نهال فرخی 

 حالا دیگر به صراحت بیشتر در بخش‌های مختلف ارکان نظام و دولت صدای امکان مذاکره به گوش می‌رسد و شاید آن تئوری که روزگاری بارها گفته و تکرار می‌‌شد که حفظ نظام از اوجب واجبات است؛ و برای سال‌ها بخشی از دکترین بقای جمهوری اسلامی را بر اساس آن تدوین کرده و بر این اساس مسئولان مختلف در بازه‌های گوناگون و همچنین برهه‌های حساس نرمش‌ها و جهش‌هایی از خود نشان دادند بار دیگر خود را به رخ می‌کشد. بیان این رویدادهای تاریخی تکرار مکررات است ولی به تازگی نیز گویا قرار است شاهد استفاده از همان دکترین در راستای منافع ملی و بهبود وضعیت موجود در کشور باشیم؛ وضعیتی که حال خراب آن را می‌توان در جیب خالی دولت برای پرداخت یارانه به خوبی مشاهده کرد. البته که همه دیگر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا را به خوبی می‌شناسیم؛ مردی که هیچ نمی‌توان حرکت بعدی او را در بازی سیاست حدس زد و از طرفی به خوبی می‌توان با  او 

بده - بستان کرد.

اما شاید بتوان اذعان داشت که ترامپ این روزها و پس از این‌که دوباره به قدرت بازگشت، بیشتر پالس‌های مذاکره را به جای تهدید دریافت می‌کند. ترامپ البته در تبلیغات انتخاباتی خود با اشاره به اینکه دنبال تغییر سیستم حاکم بر ایران نیست و فقط نمی‌گذارد ایران به بمب‌های اتمی دست پیدا کند به مسئولان ایران راهبرد خود را از پیشتر لو داد و پس از آن بارها پژواک این صدا را از جانب مسئولان جمهوری اسلامی شنیده است. 

اکنون اما به نظر می‌رسد پس از بازدید گروسی از چند سایت اتمی ایران و گزارش آژانس؛ از عباس‌ عراقچی تا علی لاریجانی گرای مثبت برای توافق جدید به واشنگتن ارسال می‌شود. پالس‌هایی که احتمالا نمی‌تواند بدون رخصت از مقامات رده بالای حکومت باشد.

بازنگری در رویکرد تهران: 

واقع‌گرایی یا تاکتیک؟

علی لاریجانی، چهره‌ای شناخته‌شده اعتدالی و نزدیک به تصمیم‌سازان اصلی جمهوری اسلامی، در مصاحبه اخیر خود با رسانه‌ای معتبر، سیگنالی متفاوت از گذشته ارسال و با تأکید بر اهمیت گفتگوهای جدید، راه‌حلی خارج از چارچوب برجام را برای حل اختلافات پیشنهاد کرد. او اشاره کرد که «روند مذاکرات هسته‌ای به‌سمت مثبت هدایت می‌شود و به‌رغم سنگ‌اندازی‌های موجود، جنبه‌های مثبت آن بیش از منفی‌هاست.» این تأکید بر حرکت مثبت مذاکرات، به‌ویژه از سوی فردی با جایگاه مشاور رهبری جمهوری اسلامی، نشان‌دهنده تغییر رویکردی به سمت گفتگوهای تازه است.

لاریجانی همچنین درباره لزوم توجه به واقع‌گرایی در تعاملات بین‌المللی صحبت کرد، به‌ویژه در زمینه‌هایی که واشنگتن طرف اصلی مذاکره باشد. این موضع‌گیری نشان‌دهنده پذیرش ضمنی ضرورت ارتباط مستقیم با آمریکا و امکان مذاکره بر سر یک توافق جدید است، که می‌تواند جایگزین برجام شود.

این اظهارات در کنار پیام‌های دیپلماتیک دیگری که به وسیله او به منطقه منتقل شده، از جمله تأکید بر رویکرد آرام و محاسبه‌شده در تعاملات منطقه‌ای، می‌تواند پیام مثبتی برای ازسرگیری گفتگوها و ایجاد زمینه‌های جدید برای حل‌وفصل اختلافات با غرب تلقی شود.

ضمن اینکه  این موضع برای نخستین بار تهران را به عنوان طرفی که آماده تعامل مستقیم با آمریکاست، معرفی می‌کند. اهمیت این اظهارات در تغییر رویکرد تهران نهفته است. پس از سال‌ها تاکید بر پایبندی به برجام و تکیه بر اتحادیه اروپا به عنوان واسطه اصلی، اکنون نگاه‌ها به واشنگتن معطوف شده است. این تغییر نگرش، بیش از هر عاملی ناشی از ناکامی اروپا در تضمین منافع اقتصادی ایران پس از خروج ترامپ از برجام است. تهران اکنون به این نتیجه رسیده که بدون تعامل مستقیم با واشنگتن، مسائل هسته‌ای و فراتر از آن حل نخواهد شد.

البته بعد از صدور قطعنامه علیه ایران، بهروز کمالوندی، سخنگو و معاون امور بین‌الملل سازمان انرژی اتمی در برنامه گفتگوی ویژه خبری در خصوص رفتار غربی‌ها نسبت به ایران در نشست شورای حکام گفت: ما بلافاصله بعد از اعلام قطعنامه ابتدا به صورت تلفنی و بعد هم به صورت کتبی لیستی از اقداماتی را که باید انجام بدهیم را دادیم و اقدامات را شروع کردیم.  این شامل افزایش ظرفیت غنی‌سازی به شکل قابل‌توجه است. ما صحبت از هزاران سانتریفیوژ می‌کنیم نه صدها سانتریفیوژ. این ماشین‌ها نصب شده و آماده بودند. اشاره هم شد که در حالت تعاملی اینها می‌توانند بدون گاز بمانند ولی اگر تقابلی باشد شروع به کار کردن خواهند کرد.

این سخنان هر چند نشان از قدرت بازدارندگی ایران دارد؛ اما به وضوح از تمایل مسئولان برای تعامل نیز حکایت می‌کند.

ترجیح بهره‌گیری از دیپلماسی 

به جای رویکردهای تقابلی

درعین‌حال دعوت ایران از مدیرکل آژانس برای بازدید از تأسیسات شهید علیمحمدی و شهید احمدی روشن، گامی در جهت تقویت تعامل و کاهش تنش‌های بین‌المللی است. ایران با نمایش ماشین‌های پیشرفته و توانمندی‌های فنی خود، ضمن تأکید بر ظرفیت‌های علمی، پیام روشنی از آمادگی برای همکاری صلح‌آمیز مخابره کرد. این اقدام، زمینه‌ساز اعتمادسازی و فرصتی برای بهره‌گیری از دیپلماسی به جای رویکردهای تقابلی است.  

این بازدید حامل پیامی بازدارنده بود. ایران با نمایش این ظرفیت‌ها به طرف‌های مقابل هشدار داد که هرچند ترجیح تهران تعامل است، اما توانمندی‌های موجود در صورت تقابل، می‌تواند در مسیر دیگری به کار گرفته شود. این رویکرد هوشمندانه، ترکیبی از شفافیت و اقتدار و هدف آن، دستیابی به یک مسیر پایدار برای حل چالش‌های موجود است.

فشارهای اقتصادی و ژئوپلیتیک منطقه‌ای

 و مسیر مذاکره

شرایط اقتصادی فعلی ایران یکی از عوامل کلیدی در تغییر لحن و پیام‌های اخیر سیاستمداران کشور است. تحریم‌های اقتصادی به ویژه در بخش انرژی، کاهش درآمدهای نفتی و تورم بی‌سابقه فشار زیادی بر ساختار اقتصادی و اجتماعی کشور وارد و لزوم گشایش در سیاست خارجی را به ضرورتی اجتناب‌ناپذیر تبدیل کرده است. لزومی که پس از وعده‌ مسعود پزشکیان درباره احیای مذاکرات، بخشی از مردم را به‌‌رغم بی‌اعتمادی به حاکمیت، دوباره پای صندوق‌های رای کشاند. مردم به ستوه آمده از تکانه‌های اقتصادی با رای به پزشکیان آخرین قدم خود را نیز به سمت حاکمیت برداشتند که شاید این‌بار ورق برگردد و واکنش متقابل و همدلانه‌ای ببینند!

در عرصه بین‌المللی نیز تحولات منطقه‌ای نظیر نزدیکی ایران و عربستان، تحرکات اسرائیل در حوزه هسته‌ای و تغییرات در معادلات قدرت در خاورمیانه بر ضرورت مذاکرات جدید افزوده است. این تغییرات نشان‌دهنده بازتعریف موازنه قدرت در منطقه و تلاشی برای خروج از وضعیت بن‌بست کنونی است.

چالش‌های پیش‌رو: 

فقدان اعتماد و اختلافات داخلی

اگرچه سیگنال‌های اخیر حاکی از تمایل به تعامل هستند، اما چالش‌های بزرگی در مسیر مذاکرات باقی می‌ماند. بی‌اعتمادی میان تهران و واشنگتن همچنان عمیق است. از یک سو، ایران خواهان تضمین‌های عملی و لغو واقعی تحریم‌ها پیش از هرگونه توافق جدید است، در حالی که آمریکا اصرار دارد که تهران ابتدا باید اقدامات اعتمادساز نظیر کاهش غنی‌سازی اورانیوم را اجرا کند. علاوه بر این، اختلافات داخلی در ایران نیز ممکن است پیشبرد هرگونه مذاکرات را دشوارتر کند. جناح‌های اصول‌گرا همچنان بر مواضع سخت‌گیرانه تاکید دارند، در حالی که دولت و گروه‌های میانه‌رو به دنبال باز کردن مسیرهای دیپلماتیک جدید هستند.

آیا تجدید مذاکرات ممکن است؟

اظهارات لاریجانی و نماینده ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، به وضوح نشانه‌ای از آمادگی تهران برای تعامل مشروط با آمریکا است. اما موفقیت این مسیر به عواملی نظیر نقش میانجی‌های منطقه‌ای، همکاری قدرت‌های اروپایی و انعطاف‌پذیری طرفین بستگی دارد. در نهایت، یک توافق پایدار نیازمند واقع‌گرایی و اعتمادسازی متقابل است. شکستن یخ مذاکرات با «قاتل قاسم سلیمانی» شاید ساده به نظر نرسد، اما همین گام اولیه می‌تواند افق‌های تازه‌ای را در برابر ایران بگشاید. 

سیاست خارجی عرصه تأمین منافع متقابل است، نه زورآزمایی یا انتقام‌گیری. تجربه برجام نشان داد که تک‌روی یا ایجاد بی‌اعتمادی، دستاوردی جز شکست ندارد. مسئولان باید با رویکردی ملی و عقلانی از فرصت‌های موجود بهره‌برداری کنند تا بحران‌های سیاسی و اقتصادی رفع شوند و اعتماد مردم بازگردد

تاریخ به ما نشان داده که تعامل با دشمنانی به مراتب خون‌ریزتر از ترامپ نیز ممکن بوده است. اگر ترامپ به آلودگی دستش به خون یک فرمانده بسنده کرده، صدام حسین با جنگی ویرانگر، جان صدها هزار جوان ایرانی را گرفت. با این حال، سیاستمداران وقت، با درک الزامات کشورداری، به‌وقت لازم پای میز مذاکره با او نشستند. ادعای غیرممکن بودن گفتگو با ترامپ، از سوی برخی جریان‌های ایدئولوژیک، بیشتر از آنکه ناشی از واقعیت‌های عملیاتی باشد، ریشه در نگاهی ایستا و ناکارآمد به سیاست دارد. کشورداری، هنر بهره‌برداری از فرصت‌ها در میانه تضادهاست. الگویی که چین در پیش گرفته، نمونه‌ای آموزنده است: دشمن آمریکا بودن و در عین حال، تبدیل شدن به بزرگ‌ترین شریک تجاری آن. این مدل، نه تسلیم است و نه تقابل محض، بلکه تجسم سیاستی هوشمندانه برای پیشبرد 

منافع ملی است.

دیپلماسی در میدان آزمون تصمیم‌های ملی

نکته‌ای که نباید از آن غافل شد و نیازمند توجه جدی مسئولان و مدیران است، رویکردی است که در عرصه سیاست خارجی اتخاذ می‌شود. تجربه برجام به‌روشنی نشان داد که هرگونه اقدام یا گفتاری که در طرف مقابل احساس خسارت یا بی‌اعتمادی ایجاد کند، تنها به شکستن میز مذاکره و نابودی دستاوردها منجر خواهد شد. سیاست خارجی میدان زورآزمایی نیست و تک‌روی و خودمحوری در این عرصه، دستاوردی جز پیچیده‌تر کردن بحران‌ها ندارد. مذاکرات بین‌المللی نه صرفاً برای حل بحران‌ها بلکه برای کسب منافع متقابل و تضمین نتایج پایدار اقتصادی و سیاسی است. طرف‌های مذاکره زمانی پای میز می‌آیند که به منافع مشترک باور داشته باشند، و این هنر دیپلماسی است که چنین فضایی را فراهم کند. 

تحریم‌های اقتصادی، کاهش درآمدهای نفتی، و اعتراضات اجتماعی، ایران را به بازنگری در سیاست خارجی سوق داده است. تحولات منطقه‌ای، نظیر نزدیکی ایران و عربستان و نقش اسرائیل، بر ضرورت مذاکرات جدید افزوده‌اند. این تغییرات نشان‌دهنده تلاش برای خروج از بن‌بست و بازتعریف نقش ایران در منطقه است

در این میان، مسئولان باید بدانند که حفظ نظام، به تعبیر بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، بالاترین اولویت است و این اولویت حتی از مسائل فردی یا انتقام‌گیری‌ها نیز فراتر می‌رود. از همین‌رو، ضروری است که از فرصت‌های محدود باقی‌مانده به نفع مردم بهره‌برداری کنند و پرونده‌های معیشتی و سیاسی را با نگاه ملی و عقلانی به سرانجام برسانند. سال‌هاست که سایه‌های سنگین لرزه‌های سیاسی و تحریم‌های بین‌المللی بر زندگی مردم افتاده و تنها راه عبور از این بحران، رفع موانع خودساخته و تلاش مضاعف برای بهبود وضعیت کشور است. فرصت‌ها همچون ابرهایی درگذرند و هیچ مجالی برای اهمال‌کاری باقی نمانده است.

آینده کشور نه درگرو شعار دادن بلکه درگرو تصمیم‌گیری‌های شجاعانه، هوشمندانه و مبتنی بر منافع ملی است. مسئولان باید این حقیقت را دریابند که تاریخ، قضاوت‌گر سخت‌گیری خواهد بود و ملت نیز چشم‌انتظار اقداماتی است که زندگی آنان را از بحران‌های پی‌درپی رهایی بخشد.