پیام تظاهرات گسترده ترکیه در حمایت از فلسطین برای ایران چیست؟
ماحصل اسلام سیاسی؛ از استانبول تا تهران
محبوبه ولی
این روزها و جنگی که میان اسرائیل و حماس برقرار است، میتواند موضوع دهها نشست و مقاله و کتاب مرتبط با علوم سیاسی باشد. واکنش هر یک از کشورهای جهان به این جنگ، از واتیکان و اسکاتلند گرفته تا روسیه و عراق، هر کدام به تنهایی میتواند موضوع یک رساله دکترا باشد.
دستمایه یکی از این رسالهها هم میتواند «تفاوت اسلام سیاسی ایران و ترکیه در شکلدهی به واکنش افکارعمومی نسبت به مسئله فلسطین» باشد. اینکه چطور در ایرانی که صریحتر از هر کشور دیگری حمایتش از حماس را اعلام کرده و بنیان حکومت فعلیاش با آرمان فلسطین گره خورده، آوردن پرچم فلسطین در استادیوم فوتبال با شعارهای رکیک مواجه میشود و شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» لقلقه زبان معترضانش است؛ اما از آن طرف در ترکیهای که سالانه چندین میلیارد دلار حجم مراودات تجاریاش با اسرائیل است، جمعیت عظیم به دعوت رجب طیب اردوغان به فرودگاه آتاتورک استانبول میروند و نه تنها فریاد «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ترکیه» را سر نمیدهند، بلکه شعار میدهند که میخواهند ارتش ترکیه را در غزه ببینند؛ و اردوغان در پاسخ میگوید که «شاید یک شب بدون قرار حاضر شویم!»
رخوتی که صدای پناهیان را هم درآورد
عبدالله گنجی در رابطه با همین سوالها در صفحه ایکس خود نوشته است: «کسانی در رسانه رسمی و مجازی طرح میکنند که چرا خیابانهای ایران برای غزه شلوغ نمیشود؟ تهش هم میخواهند مثل دهها مورد بیربط دیگر، لگدی به نظام بزنند.»
عصبانیت اخیر علیرضا پناهیان از بیتوجهی نسل نو به مسئله فلسطین اما نشان میدهد موضوع آنقدرها هم بیربط نیست، چراکه صدای کسانی از اردوگاه عبدالله گنجی را نیز درآورده است. پناهیان در سخنرانیاش گفته بود: «زندگی ما به همه مظلومان عالم گره خورده و این آموزش و پرورشی که نتوانسته در این ۴۰ سال این را به بچههای ما یاد دهد، باید تعطیل کرد.»
در ترکیهای که سالانه چندین میلیارد دلار حجم مراودات تجاریاش با اسرائیل است، جمعیت عظیم به فرودگاه آتاتورک میروند و نه تنها فریاد «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ترکیه» را سر نمیدهند، بلکه شعار میدهند که میخواهند ارتش ترکیه را در غزه ببینند
با بالا گرفتن جنایات اسرائیل در غزه و برپایی تظاهراتهای گسترده در انگلیس، فرانسه، اندونزی، هند و بسیاری کشورهای دیگر، نه تنها برای پناهیان، بلکه برای بسیاری دیگر، سکوت و رخوت جامعه ایرانی در قبال آنچه در غزه میگذرد، بروز و نمود پررنگی پیدا کرد و خیلیها به واکاوی و چرایی آن پرداختند.
این نمود زمانی بیشتر میشود که مقایسه با کشورهای مسلمانی چون ترکیه صورت میگیرد. شبی که اسرائیل به بیمارستان المعمدانی در غزه حمله کرد، ترکها یکی از عصبانیترین مسلمانانی بودند که به سمت سفارت اسرائیل در ترکیه یورش بردند.
تجمع بزرگ اخیرشان در حالی که شعار میدادند میخواهند ارتش ترکیه را در غزه ببینند، خبرساز شد. در ایران اما چنین تجمعاتی دیده نمیشود؛ نه تنها دیده نمیشود، بلکه فضا برای برپایی چنین تظاهراتی نیز نامساعد شده است؛ فضایی مملو از بدبینی و تقابل.
دینداری سازگار با آزادی و توسعه
این تفاوت در واکنش دو جامعه مسلمان به یک موضوع مشترک در چیست؟ حزب عدالت و توسعه که سالهاست قدرت را در ترکیه در دست دارد، یک حزب اسلامگراست که به باور بسیاری اسلام سیاسی مدرن و میانهرو را در ترکیه مسلط کرده است؛ از اقتصاد بازار آزاد لیبرالی حمایت میکند و طیف وسیعی از گرایشهای سیاسی در ترکیه را دربرمیگیرد.
شهابالدین حائری شیرازی دیروز در واکنش به تجمع مردم ترکیه به دعوت اردوغان که رهبر همین حزب و رئیسجمهور ترکیه نیز هست، نوشت: «حزب توسعهگرای اسلامی ترکیه، امروز سربلند است که هم در آوردن رشد و توسعه به صورتی نسبی موفق بوده و هم رشد دینباوری. این همه جمعیت به میدان آمدند با یک فراخوان دولت اردوغان که نه ادعای انقلابیگریاش گوش فلک را کر کرده و نه به دهها سازمان و نهاد تبلیغی و ترویجی پول یامفت داده برای حفظ روحیه انقلابیگری.»
او اضافه کرده: «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را ما شعار دادیم و آنها عمل کردند. بدون اجبار حجاب، حجاب رشد دادند و بدون راه انداختن گروههای نظامی، نیابتی پر خرج و برج در صحنه بینالملل به یاری فلسطین شتافتند. سیاستورزی درست آنها موجب رشد دینداری شد چون دینی را ارائه نمودند که هم با آزادی سازگار بود هم توسعه.»
حتی اگر دولت ترکیه را چنین بدانیم که منتقدانش میگویند، چگونه اسلام سیاسی اردوغانی که مخالفانش آن را اسلام آمریکایی میخوانند، میتواند مردمش را با خود همراه کند؛ ولو با نمایش. اینجا در ایران ولی اسلام سیاسی حاکم توفیقی در جلب این همراهی ندارد
نمایش موفق
بسیاری دیگر اما رجب طیب اردوغان را که در رأس این حزب رهبری کشور را در دست دارد، سیاستمدار ریاکار و نیرنگبازی میدانند که شریک تجاری اسرائیل است، همکاریهای امنیتی با تلآویو دارد، علیاف، رفیق شفیقش در باکو، سوخت اسرائیل را تامین میکند و درنهایت تمام این مجادلات سیاسیاش با اسرائیل بر سر فلسطین، صرفا لفاظیها و نمایشهایی برای فریب افکار عمومی است.
مسئله اما بر سر همین نمایش است؛ اینکه حتی اگر دولت ترکیه را چنین بدانیم که منتقدانش میگویند، چگونه اسلام سیاسی اردوغانی که مخالفانش آن را اسلام آمریکایی میخوانند، میتواند مردمش را با خود همراه کند؛ ولو با نمایش. دست کم نمایش اردوغان این موفقیت را به دست آورده که در ترکیه تماشاچیان بسیاری داشته باشد. اینجا در ایران ولی اسلام سیاسی حاکم توفیقی در جلب این همراهی ندارد.
ترکیه پیشتر هم این همراهی مردمش را به رخ کشیده است. چند سال پیش، در دولت حسن روحانی، پس از خروج دونالد ترامپ از برجام و هجوم بلایا و فشارهای اقتصادی به کشور ازجمله آغاز کاهش ارزش پول ملی؛ محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت از مردم خواست که در راستای کمک به حفظ ارزش پول ملی، از خرید و ذخیره دلار و طلا صرفنظر کرده و ارز و طلای خود را به بازار بیاورند. درخواست او با کوچکترین پاسخ مثبتی از سوی مردم همراه نشد.
همزمان اما در ترکیه، اردوغان از مردمش دعوت کرد که به منظور افزایش قدرت پول ملی ترکیه، طلا و دلارهای خود را به دولت بفروشند. به دنبال آن دعوت، صفهای طویل بود که در ترکیه برای لبیک گفتن به خواسته رئیسجمهور و فروش ارز و طلا شکل گرفت.
شش سال پیش وقتی دونالد ترامپ اعلام کرد که اورشلیم باید به عنوان پایتخت اسرائیل شناخته شود، اردوغان 57 کشور عضو سازمان همکاری اسلامی را به نشستی فوقالعاده در استانبول فراخواند و تاکید کرد که این موضوع «خط قرمز» مسلمانان است.
کریستیان براکل، مسئول بنیاد هاینریش بل آن زمان جدال ترکیه و اسرائیل را به تاتری سیاسی تشبیه کرد و گفت: «نتانیاهو و اردوغان هر دو نشان دادهاند، علاقهای به حقوق بشر و دمکراسی ندارند. هروقت طرفین از دمکراسی حرف میزنند مثل این میماند که مرغ بخواهد به پنگوئن پرواز کردن را یاد بدهد.»
با این اوصاف در صداقت اردوغان برای پرچمداری حمایت از مظلومان فلسطین تردیدهای بسیار وجود دارد؛ با این حال اما سیاستورزی او و آن شکل از اسلام سیاسی که در ترکیه برقرار است در همراه کردن افکار عمومی و جامعه با خود موفقتر از ایرانی است که گاهی اسلام سیاسیاش حتی به سوی بنیادگرایی نیز میل میکند!
غرض از چنین مقایسههایی اما به قول عبدالله گنجی «لگد زدن» نیست؛ هشداری است نسبت به سیاستها و غالب شدن فرهنگی که مردمی را نسبت به فجیعترین جنایات در حق نوع بشر، یا به فحاشی در استادیوم فوتبال کشانده یا به سکوت و خاموشی؛ خاموشیای که در عین حال زنگ خطری است برای اخلاق و وجدان!
دیدگاه تان را بنویسید