مرد شماره یک اعتدالیون یک تنه بار روشن کردن تنور انتخابات را به دوش میکشد؛
روحانی جای خالی «تَکرار میکنم» را پُر خواهد کرد؟
محبوبه ولی
در تنگنای ردصلاحیتهای گسترده، تلاش تندروها برای خالی کردن میدان از رقیب، سکوت و خاموشی چهرههایی چون محمد خاتمی، ناطق نوری، علی لاریجانی و بسیاری دیگر از آنهایی که روزگاری میداندار صحنههای انتخابات بودند؛ به نظر میرسد این تنها حسن روحانی است که یک تنه میکوشد آتش تنور انتخابات را روشن کند.
با استانداران و مقامات دو دولتش به صورت منسجم و مرتب دیدار میکند، در سخنرانیهایش بر خلاف بسیاری دیگر که نومیدانه نسبت به انتخابات سخن میگویند، او با شور و حرارت نه فقط مردم، بلکه هممسلکان سیاسی خود را نیز نسبت به ترک صحنه انتخابات انذار میدهد؛ خود برای انتخابات مجلس خبرگان ثبت نام کرده و در کنار همه اینها سخنران بودنش در مراسم هفتمین سال درگذشت اکبر هاشمی رفسنجانی برای بسیاری موید این معنا بود که او به نوعی مرجعیت انتخاباتی اصلاحطلبان و اعتدالیون را به دست گرفته است.
در این مسیر او برای اینکه مرجعی تمام و کمال باشد، هم شورای نگهبان را مخاطب قرار میدهد، هم قاطبه مردم را. آنجا که روی سخنش با شورای نگهبان است، به شورا هشدار میدهد که «به جای ۱۱ هزار نفر اگر ۱۱۰ هزار نفر را هم از یک جناح تایید کنید باز همان عدهای که قرار بود در انتخابات شرکت کنند پای صندوق رأی میآیند و مشارکت را افزایش نمیدهد. مشارکت پایین در انتخابات برای کشور و نظام تأثیر نامطلوبی به جای میگذارد.»
مصمم روی خط ماندن در صحنه و سخن گفتن
روحانی در جایی دیگر از شورای نگهبان میپرسد آیا باز میخواهد که رقیب نامزد اصلی انتخاب آرای باطله باشد؟ و با تذکر نسبت به عملکرد این شورا، به آن یادآوری میکند که تاریخ دربارهاش قضاوت خواهد کرد.
اما با وجود رد صلاحیتهای شورای نگهبان از مسیر بازنمیگردد و صرفا اشاره میکند که «کار سختتر شده است». در عین حال با اشارتی به مشی هاشمی رفسنجانی، بر این ماندن سخت در میدان انتخابات تاکید دارد.
اظهارات او درباره هاشمی رفسنجانی در مراسم سالگردش بسیار موردتوجه قرار گرفت. به ویژه جایی که میگوید: «هیچ قدرتی نتوانست هاشمی را خانهنشین کند. مطمئنم در هر شرایطی بود هاشمی در صحنه سیاست بود و سخن میگفت.»
او حالا خود در حال حرکت روی همین خط است؛ سخن میگوید و در صحنه مانده است. نسبت به قدرت گرفتن بیشتر اقلیت حاکم هشدار میدهد و میگوید: «اقلیت حاکم نه مشارکت حداکثری میخواهد نه رقابت. میخواهد انتخابات سردی باشد که آن اقلیت ادامه دهند.»
برای ممانعت از تداوم سیطره اقلیت حاکم، نه فقط شورای نگهبان، بلکه جامعه دلسرد از هر انتخابی را مخاطب میگیرد و با قطعیت به آن میگوید که «رأی ندادن در واقع همان رأی دادن است اما به بدترین گزینه! رأی اعتراضی دادن بهتر از رأی ندادن است.»
بی هیچ تردیدی، تحریم انتخابات را رد میکند و مجلس یازدهم را به عنوان درس عبرت رأی ندادن به مردم معرفی و تصریح میکند این مجلس با این مصوبات مشعشع، ماحصل همان انتخاباتی است که مردم کمترین میزان مشارکت را در آن رقم زدند.
شواهد تایید صلاحیت و نگرانی رقبا
تمام اینها، تلاش اوست برای روشن کردن موتور انتخابات. اما این تلاش در مواجهه با سه مخاطب شورای نگهبان، دوستان سیاسی و مردم چه نتیجهای خواهد داد؟
شورای نگهبان تاکنون نشان داده که در مسئله ردصلاحیت اساسا نه حسن روحانی را میشناسد و نه هیچ کس دیگر را؛ پیگیریها برای کوتاه آمدن شورای نگهبان از ردصلاحیتها نه در این دوره و نه در دوره قبلی انتخابات مجلس راه به جایی نبرده است.
در مورد خود حسن روحانی که برای انتخابات خبرگان ثبتنام کرده، اما برخی شنیدهها حاکی از تایید صلاحیت اوست و نگرانی از همین تایید صلاحیت است که اصولگرایان و تندروها را برای طرح چندباره پروندههای قضایی علیه روحانی و تحمیل ردصلاحیت او به شورای نگهبان، به صف کرده است.
نگرانیها تا جایی است که حمید رسایی درباره پخش سخنرانی روحانی در مراسم سالگرد هاشمی رفسنجانی از تلویزیون، خطاب به پیمان جبلی نوشت: «دلیل این قانونشکنی چیست؟ حسن روحانی همچنان کاندیدای انتخابات خبرگان است و هنوز ردصلاحیت وی اعلام نشده اما سخنرانیاش در جماران از شبکه خبر پخش شده! در حالی که در موارد متعددی نیروهای انتقلابی به سیما دعوت شده اما فقط به دلیل کاندیداتوری، از حضور در برنامه منع شدهاند!»
به نظر میرسد روحانی میکوشد برای هر دو جریان اصلاحطلبان و اعتدالیون چون نخ تسبیحی باشد که آنها را برای از میدان به در کردن تندروها، به خط میکند؛ به ویژه که این دو جریان نیازمند ائتلافی قدرتمند برای این منظور هستند
این واکنشها بدان معناست که حتی جناح رقیب نیز، احتمال تاییدصلاحیت حسن روحانی را میدهد. عبدالرضا داوری، فعال سیاسی و رسانهای در همین باره در صفحه ایکس خود نوشته است: «نه تنها صلاحیت حسن روحانی در انتخابات خبرگان تایید خواهد شد، بلکه با فضای ایجاد شده، رئیسجمهور سابق میتواند رهبری یک جبهه فراگیر انتخاباتی در مجلس را هم برای تغییر در وضع موجود، با هدف حل مشکلات کشور به دست گیرد.»
نخ تسبیحی برای یک ائتلاف فراگیر
پذیرش او در میان دوستان سیاسی دور و نزدیکش به عنوان نخ تسبیح جریان اصلاحطلب و اعتدالی در جریان انتخابات نیز، دور از ذهن نیست. در این برهوت سیاستمداران اصلاحطلب و معتدلی که عزمی و پایی برای آمدن به میدان داشته باشند، میدانداری حسن روحانی فرصت مغتنمی برای آنهاست؛ او فارغ از اینکه صلاحیتش برای خبرگان تایید بشود یا نشود میتواند نقش یک لیدر انتخاباتی را بازی کند.
کمااینکه در همین جای کار نیز برخی اخبار حکایت از این دارند که روحانی و لاریجانی برای انتخابات مجلس شورای اسلامی لیستی مشترک میدهند.
گذشته از این، اصلاحطلبان و اعتدالیون در این چنبرهای که تندروها بر قدرت انداختهاند، ناگزیر از جمع شدن زیر سایه یک ائتلاف هستند. پایگاه خبری انصافنیوز دیروز در مطلبی تحت عنوان «افزایش درخواستها برای تشکیل ائتلاف میانهروها» اظهارات چهرههای شاخص جریان اصلاحات و اعتدال مبنی بر این درخواست را منتشر کرده که در میان آنها علی باقری، فعال سیاسی اصلاحطلب گفته است: «اصل تشکیل ائتلاف میانهروها را اقدام و فرصتی لازم و واجب میدانم. منتهی معتقدم برای محقق شدنش نیاز است کسانی که در عرصهی میانهروی مرجعیت دارند و صاحب فکرند نقش فعالتری بگیرند.»
مدتهاست که دیگر صدای «تَکرار میکنم» محمد خاتمی شنیده نمیشود. روحانی اما گویا قصد دارد جای خالی آن «تَکرار میکنم» را برای انتخابات پیش رو پُر کند؛ کاری که با وجود فشارهای اقتصادی چالشی سخت مینماید
بیژن زنگنه نیز تصریح کرده هر اقدامی که به صورت جمعی دنبال شود، به نتیجه میرسد. منصور حقیقتپور، از چهرههای سیاسی نزدیک به علی لاریجانی، اما معتقد بوده با توجه به ردصلاحیتها امکان تشکیل کامل چنین ائتلافی در حالحاضر دشوار است. بنابراین توفیق روحانی برای شکلدهی به چنین ائتلافی چندان هم بدون چالش نیست.
چالش اصلی و چه بسا ناممکن چالش اصلی او اما در مواجهه با مردم است؛ با جامعه رأیدهندگان.
تندروها به خوبی میدانند که با مشارکت پایین پیروز انتخابات هستند و اصلاحطلبان و اعتدالیون نیز دقیقا به این امر واقفند که در صورت مشارکت حداکثری میتوانند جام پیروزی را با قدرت بالا ببرند.
آنها این تجربه را در دهه 90 داشتهاند. ریاست جمهوری حسن روحانی، خود محصول چنین انتخاباتی است. با پایان دولت هشت ساله محمود احمدینژاد، امید به رفتن یک دولت اصولگرا و آمدن یک دولت معتدل اصلاحطلب، 20 میلیون رأی به سبد حسن روحانی ریخت.
یکی از مهمترین عوامل در کسب آن آرا کارزار «تَکرار میکنم» محمد خاتمی بود. فراخوان او برای شرکت در انتخابات، مردمی که خرداد 88 را پشت سر گذاشته بودند با بیش از 60 و 70 درصد مشارکت پای صندوقهای رأی کشاند.
نتیجه آن رأیها پس از چند سال اما چنان شد که دیگر صدای «تَکرار میکنم» از محمد خاتمی شنیده نشد و به نظر نمیرسد که دیگر هم شنیده شود. اردیبهشت امسال علی صوفی، فعال سیاسی اصلاحطلب در مصاحبهای گفته بود: «در انتخابات آتی مجلس قطعا اثری از تکرار خاتمی نمیبینیم. به گفته خود او، شرایط لازم برای تکرار دیگری وجود ندارد.»
روحانی اما گویا قصد دارد جای خالی آن «تَکرار میکنم» را پُر کند؛ کاری که با وجود مردمی به شدت سرخورده و خسته از انتخاباتهای بیفرجام چنان سخت است که ناممکن مینماید. بدون هیچ گشایشی در انبوه گرههای اقتصادی و افزایش فشارهای بیوقفه به جامعه، چگونه میتوان انتظار داشت مردمی که بارها بخت خویش را در شهر انتخابات آزمودهاند، این بار صرفا با تَکرار کردنهایی از سوی حسن روحانی روی خود را به سوی صندوق رأی بازگردانند؟
با این حال باید صبر کرد و دید که آیا حسن روحانی واقعا میتواند و این فرصت به او داده میشود که نقشی اثرگذار در انتخابات اسفند بازی کرده و طرحی نو دراندازد.
تا این لحظه پیشبینیها بر این است که کاهش میزان مشارکت در انتخابات، در ماه آخر زمستان رکوردی جدید ثبت و مجلس آتی نیز انقلابیتر از مجلس فعلی بهارستان را فتح خواهد کرد!
دیدگاه تان را بنویسید