کند. نکته مهم آن است که در این آموزش جنسی نباید کودک بهخاطر اندام جنسیاش شرمسار شود. وی با بیان اینکه خانواده ها باید اطلاعات و درک صحیحی در مورد وجود خطراتی که از نظر آزار جنسی فرزندانشان را تهدید می کند، داشته باشند، گفت: درست است که سن آموزش مسائل جنسی به کودکان از 3 سالگی شروع می شود و والدین باید به خاطر داشته باشند که سوالات کودک را بهصورت کلی و متناسب با سن او پاسخ دهند.
چرا آمار کودک آزاری در ایران
رو به افزایش است؟
یک فعال حقوق کودکان در مورد دلایل افزایش آمار کودک آزاری که اخیرا از سوی رئیس اورژانس اجتماعی کشور منتشر شد، می گوید: آمار کودک آزاری روزبه روز بیشتر میشود، چون 10 سال است بررسی و تصویب قانون حمایت از کودکان پشت در مجلس باقی مانده و هنوز به صحن علنی راه پیدا نکرده است. چه قانونی مهمتر از حمایت کودکان و خانواده ما وجود دارد که موضوعی که آینده کودکان و جامعه ما را تهدید میکند کنار گذاشته میشود.
این فعال حقوق کودکان در خصوص دلایل افزایش آمار کودک آزاری که اخیرا از سوی رئیس اورژانس اجتماعی کشور اعلام کرد در 6 ماه نخست امسال، 16 هزار مورد کودکآزاری به مرکز اطلاع داده شده است. این آمار کودکانی است که مورد آزار جنسی، جسمی، عاطفی و غفلت قرار میگیرند. هرچه کودکان آزاردیده، سن پایینتری داشته باشند وضعیت آنها حادتر گزارش میشود و البته بیشترین آمار اذیت کودکان در سن دبستان و پایینتر از آن اتفاق میافتد. بعد از آن دختران و پسران راهنمایی در این آمار قرار میگیرند. در هر صورت مهم این است که هر سال بر تعداد کودکانی که قربانی آزار و اذیت والدین یا اجتماع میشوند، افزوده میشود.
بیکاری، بیکاری، بیکاری
از دیدگاه جامعهشناسان و روانشناسان، بیکاری یکی از ریشههای مهم بزهکاری و کجروی افراد یک جامعه است. بیکاری موجب میشود که افراد بیکار جذب قهوهخانهها و مراکز تجمع افراد بزهکار شده، به تدریج، به سوی انواع کجرویهای اجتماعی کشیده شوند.علاوه براین، چون بیکاری زمینهساز بسیاری از انحرافات اجتماعی است، افراد با زمینه قبلی و برای تامین نیازهای مختلف خود مرتکب بزه میشود چرا که فرد به دلیل نداشتن شغل و درآمد ثابت، مجبور است به هر طریق ممکن زندگی خود را تأمین کند. از نظر چنین فردی، بزهکاری به ظاهر معقولترین و بهترین راه است. حاصل تحقیقات صورت گرفته نیز حکایت از تأثیر قاطع بیکاری و فقر بر افزایش بزهکاری دارد.
اما چرا در مدارس؟
امروزه فشارها و مشکلات اقتصادی، احتمال دو شغله بودن یا اشتغال نانآوران خانواده را در مشاغل کاذب یا غیرمجاز افزایش داده است. همین مسأله منجر به کم توجهی آنان نسبت به نیازهای خودشان و جوانانشان، رفع مشکلات روحی و روانی و تربیت صحیح و شایسته آنها شده است. در این زمینه، انعکاس شرایط افسانهای برخی زندگیها و نمایش فاصلههای طبقاتی توسط رسانهها نقش مؤثری در افزایش این مشکل دارند. در نهایت این افراد برای التیام ناراحتیهای ناشی از مشکلات خود از طریق مستقیم یا غیرمستقیم، به کژرفتاریهایی دست میزنند و سعی میکنند به هر نحوی نیازهای جسمی و روانی خود را برآورده کنند. در نتیجه، بسیاری از این افراد مرتکب اعمال ناشایستی میشوند.
مددکاران اجتماعی را
جدی بگیریم
لیلا ارشد، فعال حقوق کودکان، درباره دلایل افزایش آمار تعرضات جنسی به کودکان و نوجوانان چنین توضیح میدهد: افزایش آمار کودکآزاری طبیعی است. این آسیب هم مانند بسیاری از ناهنجاریهای دیگر به شرایط جامعه بازمیگردد.
بسیاری از جوانان ما با همه تلاشهایی که میکنند، نمیتوانند زندگی بهتری مهیا کنند. از نظر اقتصادی و اشتغال یا درآمد ناراضیاند و احساس لذت نمیکنند. آنها با مشکلاتی که دارند، فشارهای روانی بسیاری را تحمل میکنند. این در حالی است که اوقات فراغت و سرگرمی و نیز هزینه لازم را ندارند که بتوانند از طریق آن روحیه خود را بازیابی کنند و به زندگی خود شادی و نشاط ببخشند. این عوامل باعث پایین آمدن آستانه تحمل و ناراحتی و کژرفتاری میشود. این پژوهشگر میافزاید: آماری که از سوی اورژانس اجتماعی اعلام شده، اصلا آمار حقیقی نیست. این عدد تنها میتواند بخشی از آمار باشد. چون این آمار مربوط به کودکآزاریهای اعلام شده است. اکثر خانوادهها از اعلام کودکآزاری ابا دارند. برخی از خانوادهها به هر دلیلی از گزارش کردن این آزارها، میترسند. برخی هم گزارش دادن را بیفایده میدانند. چون درصورت اعلام،هم هیچ حمایتی از آنها نشده و درماندگی و نگرانیشان بیشتر میشود. این فعال حقوق کودک میگوید: غیر از قانون، ما هیچ روش و پایگاه مناسبی برای حمایت از کودکان نداریم. به همین دلیل، یک مددکار اجتماعی باید قدرت اعمال نظر داشته و در کنار قاضی حضور داشته باشد تا با توجه به شرایط خانوادگی و کودک مورد آزار قرارگرفته، در تصمیم قاضی نقش داشته باشد. اما مددکاران اجتماعی ما تنها در حد مشاوره به خانوادهها کارایی دارند. ارشد میگوید: کودک ما نمیتواند به کلانتری مراجعه کند و بگوید من مورد آزارجنسی قرار گرفتم ، چون هنوز قانون این حق را برای فرزندان ما قائل نشده است. این در حالی است که در جهان برای کودکان، پلیس وجود دارد تا از حق آنها دفاع کند. برای همین ما همچنان شاهد بزرگ شدن کودکانی هستیم که خانه و جامعه آنان، فضای امنی برایشان نیست.
دیدگاه تان را بنویسید