«اعترافات تلویزیونی» اعتبار خود را از دست داده و نقض غرض طراحان است؛
سناریوی ثابت قدرتنمایی؛ نمایش بیتماشاچی
محبوبه ولی
بگذریم از اینکه بسیاری معتقدند پخش اعترافات تلویزیونی، تکنیکی است برای قدرتنمایی نهادهای خاص، نمایشی شبیه انگیزاسیون کلیسایی قرون وسطی یا تداعیکننده دادگاههای استالینی! در خوشبینانهترین حالت، اعترافات تلویزیونی راهکاری است برای اقناع افکار عمومی و در سطح فنیتر، آشکارسازی ابعاد پنهان پروندههای غامض و پیچیده امنیتی که برای جامعه دارای اهمیت است.
استفاده مکرر و بیجا از این راهکار، اما همین کارکرد آخر را هم از آن گرفته است. نه تنها دیگر اثر اقناعکنندگی ندارد، بلکه چنان لوث و نخنما شده که بر ضد خود عمل میکند.
تازهترین نمونه آن اعترافات تلویزیونی دانشجویان دانشگاه باهنر کرمان است. در این دست اعترافات معمولا معترف در حالی که در فضایی خالی با رنگهای سرد و بیروح نشسته است، علیه خود و آنچه کرده و نکرده برمیخیزد. در ویدئوی دانشجویان بازداشتی ناآرامیهای 4 آبان دانشگاه باهنر کرمان هم، سوژهها با یک بکگراند سیاه روبهروی دوربین نشستهاند؛ تصویر صورتهایشان مات شده و بعضا با لهجه کرمانی به آنچه کردهاند اقرار و ابراز پشیمانی میکنند.
آنطور که در فیلم میگویند جرایمشان این است که روی میز رفتهاند، پایکوبی کردهاند، در توئیتر برای تجمع در سلف دانشگاه فراخوان دادهاند، در همان تجمع شرکت کردهاند و حجاب برداشتهاند. در میان کارهایی که کردهاند بدترینش برداشتن هارد دوربینهای دانشگاه به منظور عدم شناسایی دانشجویان شرکتکننده در تجمع است.
در پایان ویدئو پسر جوان دانشجو که اعتراف کرده در توئیتر فراخوان داده، ابراز پشیمانی کرده و میگوید که تحت تاثیر شبکههای اجتماعی قرار گرفته بوده است. دختر جوانی که اعتراف به کشف حجاب کرده هم میگوید از روی ناآگاهی کامل دست به چنین رفتاری زده و در آخر هم اضافه میکند: «بله دیگه پشیمونم».
در طول فیلم اعتراف، تمام نیت و انگیزه این جوانان از آنچه انجام دادهاند، خلاصه شده در تاثیرپذیری از شبکههای اجتماعی؛ بدون آنکه کوچکترین اشارهای به «اعتراض» آنها شود. گویی که همگی، همزمان و هماهنگ، 4 آبان مسخ و اینک هوشیار شدهاند و از مسخ شدن خود پشیمان هستند. ویدئو مشخص نمیکند که این هوشیاری چگونه به دست آمده! و اعترافگیر اصلا از آنها نپرسیده که در آن حال و احوال مسخشدگی به چیزی هم اعتراض داشتهاند یا نه؟!
همین سانسور در اعترافات تلویزیونی است که اعتبار آن را زیر سوال میبرد و به بیننده این پیام را میدهد که متهم حتی برای اعتراف نیز آزادی بیان و عقیده نداشته است!
دلیل این همه اصرار
اعتراضات در دانشگاهها منحصر به دانشگاه باهنر کرمان نبوده است؛ در حدود سه ماه اخیر دانشگاههای بسیاری در کشور صحنه این قِسم اعتراضات بودهاند. آیا صدا و سیما و نهادهای قضایی و امنیتی قصد دارند تک به تک دانشجویان دانشگاههای مختلف را جلوی دوربین بنشانند و از آنها اعتراف و ابراز پشیمانی بگیرند؟
در اعترافات تلویزیونی دانشجویان دانشگاه باهنر کرمان اعترافگیر اصلا از اعترافکنندگان نپرسیده که در آن حال و احوال مسخشدگی اصلا به چیزی هم اعتراض داشتهاند یا نه؟! همین سانسور در اعترافات تلویزیونی به بیننده این پیام را میدهد که متهم حتی برای اعتراف نیز آزادی بیان و عقیده نداشته است
کارشناسان و جامعهشناسان با اشاره به واکنشهای منفی به اعترافات تلویزیونی مانند واکنشهایی که نسبت به اعترافات سپیده رشنو نشان داده شد، تاکید میکنند که این تکنیک کارکرد خود را از دست داده است. با این وجود اصرار صدا و سیما و نهادهای ذیربط برای پخش این اعترافات از چه روست؟
برخی آن را نمایش قدرت میدانند؛ برخی دیگر راهکاری برای پاک کردن صورت مسئله. از سوی دیگر اما به نظر میرسد دست صدا و سیما و نهادهای امنیتی چنان از سایر شیوههای علمی و اثرگذار اقناعکنندگی افکار عمومی خالی است که اینگونه دودستی به رسم دیرینه «اعتراف تلویزیونی» چسبیدهاند و در پخش آن ولخرجی میکنند.
در وضعیتی که باور عمومی به قرائتهای رسمی فرو ریخته و اعتماد جامعه از دست رفته است؛ صدا و سیما و نهادهای متولی دیگر امید دارند که اینگونه اعترافات بتوانند نقش سند و ادله محکم و مستدل برای پذیرش روایتهای رسمی را بازی کنند. اما همین بیاعتمادی و البته تجربه اعترافات تلویزیونی به ویژه آنچه درباره مازیار ابراهیمی رخ داد، چنین امری را تقریبا ناممکن کرده است.
مازیار و آبروی بر باد رفته اعترافات تلویزیونی
زمانی اعترافات تلویزیونی برای خودش ارج و ابهتی داشت! برنامهای بود که خرج دعوای دو زن شهروند در اتوبوس یا اعتراضات دانشجویی جوانان نمیشد، بلکه برای پروندههای بزرگ امنیتی مثل ترور دانشمندان هستهای هزینه میشد. دریغ اما مازیار ابراهیمی چند سال پیش سر و کلهاش پیدا شد و آن هزینهها را هم به باد داد!
ده سال پیش مازیار ابراهیمی جلوی دوربین تلویزیون ایران گفت که در ترور دانشمندان هستهای ایران از جمله شهید مسعود علیمحمدی نقش داشته است. آن اعترافات، نمایش فتحالفتوح وزارت اطلاعات در رمزگشایی ترور دانشمندان هستهای کشور بود.
آن زمان حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات بود و گفت در همین ارتباط 20 نفر دستگیر شدهاند. یکی از آنها مجید جمالی فشی بود که اعدام شد. با اعترافات مازیار ابراهیمی، انتظار میرفت او نیز اعدام شود اما سه سال پیش او جلوی دوربین دیگری نشست و یک بار دیگر اعتراف کرد؛ اعترافات این بارش تکاندهندهتر بود و بینندگان میدیدند که معترف به ترور دانشمندان هستهای کشور اعدام نشده، بلکه زنده است.
دست صدا و سیما و نهادهای امنیتی چنان از سایر شیوههای علمی و اثرگذار اقناعکنندگی افکار عمومی خالی است که اینگونه دودستی به رسم دیرینه «اعتراف تلویزیونی» چسبیدهاند و در پخش آن ولخرجی میکنند
مازیار ابراهیمی در گفتوگو با ژیار گل از تلویزیون بیبیسی، جزئیات «بازجوییهای فنی»! که او را وادار به اعتراف کرده بودند شرح داد و گفت که اعترافهای متناقض او در مورد شرکت در انفجار پایگاه موشکی بیگدنه باعث شک کردن نهادهای دیگر میشود و در نهایت، اجباری بودن اعترافها زیر شکنجه برای برخی مشخص میشود.
بنا به روایت او در نهایت به مازیار پول دادهاند که شکایتش از وزارت اطلاعات را پس بگیرد.
آنچه اظهارات مازیار ابراهیمی را تکمیل کرد، جلسات و سوالات نمایندگان مجلس در این خصوص بود. محمود صادقی، نماینده مجلس به نقل از محمود علوی، وزیر اطلاعات دولت روحانی گفت که وزارت اطلاعات آن زمان 53 نفر را بابت ترور دانشمندان هستهای بازداشت کرده و پس از احراز بیگناهی آنها 4 میلیارد تومان بابت خسارت به این افراد پرداخت شده است.
خب دستگیریهای اشتباهی و حتی شکنجههای اشتباهی! همه جای دنیا رخ میدهد و همان جاها هم با دلجویی و پرداخت خسارت فیصله پیدا میکند، اما آنچه این وسط از سکه افتاد «اعترافات تلویزیونی» بود!
خیرخواهانهترین توصیه در این شرایط به صدا و سیما این است که حداقل منباب تنوع هم که شده، برای یک بار در تمام این سالها یکی از مقاماتی را که مسئول این وضع آشفته سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است با همان بکگراند و حال و هوای اعترافگیری جلوی دوربین بنشاند تا نسبت به آنچه کرده اظهار ندامت و پشیمانی کند؛ اینگونه شاید حداقل «اعترافات تلویزیونی» از این وضع ملالآور کلیشهای درآیند!
دیدگاه تان را بنویسید