ناامیدی و ناامنی روانی انگاره اعتراضهاست
در تحلیل ناآرامیهای دی ماه 96، به رغم فقدان دسترسی به آمار و اطلاعات و تحلیلهای دست اول، به نظر میرسد این موضوع حداقل از چند منظر اقتصاد معیشتی، تحولات زیست محیطی، نابرابری، انسداد اجتماعی و تحولات ارتباطی قابل تبیین است، هر چند متاسفانه در سنت تحلیل و تبیین ناآرامیهای اجتماعی، معمولاً به روش فرافکنانه، عامل خارجی علت اصلی قلمداد میشود. در این سنت که «دشمن» عامل مسائل ماست را حتی در نظامهای توسعهیافته مثل آمریکا هم مشاهده کرد. محمدرضا شاه هم پیوند ارتجاع سیاه و سرخ را عامل ناآرامیهای داخلی میدانست و بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند ایران نیز در کتابی که نوشت، غربیها را عامل انقلاب در ایران خواند، در حالیکه هر تحول و ناآرامی اجتماعی از قاعدهمندی علمی برخوردار است و پدیدهای است که براساس روابط علت و معلولی در زمانی خاص روی میدهد. البته خوشبختانه در حادثه دی ماه سال گذشته، کمتر کسی به سراغ عامل خارجی به عنوان علت اصلی رفت و بیشتر این عامل، به عنوان محرک ذکر شد که میتواند حاوی نکات صحیحی باشد، اما در علل و ریشهیابی به هیچ وجه دخیل نیست.
اما در مسأله دی ماه 96، این بار عامل رقابتهای سیاسی بین رقبا و جریانهای سیاسی به عنوان یک عامل مورد بحث قرار گرفت. رئیس جمهور در تاریخ ششم شهریور ماه امسال در صحن علنی مجلس شورای اسلامی ایران و در پاسخ به نمایندگان جبهه پایداری از پنجم دیماه سال ۱۳۹۶ به عنوان روز تغییر جو کشور نام برد و گفت: «هر کس تاریخ دیگری برای این تغییر اعلام کند به اعتقاد من آدرس غلطی به مردم داده است. پنجم دیماه سال ۱۳۹۶ بود که مردم ناگهان دیدند عدهای در خیابانها آمدهاند و شعار میدهند و این شعارها کمکم تبدیل به شعارهایی هنجارشکنانه و غیرقابل قبول برای همه شد». در این نوشتار کوتاه سعی خواهد شد که از منظر یک فعال و تحلیلگر مسائل اجتماعی به علل این رویداد پرداخته و این ادعا را نیز مورد بررسی قرار دهیم.
الف- در یک تقسیمبندی اولیه باید مسأله اقتصادی با تاکید بر عدالت و نابرابری، مسأله اجتماعی با تاکید بر بیکاری، خشکسالی (کمآبی) و مهاجرتهای ناخواسته، مسأله فرهنگی با تاکید بر نبودن فضا و برنامهها و ظرفیتهای شهری برای تخلیه اجتماعی و مسأله روانشناختی با تاکید بر وجود فضای مجازی و ارتباطات گسترده و ایجاد پدیده شکاف بین خودآرزویی و خودواقعی را دستهبندی کرد. در نهایت نارضایتیهای مزمن شده در عرصههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و بیاعتمادی به دولت به مفهوم عام و کارکردهای آن، موضوعاتی هستند که باید رابطه هر کدام از آنها را با موضوع ناآرامیهای دی ماه 96 مورد ارزیابی قرار داد.
ب- در مورد گزاره مطرح شده از سوی رئیس دولت مبنی بر راه انداختن ناآرامیهای از سوی رقبای سیاسی داخلی باید گفت، مطالعات انجام شده نشان میدهد که اعتراضات و ناآرامیهای اولیه در شهر مشهد که یک جریان سیاسی رقیب و مخالف دولت در آن مشارکت و حضور داشت، آغازگر ناآرامیهای سایر شهرستانها بود. اگر بخواهیم نقشی در حوزه سیاست برای وقایع دی ماه 96 قائل شویم، معتقدم که یک جریان سیاسی که میخواست به نوعی دولت را تحقیر کند و علیه او یک ماجرای خیابانی راه بیاندازد، منجر به شکسته شدن مارپیچ سکوت شد اما مشارکت سایر شهرستانها به هیچ عنوان از این عامل تبعیت نکرد. دلخواه همین جریان سیاسی نیز این نبود که اتفاقات شهر مشهد به سایر شهرها گسترش پیدا کند، اما در همان جمعیت شهر مشهد، بلافاصله بعد از اینکه شعارها تغییر یافت، بازیای آغاز شد که خاتمه آن دست آغازگرانش نبود. در این زمینه یکی از افراد شاخص این جریان در جایی و طی سخنانی جالب و مهم، بحث عدم توصیه به حضور افراد در خیابانها را مطرح کرده و گفته بود که «دیگر خیابانها یکطرفه نیست، بلکه دوطرفه شده است». بنابراین اگر بخواهیم در مورد این ادعا، نتیجهگیری کنیم، میتوان به آن به عنوان عامل شکننده مارپیچ سکوت اشاره کرد و نمیتوان ناآرامی مردمی در همه شهرهای درگیر را به کمک آن مفهوم تبیین کرد. معتقدم علت اینکه چرا این اعتراضات تا پیش از دی ماه 96 بروز نکرد و در دی ماه خود را نشان داد، نتیجه یک شوک اجتماعی بود که اثر پروانهای نامگذاری میشود. اثر پروانهای، اثری است که در نقطه، فضا را میشکند و اعتراضات را به سطح میآورد. این ضربه شکننده میتوانست یک عامل خارجی باشد، اما گروههای سیاسی رقیب که علیه دولت اقدام کردند، باعث شکسته شدن فضای موجود شدند.
ج- طبق برخی از مطالعات ابتدایی صورت گرفته و مصاحبه با افراد شرکتکننده در برخی از حوادث را که از مسئولین دریافت کردم، معتقدم امروز پدیدهای به نام نارضایتی با تداوم زمانی زیاد و با شدت بالا وجود دارد که هر آن امکان دارد به غافلگیری منجر شود. یکی از این مطالعات نشان میدهد که خشکسالی در شهرهایی که به درگیریهای خشن منجر شد، بیشتر از سایر نقاط به چشم میخورد و نیز نرخ بیکاری بالا به خصوص در بین جوانان مشارکت ساکنان شهرهای با جمعیت متوسط در ناآرامیها را تشدید کرده است. همچنین باید توجه داشت که در شهرهایی با جمعیت بالای 100هزار نفر، وقتی حرکتی صورت میگیرد، قابلیت و امکان ایجاد حرکتهای تخریبی را بیشتر میکند.
د- نرخ مشارکت سیاسی افراد هم جزو شاخصهایی است که میتواند به عنوان یک عامل مدنظر قرار گیرد. تعدادی از جامعهشناسان و استادان علوم سیاسی کشور، در جلساتی که من هم حضور داشتم نتایج مطالعات خود را درباره رفتارشناسی رایدهندگان در انتخابات سال 1394 (دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی) ارایه دادند که نشان از وجود رابطه بین فقر، حاشیهنشینی و عدم مشارکت داشت. در نتیجهگیری این مطالعات، این هشدار داده شده بود که عدم مشارکت معنادار محرومان در شهرهای بزرگ (شهرهای کوچک از این قاعده تبعیت نمیکنند) به مراتب خطرناکتر از عدم مشارکت طبقه متوسط است.
ه- یک پدیده جدید در این ناآرامیها، بیان شعارهایی با مضامینی مثل «رضا شاه روحت شاد»، «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمامه ماجرا» و... بود.
بنا به تحقیقی که دکتر قاضیان جامعهشناس با بررسی بیش از 500 ویدئو از این ناآرامیها انجام داده است وی بر امر بازنمایی برخی شعارها تاکید داشت و با مطالعه ابتدایی که اینجانب از سوابق دستگیرشدگان و علت حضور آنها - این موارد را از چند استاندار دریافت کردم - صورت دادم معتقدم که باید شعارهای عمومی و فراگیر را با شعارهای موردی از هم تفکیک کنیم؛ یعنی باید بین شعار به مثابه خواسته عمومی و برآمده از خاستگاه ذهنی افراد با شعارهای موردی که بازنمایی میشوند تفکیک قائل شد. اتفاقاً این تحقیق و بررسیهای مشابه نشان داده است که شعار نه اصلاحطلب و نه اصولگرا را بیشتر اصولگرایان بازنمایی میکردند و شعارهای مربوط به رضا شاه را رسانههای خارجی بازنمایی میکردند، اتفاقاً در بین شعارهای معطوف به معیشت این نوع شعارها ناچیز عنوان شده است. قطعا در میان مشارکتکنندگان در ناآرامیهای شهرها تعدای از افراد گروههای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی هم حضور داشتند و این شعارها را دنبال میکردند.
و- با این حال باید ذکر کنم که در تحلیل کلی من، رابطه معنادار با ضریب همبستگی بالا بین ناآرامیهای شهرهای مختلف با هیچکدام از این متغیرها دیده نمیشود. البته میتوانیم ردپای همه یا برخی از این متغیرها را در شهرهای دستخوش ناآرامی ببینیم و در شهرهایی که ناآرامی به خشونت گراییده، این همبستگی را کاملاً ببینیم ولی معتقدم در ایران امروز، یک اتفاق ذهنی در فضای عمومی (انگارهها) افتاده که مبنای مادی این فضای ذهنی، ناکارآمدیهای اقتصادی، معیشتی، بیکاری، نابرابری با همراهی انسداد اجتماعی است، بهگونهای که در اکثریت این شهرها فقدان مکانها و برنامههایی برای تخلیه اجتماعی ساکنان هستیم. همانگونه که بیان شد پس از یک انگاره عمومی از بیآیندگی و نبود فردایی بهتر به دلایل مختلف از ناکارکردی تا اختلافات سیاسی در این موضوع شکل گرفته است و یک نارضایتی ترکیبی - معیشتی در میان پنج دهک پایین و در پنج دهک بالا نارضایتی اجتماعی و فقدان سهمگیری از مشارکت اجتماعی شکل گرفته است که به اعتقاد من با این تبیین ناآرامیها را میتوان تحلیل کرد.
نتیجهگیری
مسائلی چون ناامیدی عمومی، فقدان چشماندازی برای آینده بهتر و... در فضای کنونی جامعه شکل گرفته است که با اثر پروانهای میتواند به منصه ظهور برسد. همه شهرهایی که دستخوش ناآرامیهای دی ماه سال گذشته شدند، عواملی از متغیرهایی که پیشتر درباره آنها سخن گفتیم را داشته و دارند، ولی با این حال، به نظر من یک نقطه ضعف بزرگ برای ما این است که هنوز نتوانستهایم تبیین روشنی از دلایل اتفاقات سال گذشته ارائه کنیم. شاید نتیجهگیری اصلی من این باشد که چنین مشکلاتی در شهرهای ما وجود دارد و تحت تاثیر اثر پروانهای، قابلیت انتشار سریع در کشور را دارند، که هر دو موضوعات تلخی هستند. میتوانم ابتدا این توصیه را داشته باشم که دولت به معنای عام کلمه باید تلاش کند نارضایتیهای انباشته ناشی از بیکاری، مشکلات معیشتی و نابرابری را کم کند و گشایشهای اجتماعی بیشتری ایجاد کند.
دیدگاه تان را بنویسید