واکاوی روند دولت پزشکیان و انتصابات پرحاشیه از استانداران تا معاونان وزرا
وفاق اسم رمز عقب نشینی در برابر رقیب بازنده؟!
نهال فرخی
انتصاب استانداران در دولت پزشکیان در هفته ها و روزهای اخیر با انتقادات جدی همراه بوده است. بعد از تعیین وزرا که نتوانست دل هواداران و کمپینکنندگان انتخابات مسعود پزشکیان را راضی کند، حالا انتصابهای رده دوم و سوم دولت آغاز شده و در این مرحله هم ظاهرا «وفاق» اسم رمز سرپوش گذاشتن بر عقبنشینی مداوم در مقابل یک جریان است.
اما حالا جدا از این مساله موضوع انتصابات و ابغاهای ستار هاشمی ، وزیر ارتباطات دولت چهاردهم نیز به محل بحث های جدی تبدیل شده است.
انتصاب های جنجالی از وزارت کشور تا ارتباطات
از سوی دیگر اکنون خبرها حکایت از آن دارد که با حکم اسکندر مومنی، وزیر کشور، مسعود نصرتی بهعنوان معاون عمران و توسعه امور شهری و روستایی وزیر کشور و رئیس سازمان شهرداریها و دهیاریهای کشور منصوب شد. او جایگزین مهدی جمالینژاد در این سمت شد که به عنوان استاندار اصفهان منصوب شده است.نکته این جاست که نصرتی پیش از این، سمتهای متعددی در مدیریت شهری بر عهده داشته اما مهم ترین مساله درباره او اکنون این است که او شهردار منطقه ۲۲ تهران و منصوب ذاکانی بوده که در دوران انتخابات نه فقط رقیب مسعود پزشکیان بود بلکه شدیدترین و تندترین حملات را نیز بر علیه رئیس جمهور در مناظره ها ارائه کرده بود.
این انتصاب عجیب در وزارت کشور همزمان با این خبر که ستار هاشمی ، وزیر ارتباطات، اکنون حسن سالاریه معاون زارع پور، وزیر سابق ارتباطات و از حامیان جلیلی را در سمت خود ابقا کرده و حالا نیز قصد دارد احسان خرامید از دیگر حامیان سعید جلیلی را نیز در سمت سابق خود در وزارت ارتباطات حفظ و ابقا کند، بار دیگر منجر به شدت گرفتن انتقادات شد که چطور است که دولت مسعود پزشکیان با کلیدواژه وفاق در پی حفظ و یا انتصاب اشخاصی است که تقریبا جامعه رای دهنده به او را به شدت ناامید کرده و پایگاه رای پزشکیان را متزلزل خواهد کرد.
انتصابات و ابقاهای اخیر در حالی رخ می دهد که این اشخاص نزدیک به تفکر فکری خاص به طور کامل در انتخابات شکست خوردند و حتی در یکی از بی رونق ترین دوران های انتخابات در کشور که با همه توان و پایگاه رای خود وارد ماراتن انتخابات شده بودند، در نهایت از کاندیدای حداقلی اصلاح طلبان و اعتدالیون نیز شکست خوردند. در مقابل این شکست گویا در حال پاداش گرفتن از دولتی هستند که پایگاه رای آن هیچ نزدیکی به این اشخاص ندارد.
دولت پزشکیان در وضعیتی بر سر کار آمد که دولت پیش از او، از همان روز اول، با شعار بیرون ریختن «بانیان وضع موجود» سکان امور را در دست گرفت. بعد از آن تازه به یاد «خالصسازی» بیشتر افتاده بود که عمر رئیس دولت کفاف به انتها رساندن این پروژه را نداد
سهم خواهی با رمز وفاق
در این میان گویا اصولگرایان تندرو و حتی طیف پایداری، به خوبی توانستهاند بادبانها را بچرخانند و در دولت پزشکیان برای خود جا باز کنند؛ این سیاست با رمز «وفاق» در حال گسترش است و در کل دولت به مشام میرسد. در همین حال خبرهای عجیب درباره انتصاب معاون فرهنگی وزیر علوم دولت رئیسی در وزارت ارشاد نیز به گوش می رسد. این بدان معناست که همان شخصی که در دوران مدیریت مجموعه تفکر آن ها در دانشگاه ها، اخراج دانشجویان و اساتید اتفاق افتاد، در شکلی تازه قصد بازگشت به دقدرت را دارند.
البته که تلاش نهادهای قدرت و جبهه پایداری برای حفظ مدیران سابق ادامه دارد اما دولت مردمی پزشکیان وامدار دولت سایه نیست که حالا خود را بدهکارش بداند یا از ترس حملاتش، نیروهای جان برکفش را در وزارتخانه ها حفظ کند.
خالص سازان در پی خالص سازی با وفاق
وزارت فرهنگ در بهار و خرداد سال جاری و دوران مبارزات انتخاباتی به شکلی عجیب به ستاد انتخاباتی سعید جلیلی تبدیل شده بود و این تفکر بسته که تحت سیطره حلقه نزدیکان سببی آقای رئیسی اداره می شدند، گویا حالا می داند که بهترین راه ضربه زدن به دولت پزشکیان نابودی امیدی است که در رای دهندگان شکل گرفته بود. آیا فردی بهتر و کارآمدتر از نزدیکان تفکر پایداری وجود نداشت که سکان بخش فرهنگ کشور را به او بسپارید؟ آیا جریان سیاسی نزدیک به رئیس جمهور تا این اندازه از مدیران تهی است که دست به دامن پایداری ها شده اند؟
وعده رئیس جمهور مبنی بر استفاده از کارشناسان و افرادی بود که براساس اصل کارشناسی انتخاب و برای مدیریت برگزیده شوند. اما اینجا اتفاقا در زمانی که فردی از جناح مقابل انتخاب میشوند، به هیچ وجه به تخصص و توانمندی او اشاره نمیشود. بلکه تنها نکته برجسته و دلیل انتخاب، کلیدواژه «وفاق» است
این شرایط در حالی است که دولت پزشکیان در وضعیتی بر سر کار آمد که دولت پیش از او، از همان روز اول، با شعار بیرون ریختن «بانیان وضع موجود» سکان امور را در دست گرفت. بعد از آن که طی یک سال تا لایههای دوم و سوم دولت قبل را پاکسازی کرد، تازه به یاد «خالصسازی» بیشتر افتاده بود که عمر رئیس دولت کفاف به انتها رساندن این پروژه را نداد. اما دولت مسعود پزشکیان ظاهرا از آن طرف بوم این سیاست افتاده است.
این عملکرد صدای هواداران و تحلیلگران مدافع رئیسجمهور را هم درآورده است؛ از آذر منصوری رئیس جبهه اصلاحات تا محمد مهاجری و فیاض زاهد در مورد انتصابات دولت ناچار شدهاندند هشدار دهند.
انتقاد حامیان پزشکیان از روند وفاق در دولت
فیاض زاهد که در تمام دوران انتخابات در کنار جواد ظریف شهر به شهر رفته و برای پیروزی مسعود پزشکیان تلاش کرده بود نیز اکنون هشدار میدهد: «حامیان پزشکیان، او را تنها نگذاشتهاند و انتظارشان این است که رئیسجمهور هم آنها را تنها نگذارد. در استانها بود که مسعود پزشکیان رأی آورد. فرض کنید شمای استاندار، از جناح مقابل یا مخالف دولت بیاورید که هویت و شناسنامه سیاسیاش مخالف دولت است. شما همه طرفدارانتان را ناامید میکنید.»
زاهد به درستی می گوید که اگر چنین روند صورت بگیرد، نیروی سیاسی حامی پزشکیان احساس تحقیر میکنند: «اگر استانداری را بگذارید که مخالف رئیسجمهور بوده است و در آنجا نیروهای سیاسی مورد حمایت خود را مورد تحقیر قرار دهید، این به نظرم یک خطای سیاسی راهبردی است.»
فشار به دولت و مسعود پزشکیان از سه ناحیه
در این بین یدالله طاهرنژاد، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی در گفتگویی با خبرآنلاین اصلا تعارف را کنار گذاشته و صراحتا میگوید استانداری که مشی سیاسی متفاوتی با رییس جمهور داشته باشد، ابزاری در دست رقیب است که به موقع کارآمدی خودش را برای رقیب دولت نشان میدهد.
طاهرنژاد درباره فشارها می گوید که:« به نظر میرسد آقای دکتر پزشکیان تحت فشار و ملاحظات شدیدی از سه ناحیه مجمع نمایندگان استان، ستادهای استانی که الان کمترین حق خودشان میدانند که نظر آنها در انتخاب استاندار تأمین شود و جبهه اصلاحات استانها، قرار دارد که در این شرایط جمع کردن نسبی نظرات این ۳ جریان کار سختی است.»
طاهرنژاد درباره ناامیدی در پایگاه رای پزشکیان نیز می گوید:« رئیس جمهور باید عنایت داشته باشد وقتی در استانی که بیش از ۶۰، ۷۰ درصد رأی دهندگان به او رأی داده اند، انتخاب نفر اول استان از جریان اقلیت صورت میگیرد، این رنجش و سرخوردگی ایجاد میکند و باعث میشود که رئیس جمهور نتواند به عقبه اجتماعی خود پاسخ دهد و منجر به دلخوری آنها شود بنابراین اگر رئیس جمهور میخواهد با قدرت کشور را اداره کند باید حمایت قدرتمند مردمی را همراه خود داشته باشد. در برخی استانها این نکته مراعات نشده یعنی طیف اقلیت توانستند نماینده خود را به عنوان استاندار به کرسی بنشانند و اکثریت در بهت و حیرتند که چرا به نظرات آنها توجه نشده،آنها در حالی که شرایط رقابت برابر نبود برای پزشکیان وارد میدان شدند، تلاش کردند و رأی جمع کردند، شرائط بسیار سختی تحمل کردند اما طرف مقابل از همه امکانات و امتیازات برخوردار بوده و الان هم در حال گرفتن امتیاز است.»
وعده های پزشکیان و
انتظار پایگاه اجتماعی او
اما چرا موضوع پایگاه رای و رای دهندگان این همه از منظر فعالین سیاسی اهمیت دارد؟ قدرت اصلی هر دولتی از مردمی گرفته میشود که به او رای دادند. در این میان پزشکیان در انتخابات تلاش کرد تا چهرهای صادق و شفاف از خود ارائه کند.
آن ها که به او رای دادند خواهان تغییر هستند و این تغییر ابتدا از درون دولت آغاز میشود. این حرف درستی است که مسعود پزشکیان در انتخابات سعی کرد مانند سایر کاندیداهای رقیب وعدههای فریبنده ندهد. اما اگر این حرف را مبنایی برای این قرار دهیم که پزشکیان بدون هیچ وعدهای منتخب مردم شد، اشتباه است. انتظاراتی همچون برطرف کردن فیلترینگ، جمع کردن گشت ارشاد و رفع تحریمها یا به تعبیر خود او «بیرون آمدن ایران از قفس تحریم ها» و این موارد در واقع وعدههای او بود که بیشتر از جنس سیاست بود تا وعدههای اقتصادی. از همین رو، کارگزاران و مدیرانی که پزشکیان برای دستگاه دولتی خود انتخاب میکند، نمیتوانند بیارتباط و یا در نقطه متضاد با انتظارات ایجادشده باشند. در صورتی که کارگزار منتخب او نتوانند وعدهها را محقق کنند، بیشترین لطمه متوجه شخص مسعود پزشکیان خواهد بود و برای او کارنامه تلخی را رقم خواهند زد.در چنین شرایطی بسیار بر این باورند که کارگزارانی که در حال انتخابشدن هستند، متناسب با این وعدهها عمل نخواهند کرد.
نکته دیگر این که در مورد وعده رئیس جمهور مبنی بر استفاده از کارشناسان و افرادی بود که براساس اصل کارشناسی انتخاب و برای مدیریت برگزیده شوند. اما اینجا اتفاقا در زمانی که فردی از جناح مقابل انتخاب میشوند، به هیچ وجه به تخصص و توانمندی او اشاره نمیشود. بلکه تنها نکته برجسته و دلیل انتخاب، کلیدواژه «وفاق» است.
در واقع تاکنون در مورد هر کدام از افرادی که انتصاب آن ها مناقشهبرانگیز شده، دولت استدلال نمیکند که براساس شایستگی این فرد را انتخاب کرده بلکه فقط از وفاق هزینه می شود و چنان شده که انگار دیگر وفاق معنای ترس از رقیب را در دولت چهاردهم یافته است.
با این شرایط دیگر عجیب نیست که باید نگران سرمایه اجتماعی دولت باشیم؛ دولتی که از همان ابتدای حضور رئیس در انتخابات مشخص بود که هیچ طبقه خاص و وفاداری برای حمایت ندارد پس باید از همان سرمایه اجتماعی کوچکی که در دوران انتخابات به دست آورده به خوبی حفاظت کند. اما مشکل اینجاست که گویا این بار سرمایه اجتماعی پیش پای مفهومی از وفاق که اساسا وفاق با رای دهندگان نیست در حال ذبح شدن است.
دیدگاه تان را بنویسید