گزارش لوموند از استراتژی آمریکا در مواجهه با ایران؛
چرا ترامپ اروپاییها را از مذاکرات کنار گذاشت؟

چرا با اینکه اروپاییها از طرفهای اصلی توافق پیشین (برجام) بودند، این بار در مذاکرات حضور ندارند؟ لویی امبر و فیلیپ ریکار در مقالهای که در روزنامه لوموند منتشر و در رویداد 24 ترجمه و منتشر شده است، به این پرسش میپردازند و مینویسند: آنچه اروپاییها از آن بیم داشتند، اکنون محقق شده است: مذاکرات میان ایالات متحده و ایران بر سر برنامه هستهای از روز شنبه ۱۲ آوریل در عمان آغاز شد و کشورهای اروپایی در آن حضور ندارند. وزیر خارجه عمان، بدر البوسعیدی، روز شنبه در مسقط نقش واسطه را ایفا کرد. تا پیش از این، این نقش برعهده نماینده عالی سابق اتحادیه اروپا در امور خارجی، جوزپ بورل، بود که در این دوره در عمان حضور ندارد؛ همانطور که وزرای خارجه سه کشور فرانسه، بریتانیا و آلمان نیز- که همراه با چین، روسیه و آمریکا در زمان اوباما توافق را امضا کرده بودند- غایباند. دیوید خلفا، از اندیشکده بنیاد ژان ژورس، میگوید: «در اینجا میتوان نوعی شباهت با مذاکرات پشتپرده آمریکا و روسیه درباره اوکراین دید- مذاکراتی که بدون اطلاع اروپا پیش میرود. اروپا از بازی بیرون گذاشته شده، در برابر دولتی آمریکایی که علاقهمند به بازیهای قدرت دائمی، پیگیر منافع ژئوپولیتیکی خودش، و در عین حال بدبین به اتحادیه اروپاست.» او ادامه میدهد: «دونالد ترامپ به دلیل دیدگاه ملیگرایانه و سوداگرانهاش عمدا اتحادیه اروپا را دور میزند، دیدگاهی که با چرخش راهبردی بازگشت او به قدرت همخوان است.»
فشار بر ایران برای امتیازدهی
با وجود کنار گذاشته شدن از مذاکرات، کشورهای اروپایی از اصل برگزاری آنها استقبال کردهاند. واقعیت این است که تمام ناظران غربی توافق دارند که برنامه هستهای ایران پس از خروج آمریکا از برجام بهطور پیوسته پیشرفت کرده است. تهران، در نقض تعهداتش، ذخایر اورانیوم ۶۰ درصدی نگه داشته- سطحی بسیار فراتر از سقف تعیینشده در برجام- و به توسعه سانتریفیوژهایی پرداخته که توانایی ایران برای افزایش ظرفیت تولید را بیشتر کردهاند، تا حدی که احتمال رسیدن به غنای ۹۰ درصدی مطرح شده است. تهران همچنین اجازه دسترسی کامل به بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی را نمیدهد.
در این شرایط، فرانسه، بریتانیا و آلمان پیش از بازگشت ترامپ به قدرت تلاش کردند از طریق سه دور گفتوگو با تهران، راهی برای احیای راهحل دیپلماتیک باز کنند- در حالی که اسرائیل تهدید به حمله به سایتهای هستهای ایران میکرد. اروپاییها نگراناند که ترامپ از این حملات حمایت کند و باعث بیثباتی گسترده در منطقه شود.
برای پاریس، لندن و برلین هنوز امکان مذاکره بر سر توافقی جدید و سختگیرانه وجود دارد، با استفاده از همان سیاست «فشار حداکثری» که ترامپ وعده داده بود. این سه کشور همچنین بر این امید حساب کردهاند که بتوانند مکانیزم «ماشه» در برجام را فعال کنند- حداقل تا زمان انقضای نهایی توافق در ماه اکتبر- تا از آن به عنوان اهرمی برای واداشتن تهران به امتیازدهی استفاده کنند.
هلوئیز فایه، پژوهشگر موسسه روابط بینالملل فرانسه، میگوید: «اروپاییها بهخوبی میدانند که موفقیت مذاکرات درگرو گفتوگوهای مستقیم ایران و ایالات متحده است.» با این حال، اینکه ترامپ پس از نکوهش توافق قبلی، اکنون به دیپلماسی روی آورده، اروپاییها را متحیر کرده است.
همزمان، نگرانیهایی در مورد چگونگی مدیریت مذاکرات از سوی واشنگتن مطرح شده است. ایرانیها بهدنبال کاهش تحریمها هستند، مهارت بالایی نیز در پنهانکاری درباره ابعاد نظامی برنامه هستهایشان دارند و تاکنون اساسا وجود چنین برنامهای را انکار کردهاند. افزون بر استیو ویتکوف که از نزدیکان ترامپ است، اما تجربه دیپلماتیک ندارد، مشخص نیست که در تیم آمریکایی چه کسی قرار است جزئیات توافق احتمالی را مذاکره کند.
همسویی ایران، روسیه و چین
اروپاییها همچنین با بدبینی به نشست هماهنگی میان ایران، روسیه و چین که اخیرا در ژنو برگزار شد، نگاه میکنند. اگر فرانسه یا بریتانیا بخواهند در تابستان امسال، در شورای امنیت سازمان ملل، مکانیزم بازگشت تحریمها را فعال کنند، ممکن است پکن و مسکو سد راه شوند. روسیه در طول جنگ اوکراین به ایران نزدیکتر شده و برای دریافت پهپاد- و شاید موشک- به تهران متکی شده است. چین هم درگیر جنگ تجاری با آمریکاست و اکنون بزرگترین خریدار نفت ایران است، که به تهران اجازه داده تحریمها را دور بزند. از نگاه پاریس، لندن و برلین، هدف احیای توافق ۲۰۱۵ نیست، چرا که به دلیل پیشرفتهای هستهای ایران آن توافق دیگر کارایی ندارد؛ بلکه باید توافقی تازه شکل گیرد تا این پیشرفتها را تا حد امکان بازگرداند. دیوید خلفا میگوید: «اروپاییها شاید بتوانند سوار قطار شوند، حتی اگر فقط بهدلیل تجربهشان باشد. نقشی فرعی خواهند داشت که شاید ناامیدکننده باشد، چون مسیر را آنها هموار کردند. اما اگر خطر بزرگ خنثی شود، میتوانند در موفقیت نهایی سهمی قائل شوند.»
برای ایران، آن ساختار مذاکره راهی بود برای فرار از گفتوگوهای یکجانبه و نابرابر با آمریکا. اما اکنون به نظر میرسد که دیگر نیازی به اروپاییها ندارد: هدف فقط اقناع آمریکاست تا به توافق بازگردد. تهران که در منطقه تضعیف شده و از نظر اقتصادی در مضیقه است، میخواهد از حمله اسرائیل و آمریکا به تاسیسات هستهایاش جلوگیری کند- حملاتی که اروپاییها، علیرغم هشدارهایشان، نفوذی برای مهار آن ندارند.
دیدگاه تان را بنویسید