یک هشدار ملی: فرزندان ما، زندگی کردن را نمیآموزند!
مهارتهای زندگی و گوش سنگین آموزشوپرورش
شاخصهای مهارتهای زندگی که سازمان بهداشت جهانی آنها را بهعنوان مهارتهای مورد نیاز برای زندگی مطلوب در جوامع امروزی مشخص کرده است، شامل ۱۰ مورد است: «تواناییِ خودآگاهی، تواناییِ همدلی با دیگران، تواناییِ تصمیمگیری، تواناییِ حل مسئله، تواناییِ تفکر خلاق، تواناییِ تفکر نقادانه، تواناییِ برقراری رابطه موثر، تواناییِ برقراری روابط بین فردی، تواناییِ مقابله با هیجانها و تواناییِ مقابله با استرس.» اگر قرار باشد به مقوله «مهارتهای زندگی» دوباره بهصورت یک درس و برنامه کلاسی و آموزشی نگاه شود ومهارت زندگی، از روی کتاب تدریس شود؛ مسئله و معضل، به همین شکل ادامه خواهد داشت؛ درسی که باید حفظ شود و از آن نمره مطلوب و قبولی گرفته شود در مدارس ما بیشتر از آنکه مهارتهای زندگی و اجتماعی آموزش داده شود،ریاضی، علوم و .. تدریس و آموزش داده میشود.جریان عمومی فعالیت مدارس باعث شده که خانوادهها هم از مدرسه توقعی جز آموزش دروس تخصصی را نداشته باشند
آذر فخری، روزنامهنگار
اصطلاح «مهارتهای زندگی»، این روزها زیاد به گوشمان میخورد و اغلب ما با آن، هم آشناییم و هم درگیر. زیرا جامعه امروز ما با نوجوانان و جوانانی مواجه است که از مهارتهای زندگی فردی و اجتماعی مناسبی برخوردار نیستند. فرزندان ما، در چند دهه اخیر، نه در خانواده و نه در مدرسه، هیچ نوع آموزشی در رابطه با چگونگی روبهرو شدن با زندگی و مشکلات و موانع آن نیاموختهاند.
خیلی از همنسلان ما، به خاطر دارند که در دو سه ماه اول شروع سال تحصیلی و در دوره ابتدایی، معلمهایمان، دلسوزانه، انواع راه و روشهای مواجه با زندگی را به ما میآموختند. حتی سادهترین مسائلی مثل نحوه عبور از خیابان، برخورد مناسب با والدین و بزرگترها، نحوه خرید از بقالی... و بله، زندگی فردی و اجتماعی ما را، همین رابطهها و کنشهای معمولیِ ریز و درشتی تشکیل میدهد که فرزندان امروز ما، نسبت به آنها کمترین آشنایی و مهارتی ندارند.
داستان این معضل چنان پر رنگ شده و در سطح جامعه، بهصورت یک معضل گسترده درآمده که در نهایت، خبرش به گوش سنگین آموزشوپرورش هم رسیده، و گویا در حال تدارک برنامهها و تدوین کتابهایی در این زمینه هستند. اما البته اگر قرار باشد به مقوله «مهارتهای زندگی» دوباره بهصورت یک درس و برنامه کلاسی و آموزشی نگاه شود و مهارت زندگی، از روی کتاب تدریس شود؛ مسئله و معضل، به همین شکل ادامه خواهد داشت؛ درسی که باید حفظ شود و از آن نمره مطلوب و قبولی گرفته شود.
مهارت زندگی، یعنی چه؟
سازمان بهداشت جهانی، مهارتهای زندگی را چنین تعریف کرده است :
مهارتهای روانی ـ اجتماعی که به ما کمک میکنند با نیازها و چالشهای زندگی روزمره بهتر کنار بیاییم.
این سازمان، مهارتهای زندگی را چنین فهرست و دستهبندی میکند: تصمیمگیری و حل مسئله، تفکر خلاقانه و تفکر نقادانه، مهارت ارتباطی و مهارت مدیریت رابطه، خودآگاهی و همدلی، مدیریت احساسات و هیجانات و مدیریت استرس.
دکتر خلیل غفاری عضو هیئت علمی، به تاریخچه آموزش مهارتهای زندگی اشاره میکند:
آموزش مهارتهای زندگی در سال 1979آغاز شد. در این سال یک مجموعه آموزش مهارتهای زندگی برای دانشآموزان کلاس هفتم تا نهم تدوین شد، که با استقبال فراوان متخصصان بهداشت روان مواجه شد. این برنامه آموزشی، به نوجوانان یاد میداد که چگونه با استفاده از مهارتهای رفتار جراتمندانه، تصمیمگیری و تفکر نقادانه، در مقابل وسوسه یا پیشنهاد سوءمصرف مواد از سوی همسالان مقاومت کنند. هدف اصلی، طراحی یک برنامه واحد پیشگیری اولیه بود .
در این آزمایش مشخص شد، دانشآموزانی که دوره مهارتهای زندگی را دیده بودند، توانایی بهتر و بیشتری نسبت به دانشآموزان دوره ندیده داشتند و در رفتار اجتماعی آنان، بهبود قابل توجهی مشاهده میشد.
دکتر غفاری، عمده ترین مشکلات مهارتی نوجوانان و جوانان ما را در دو مورد «مهارتهای بینفردی و ارتباطی» و «مهارتهای مقابلهای و مدیریت فردی» میبیند.
«مهارتهای بینفردی و ارتباطی»، مهارتهاییاند در رابطه با ارتباط کلامی و غیرکلامی، گوش دادن فعال، و توانایی ابراز احساسات و بازخورد دادن، این دو گروه، مهارتهای مذاکره، امتناع و رد کردن درخواست دیگران، و مهارت رفتار جرأتمندانه. مهارتهایی که به فرد کمک میکند تعارضات بینفردی را حل کند، همدلی، توانایی گوش دادن و درک نیازهای دیگران نیز بخشی از این دسته مهارتها هستند. کار گروهی، توانایی همکاری با دیگران و توانایی احترام گذاشتن به دیگران هم در این دسته جای میگیرند. به این ترتیب، این گروه از مهارتها به مقبولیت اجتماعی کمک کرده و پایههای رفتار و روابط اجتماعی سالم را بنا میگذارند.
«مهارتهای مقابلهای و مدیریت فردی»، هسته کنترل درونی را غنی میکنند و فرد یاد می گیرد که میتواند بر محیط اطرافش اثر بگذارد و تغییر ایجاد کند. عزّتنفس، خودآگاهی، مهارتهای ارزشیابی خویشتن، و توانایی تعیین اهداف، بخشی از مجموعه مهارتهای مدیریت خویشتن هستند. خشم، سوگ، و اضطراب همگی باید مدیریت شده و فرد یاد بگیرد که چگونه با شوک، فقدان یا ضربههای روانی مقابله کند. مدیریت استرس، مدیریت زمان، روشهای تفکر مثبت و آرامسازی بخشی از این گروه مهارتهای زندگی هستند.
مدرک یا مهارت
مسئله هیچ کدام نیست!
دکترمحمد روزبهانی، جامعه شناس، دررابطه با نظام آموزشوپرورش ما و توجه به مهارتهای زندگی با اظهار تاسف میگوید: در کشور ما تمرکز آموزشوپرورش در دوره ابتدایی و سایر دورههای تحصیلی بر مهارتهای زندگی و اجتماعی نیست. در مدارس ما بیشتر از آنکه مهارتهای زندگی و اجتماعی آموزش داده شود،ریاضی، علوم و .. تدریس و آموزش داده میشود.جریان عمومی فعالیت مدارس باعث شده که خانوادهها هم از مدرسه توقعی جز آموزش دروس تخصصی را نداشته باشند. با این روش غلط فارغالتحصیلان مدارس ما، از مهارتهای زندگی و اجتماعی بهطورکلی بیبهرهاند. اگر دیپلمههایی را که در نظام آموزشوپرورش ایران تحصیل کردهاند، از نظر شاخصهای مهارتهای زندگی بسنجیم در پایینترین سطح قرار خواهند گرفت. حتی در شاخصهای ابتدایی مهارتهای زندگی مانند «احوالپرسی کردن» و «ارتباط رو در رو با دیگران»، وضعیت دانشآموزان ما در حد خوبی نیست. شاخصهای مهارتهای زندگی که سازمان بهداشت جهانی آنها را بهعنوان مهارتهای مورد نیاز برای زندگی مطلوب در جوامع امروزی مشخص کرده است، شامل ۱۰ مورد است: «تواناییِ خودآگاهی، تواناییِ همدلی با دیگران، تواناییِ تصمیمگیری، تواناییِ حل مسئله، تواناییِ تفکر خلاق، تواناییِ تفکر نقادانه، تواناییِ برقراری رابطه موثر، تواناییِ برقراری روابط بین فردی، تواناییِ مقابله با هیجانها و تواناییِ مقابله با استرس.»
دکتر روزبهانی توضیح می دهد از نظر سازمان بهداشت جهانی فردی که بخواهد در جوامع امروزی زندگی مطلوبی داشته باشد باید به این تواناییها مجهز شود. در نظام آموزشوپرورش ایران بهخصوص در دو دهه گذشته، روند تعلیم و تربیت بهصورتی است که اولویت با آموزش دروس خاصی مانند ریاضی، علوم، فیزیک و شیمی است. حتی در نامگذاری این دروس از واژه نامربوط «علوم پایه» استفاده شده و این معنی به ذهن متبادر میشود که انگار سایر دروس اهمیت چندانی ندارند چون «پایه»ای نیستند!
این نگاه در بین خانوادهها،دانشآموزان و مسئولان مدارس هم شایع و در نهایت تثبیت شده. این دیدگاه باعث شده مدارس ما، نه مهارتمحور، بلکه دانشمحور شوند. منظور من از مهارت در اینجا نه مهارتهای فنی که آنهم در مدارس ما خیلی اهمیت ندارند، بلکه مهارتهای زندگی و اجتماعی است. کمتر مدرسهای را میتوان یافت که قبل از آموزشِ دروس مصوب آموزشوپرورش و بهخصوص ریاضی و علوم، بر روی آموزش مهارتهای زندگی و اجتماعی تمرکز کند. با این وضعیتی که در مدارس ما مشاهده میشود، آینده پیش رو بسیار تاریک به نظر میرسد. روزبهانی معتقد است ما داریم دانشآموزانی تربیت میکنیم که در زندگی آیندهشان کاملا به دیگران وابسته هستند و نمیتوانند مشکلات پیش رویشان را حل کنند. زیرا نه در خانواده و نه در مدرسه، این مهارتها را آموزش ندیدهاند. خانوادهها این وظیفه را به مدرسه محول کردهاند و مدرسه هم از کنار آموزش مهارتهای زندگی بهراحتی عبور میکند و تمرکزش بیشتر به آموزش دانشآموزان برای موفقیت در امتحانات و در نهایت کنکور است.
راه رهایی از وضعیت موجود
دکتر روزبهانی معتقد است که میتوان از وضعیت موجود فعلی که در آن شیوه آموزشی غلطی در مدارس رایج است رها شد. رها شدن از این شرایط بستگی به این دارد که وضعیت رقابت موجود در امتحانات و کنکور بین دانشآموزان برای کسب موفقیتهای فردی را از اولویت اهداف خانوادهها و سیستم آموزشوپرورش کنار بگذاریم و اولویت را به پرورش دانشآموزانی با بالاترین سطح مهارتهای زندگی و اجتماعی بدهیم. باید در سالهای نخست تحصیل، بیش و پیش از آنکه ریاضی و علوم و سایر دروس و مهارتهای علمی، آموزش داده شود، بهتر است تواناییهایی از جمله: توانایی نه گفتن، برقراری روابط موثر با دوستان و همکلاسیها،انجام کارهای جمعی، توانایی پرسشگری، توانایی نقد خود و دیگران، توانایی مقابله با ترس و استرس و مدارا و همزیستی و ... به دانشآموزان آموخته شود. یادگیری این مهارتهاست که باعث میشود کودکان امروز در آینده به شهروندانی قانونمند ،خلاق و پرسشگر تبدیل شوند. البته این مهارتها میبایست هم در محتوای تمام دروس آورده شود و هم در کلاس همه درسها تمرین گردد تا در دانشآموزان درونی شود.
یک خبر عجیب و تمام!
درس آموزش «مهارتهای زندگی» در «دانشگاه» اجباری میشود!
پیرو تصویب دو واحد درس آموزش مهارتهای زندگی دانشجویی توسط شورای عالی برنامهریزی درسی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دفتر مشاوره و سلامت اقدام به جمعآوری نظرات متخصصان شاغل در مراکز مشاوره و اساتید این حوزه کرده، تا سرفصلهای پیشنهادی این درس تنظیم و نهایی شود. این دفتر در نظر دارد این سرفصلها را در قالب ۱۷ جلسه آموزشی تنظیم کند. در این تنظیمات، مسائل و مشکلات جوانان و دانشجویان امروزی در کنار ملاحظات اجتماعی و فرهنگی در نظر گرفته خواهد شد. در این اقدام، صرفا مهارتهای دهگانه زندگی که مورد نظر سازمان جهانی بهداشت است، مد نظر نیست و به سایر ابعاد نیز پرداخته خواهد شد.
خوب با توجه به این خبر، به نظر میرسد که هم آموزشوپرورش ما و هم وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری، هنوز و همچنان، سرنا را از سمت گشاد آن مینوازند و طبعا، در هیاهوی چنین صدای ناهنجاری، صدای متخصصانی که باید از آنان در این زمینه مشورت گرفته شود، نه شنیده میشود و نه گویا نسبت به وجودشان، احساس نیازی میشود. وگرنه، چهطور ممکن است، آموزش مهارتهای زندگی را که باید از دوران کودکی و در دوره ابتدایی، آغاز کرد؛ با اینهمه دیرکرد، تبدیل به واحد درسی در دانشگاهها کرد، در حالیکه شخصیت افراد در این سن، تثبیت شده و میزان تاثیر، تغییر و تربیتپذیری فرد، کاهش یافته است.
دیدگاه تان را بنویسید