سیاستمداران در حال ارسال پیامهای هدفمند پسابرجامی هستند
نه خانی میآید و نه خانی میرود!
مجید مسعودی
با تقویت احتمال احیای برجام، مسئولان جملگی در حال ارسال این سیگنال به جامعه هستند که حتی درصورت احیای توافق پیشین، اتفاق ویژهای در زندگی روزمرهشان نخواهد افتاد. آیا چنین گزارهای با واقعیات سازگار است یا هدفی دیگر در پس آن وجود دارد؟
هول نشوید؛ خبری نیست
دیروز غلامرضا مصباحیمقدم، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: «در صورت توافق و بازگشت به برجام، مردم تصور نکنند که در باغ سبزی به رویشان باز خواهد شد». پیشتر نیز محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس گفته بود: «مشکلات کشور با توافق احتمالی کاهش مییابد اما رفع نمیشود». «جمهوری اسلامی در صورت توافق باید بتواند به هر کشوری نفت بفروشد اما مردم ایران نباید امیدوار باشند که احیای برجام آثار پررنگی در زندگی آنها داشته باشد»؛ این یکی را فریدون عباسی، نماینده مجلس و رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی گفته است.
همه دست در دست هم گذاشتهاند تا انتظارات مردم را کاهش دهند!
با برجام اما نافرجام
فرض کنید همین فردا مذاکرات احیای برجام به نتیجه برسد. چه محاسنی بر آن مترتب است؟ از آمدن سرمایه خارجی بگذریم. همان سال 94 و 95، در دوران ریاست جمهوری روحانی و اوباما، که بوی بهبود اوضاع به مشام میرسید، بانکهای بزرگ اروپایی در ایران سرمایهگذاری نکردند چرا که گفته میشد وزارت خزانهداری آمریکا در پشت پرده آنها را از این کار برحذر میداشت. الان که اصلا تصور آن هم اشتباه است. جمهوریخواهان آمریکا بهصراحت میگویند به احیای برجام دلخوش نباشید؛ اگر آمدیم بر بادش میدهیم! با این وضع کدام سرمایهگذار خارجی جرات میکند در ایران سرمایهگذاری کند!؟
سود دوم احیای برجام دسترسی ایران به منابع بلوکه شدهاش است. به نقل از واشنگتنپست، صندوق بینالمللی پول در چشمانداز اقتصادی منطقهای خود گزارش داده که ذخایر قابل استفاده ایران 2/12 میلیارد دلار است و ذخایر گزارش شده معادل با 4/115 میلیارد دلار. ذخایر، بنا به تعریف صندوق بینالمللی پول، عبارت است از داراییهایی که به منظور تراز پرداختها «فورا در دسترس و کنترل نهادهای پولی» کشور قرار دارند. خلاصه که منظور از «ذخایر»، فقط پول نقد نیست و سوگوارانه آن پول نقد، فقط دلار نیست که اتفاقا بیشتر داراییهای مسدود شده ایران همین قسم است؛ یعنی پولی که به ارزهای محلی در بانکهای خارجی ذخیره شدهاند و جابهجا کردن این نوع داراییها و تبدیلش به دلار خود «یکی داستان است پر از آب چشم».
با این اوصاف میتوان گفت که با احیای برجام ایران حداقل 12.2 میلیارد دلار پول نقد دست ایران را میگیرد و اگر آمریکا سنگاندازی نکند، میتواند باقی پولهایی که به ارز دیگر کشورها ذخیره شدهاند را هم به دلار تبدیل کند.
اما مهمترین سود احیای برجام، تسهیل فروش نفت است. اتفاقی که الان با روشهای پیچیده و تخفیفهای سنگین صورت میگیرد. به گزارش «عصر ایران» وبگاه «انرژی اینتلیجنس» در مقالهای از یک «مقام نفتی ایران» نقل میکند که فروش نفت ایران بهعلاوه فروش میعانات گازی در حال حاضر بین 600 هزار تا 900 هزار بشکه در روز است.
پس از لغو تحریمها در سال 94 که در نتیجه برجام بود، تولید و صادرات نفت ایران بسیار سریع اتفاق افتاد. نویسنده «انرژی اینتلیجنس» معتقد است ایران اینبار نیز احتمالا بتواند به نتایج مشابهی دست یابد. با این وصف بعید نیست که در صورت احیای برجام تولید نفت ایران ظرف چند ماه بتواند به 4 میلیون بشکه در روز و صادراتش به 2 میلیون در روز برسد؛ آن هم الان در آستانه فصل سرد و تحریم نفت روسیه که اروپا را تشنه انرژی کرده است.
با این فرض که ایران در حال حاضر 900 هزار بشکه در روز میفروشد و به قیمت روز هم میفروشد (که میدانیم اینگونه نیست چون تخفیفهای سنگینی به مشتریان خود میدهد، مخصوصا الان که روسها هم به باشگاه تحریمیها اضافه شدند)، احیای برجام پتانسیل آن را دارد که بیش از یک میلیون و صدهزار بشکه در روز فروش نفت ایران را افزایش دهد. با قیمت 93 دلار فعلی، این یعنی سالانه 37 میلیارد دلار پول بیشتری نصیب ایران میشود.
درس از تاریخ
درست است که در صورت احیای برجام، از سرمایه خارجی چیزی نصیب ما نمیشود. اما روی کاغذ، ایران در بهترین شرایط سالانه 37 میلیارد دلار پول بیشتری از قبل فروش نفت نصیبش میشود. همچنین در بهترین حالت ایران میتواند ذخایری که معادل 115 میلیارد دلار است را به کشور بیاورد. همچنین نقل و انتقال پول برای تجارت با ایران آسانتر میشود. از همه مهمتر «امید اجتماعی» افزایش مییابد. روزی نیست که خبری مثبت از مذاکرات، نرخ دلار را پایین نیاورد (گویی نبض اقتصاد نه در بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و سازمانهایی از این دست، که در هتل کوبورگ میتپد).
با این حساب چرا سیاستمداران اینقدر اصرار دارند بگویند حتی در صورت احیای برجام هم چیزی عوض نمیشود؟ در پاسخ حداقل دو انگیزه را میتوان مطرح کرد. اول اینکه در حال حاضر دولت پیگیر و مستمر در حال افزایش مالیات و مالیات ستانی از یک قشر خاص و حذف یارانه کالاهاست. کمتر روزی است که در این مورد خبری منتشر نشود. خلاصه که دولت هم و غم خود را گذاشته بر تکیه بر مالیات و کاهش هزینههایش(با تاکید بر هزینههایی که مستقیم در جیب ملت میرود!). در نتیجه افزایش درآمدهای نفتی و تزریق آن به جامعه میتواند در این رویه خلل ایجاد کند. درواقع بخشی از تصمیمگیران، تحریمها را فرصتی برای رهایی اقتصاد از نفت قلمداد میکنند.
اظهاراتی از جنس گفتههای محمدرضا پورابراهیمی، رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس را در این چارچوب میتوان فهم کرد: «از گشایشهای اقتصادی که در هفتههای آینده قرار است صورت بگیرد استقبال میکنیم. ما به دنبال تحریم نیستیم اما این اشتباه است که به دوره قبل از تحریم بازگردیم و کشور را دوباره به نفت وابسته کنیم».
فرض دوم این است که در صورت خروج آمریکا از برجام «رخدادی که با روی کارآمدن یک رئیسجمهور جمهوریخواه کاملا محتمل است» تصمیمگیران قادر باشند اوضاع را مدیریت کنند و کشور دچار تلاطمی مانند سال 97 نشود. برای این منظور در همین زمان باید انتظارات را پایین آورد و همچنان هزینهها را کاهش داد و احیای برجام را نه کاری فوقالعاده که رخدادی عادی جلوه داد.
به هرحال انگیزه سیاستمداران از این کاهش سطح انتظارات مردم هرچه باشد، برای تصمیمگیر مفید است. چه خیرخواهانه بخواهد شر نفت را از سر اقتصاد ایران کم کند؛ چه به فکر آینده خود و انتخابات آتی باشد و چه اینکه با خروج مجدد احتمالی آمریکا با مشکلات عدیده مواجه نشود و چه این پول همین حالا پیشخور شده باشد، در هر صورت باید همین حالا به مردم گفت که از پول خبری نیست و منتظر معجزه نباشید. به هر شیوهای که نگاه کنیم دولت از تاریخ درس گرفته و اوضاع را بهگونهای نشان میدهد که «نه خانی آمده و نه خانی رفته».
دیدگاه تان را بنویسید